انیمیشن «توربو»، دنیای فانتزی حلزون ها
توربو یک انیمیشن سهبعدی در ژانر فیلمهای ورزشی- کمدی است که توسط دریمورکز ساخته شده و به عنوان یکی از ۱۴ فیلم نامزد اولیه در رقابت های اسکار ۲۰۱۴، معرفی شد.
ایده اولیه این فیلم را دیوید سورن بر مبنای علاقه پسرش به مسابقات ماشینسواری طرح کرد و آن را با حلزونی که با پسرش در حیاط جلویی خانهشان پیدا کرده بود، ترکیب کرد. سورن کارگردان این فیلم هم هست و با ساخت این انیمیشن اولین تجربه کارگردانی اش در این حوزه را تجربه کرد.
این انیمیشن که در جولای ۲۰۱۳ اکران شد، هر چند یکی از نامزدهای اولیه اسکار ۲۰۱۴ بود، اما به مرحله فینال نرسید.
این فیلم با هزینه تولید ۱۲۷ میلیون دلاری، به فروش ۸۲ میلیون دلار در آمریکای شمالی و ۲۶۷ میلیون دلار در سراسر جهان دست یافت.
نویسندگان فیلمنامه این فیلم دیوید سورن، رابرت دی سیگل و دارن لمکه هستند. لمكه نویسنده قسمت دوم «شرك» است و سیگل از دبیران سابق نشریه اوینیون به حساب میآید. سورن سالها در قسمتهای مختلف انیمیشنسازی فعال بوده و مدیریت تیم نویسنده ماجراهای «شرك» و ساخت نسخه تلویزیونی از كارتون «ماداگاسكار» برعهده او بود.
داستان این انیمیشن درباره یک حلزون باغچهای به نام توربو است که از کُند بودن خسته شده و دوست دارد مثل ماشینهای مسابقه «فرمول یک»، سریع باشد. بهجز رايان رينولدز که صدای شخصيت اصلي با اوست، پل جياماتی، مايکل پينا، اسنوپ داگ، مايا رادولف، ميشل رودريگز و ساموئل ال. جکسن هم به عنوان صداپيشه در اين انيميشن حضور دارند. رايان رينولدز که در نقش تئو صحبت می کند، در يکی ديگر از انيميشنهای دريمورکز یعنی «خانواده کرود» هم حضور داشت.
براساس اين فيلم، يک مجموعه تلويزيوني به نام «توربو: سریع» هم ساخته شد و در سال ۲۰۱۳ راهی شبکههای تلویزیونی شد.
حلزونی که قهرمان می شود
این انيميشن حلزونی را به عنوان شخصیت اصلی اش برگزیده تا از نااميدیهای او به عنوان جانوری که محدوديتهای جسمي دارد به عنوان استعارهای براي انعکاس آرزوهای انسانی استفاده کند. تئو شخصيت اصلي «توربو» تشنه سرعت است.
اين اشتياق باعث شکل گرفتن ماجراهاي جالبی می شود که انجام یک مسابقه دوی سرعت با يک ماشين چمن زني از جمله آنهاست. او میخواهد ایندی ۵۰۰ را كه از معروفترین مسابقات اتومبیلرانی استقامت جهان است، فتح كند. در محیطی كه در اطرافش كشتزارهای بزرگ و باغهای محصولات مختلف مشاهده میشود و میتوان خروار خروار گوجه فرنگی و سایر محصولات را در طول مسیر مشاهده كرد، حلزون قصه با پیكر كوچك و لاك غیرقابل رویتش باید با چشمهای باریكش، هوشیار باشد تا بتواند موفق شود.
اما تئو در میان همنوعان خودش هیچ همدلی ندارد چون دیگر حلزونهای ساکن این باغچه گوجه فرنگي، به زندگی شان عادت کردهاند و از يکنواخت بودن و کم تحرک بودن زندگی شان گله ای ندارند و بلندپروازیهای تئو برایشان جالب نیست. آنها در برابر حمله کلاغهای گرسنه هم نمی توانند دفاعی از خود بکنند.
حلزونها هر روز برای جمعآوری غذا، گوجههای رسیدهای را که از روی درخت می افتند جمع میکنند و در این میان هم تئو سخت ترین وظیفه را برعهده دارد و باید گوجههای در حال سقوط را بگیرد و این کار همیشه با منفجر شدن گوجه روی خودش انجام می شود و او مایه مسخره شدن همنوعانش میشود.
او در یک مسابقه رالی با یک ماشین چمن زنی نتیجه خوبی نمی گیرد و باز هم مایه خنده بقیه میشود. همه اینها موجب می شود تا او از باغچه برود و به دنبال زندگی خودش باشد.
در این باغ تعداد اتفاقات فراوان است و به خصوص توفانهایی كه از راه میرسد؛ شاید هم مشكل از حلزونهاست كه حتی آب پاشی باغ برایشان به مثابه یك سیلاب است و آمدن كلاغها و قارقار آنها مانند صدای انفجار ترسناک است.
تئو در باغِ خانهای زندگي میکند که شبها برای استراحت به گاراژش میرود. خانه متعلق به افرادی است که به شدت علاقهمند به مسابقات سرعت هستند. او به صورت اتفاقی درون مخزن نیتروژن اکسید که سوخت مسابقات اتومبیلرانی است، می افتد و از اینجاست که قدرت ویژه ای پیدا می کند و با وارد شدن اتم های نیتروژن به داخل بدنش، او همه امکانات یک ماشین مسابقه را پیدا می کند و حتی امکان سیستم پخش صدا را هم به دست می آورد. از اینجاست که داستان شرکت در مسابقات اتومبیلرانی آغاز میشود و تئو آرزوی شرکت در این مسابقات را در سر می پروراند.
در این میان چِت (با صدای پل جياماتي) برادر تئو، ریيس حلزون هایی است که با افکار تئو مخالف هستند و ايده شرکت يک حلزون در مسابقه سرعت ايندياناپوليس ۵۰۰ را احمقانه و غيرممکن می دانند.
مايکل پنا و لوئيز گوزمن در نقش تيتو و آنجلو دو برادری که يک کاميون ساندويچ فروشی را در يک بازار بين راهي اداره می کنند، حرف ميزنند. آنها و کاسبهاي ديگر اين بازار در انجام کارشان موفق نیستند چون نمی توانند مشتری جلب کنند. اداره کنندگان يک آرايشگاه ، يک مرکز تفريحاتي و يک تعميرگاه ماشين هم همین مشکل را دارند و اينجاست که تئو با يک نقشه بي عيب و نقص وارد میشود: اگر تئو در مسابقه ايندی شرکت کند و با حمايت این مستاجران بازار بتواند در آن پيروز شود، آنوقت تمام مشکلات آن ها حل خواهد شد.
برای این کار تئو باید به توربو تبدیل شود و با ابرقدرتهای ماشين سازی همکاری میکند تا بالاخره موفق می شود بدون کمک چرخ و بنزين به سرعت خارقالعادهای برسد. اما این کار خیلی هم سرراست نیست و علاوه بر همه ناتوانی های خودش باید با مشکلات دیگر هم مقابله کند که یکی از آنها فریبکاری است که قبلا قهرمان سرعت بوده و حالا با رفتارش تئو را ناامید می کند.
نکته کلیدی: اینجا آمریکاست!
نکتهای که این انیمیشن می خواهد بر آن تاکید کند این است که اينجا آمريکاست! همه چيز ممکن است و آمریکایی ها همیشه رویاهایشان را عملی می کنند. به همین دلیل ميليونها کودکی که همراه والدينشان برای دیدن اين فيلم جذاب از نظر بصری که می خواهد آموزنده هم باشد ميروند، در واقع با چیز جدیدی روبه رو نمیشوند جز قصه کلیشهای تلاشی که علیرغم بعید بودنش، سرانجام به نتیجه می رسد و با وجود همه مشکلاتی که سر راه شخصیت اصلی به وجود میآید، سرانجام قهرمان ناتوان به نتیجهای که می خواهد میرسد.
نظر منتقدان
منتقدی میپرسد آيا فيلمي که چنين با حرارت و مصرانه متفاوت بودن را تبليغ ميکند، از هر جهت در نوع خود خاص و بي نظير است؟ از یک زاویه بله چون قبلا هرگز يک کارتون سه بعدي درباره يک حلزون ساخته نشده است و گرچه تصاوير زيادي از حلزونها در کتابهای مخصوص کودکان جای گرفته اما تاکنون هیچ حلزونی نخواسته بود قهرمان سرعت شود و معمولا همیشه لاکپشت ها بودند که چنین نقشی را برعهده می گرفتند.
اما این دلیل نمی شود که بتوان این انیمیشن را نوآورانه، بدیع و متفاوت خواند. با این حال همه این قصه قابل حدس به کمک شوخیهای مفرح و هوشمندانه و مجموعه ای از صداهای سرشناس مانند ساموئل ال جکسون، ميشل رودريگز، کن جونگ، مايا رودولف، ريچارد جنکينس، مايکل پنا و لوئيز گوزمن در مجموع حال و هوایی به وجود می آورد که حداقل کودکان تماشاگر فیلم از جذابیت های آن لذت ببرند و والدین نیز دلشان خوش باشد که فیلمی آموزنده و امیدبخش را به فرزندانشان نشان داده اند.
یک پایان بندی کلیشه ای
پایان کلیشه ای فیلم هم موجب می شود تا این حلزون سرانجام به عنوان قهرمان سرعت انتخاب شود و نشان دهد که نویسندگان فیلم تنها به فکر ایجاد حس تلاش نیستند بلکه می خواهند حتما با یک پایانبندی خوشایند، مخاطب خود را راضی از سینما بیرون کنند. آنها کاری ندارند که در پایان مخاطب از خود بپرسد چرا يک حلزون بايد برنده مشهورترين مسابقه سرعت دنيا بشود؟ برای آنها ذات مسابقه دادن به خودی خود پیام قصه نیست.
منتقدی می نویسد به نظر من اين ايده ميتواند کمي ناراحت کننده باشد که يک گروه از افراد خلاق و سخت کوش تنها با انعقاد يک قرارداد با غولهای تجاری، هنرپيشه های معروف و رسانه های جهانی در مسیری حرکت کنند که برایشان این اهمیت داشته باشد که از موفقيت خود در گيشه مطمئن باشند.
با این حال شخصیت توربو خیلی متفاوت نیست و در شخصیت پردازی برای او تلاش زیادی صورت نگرفته است. او در واقع یک تیپ تکراری در میان انیمیشنهای کودکانه است که می تواند خیلی زود فراموش شود و داستان تلاش او هم با جلوههای بصری خوب انیمیشن، تکیهکلام های جالب و چند صحنه بامزه اندک جانی گرفته است. درواقع یک داستان ساده با استفاده از تکنیکهای کلیشهای به ابزار دیگری برای پولساز شدن یک کمپانی مشهور به نام دریم ورکز شده است.
برادر توربو هم مظهر مشكلات خانوادگی و نشان دهنده تكرار این گونه مسایل در طول داستان است. با این حال «توربو» یکی از مهمترین ویژگیهای یک انیمیشن مناسب برای کودکان را دارد. بر خلاف انیمیشنهایی چون «خانواده کرود»، این انیمیشن روابط خانوادگی را زیر سوال نمیبرد و با وجود مخالفتهایی که از سوی برادر تئو در برابر او میشود، اما غلبه بر روابط خانوادگی به عنوان رمز پیروزی مطرح نمی شود.
با این حال نویسندگان برای پیداکردن راهکارهايی که دنيای حلزونها را فانتزیتر نشان دهند برخی نوآوری ها هم ارایه کردند و تمرکز اصلی را بر قدرت چشم حلزون ها متمرکز کرده اند: چشم به جای دست، چشم به جای سلاح، چشم به جای ابزار. آنها از چشمهايشان براي بيان مقاصد مختلف، براي کفزدن، براي چنگزدن و حتي برای در آغوش کشيدن استفاده میکنند.
خود کارگردان هم اذعان دارد که از شخصیت هایی چون راکی، رودی و بچه کاراتهای الهام گرفته است.
کارخانه پولسازی انیمیشن
در حالی که بعد از احیای مجدد انیمیشن در اواخر دهه ۱۹۸۰ سالی بیشتر از ۵ كارتون جدید ساخته نمیشد، اینك چند سالی است كه تعداد فیلمهای جدید و بلند انیمیشن استودیوهای غربی به حداقل ۱۰ عنوان در سال رسیده و فروش انیمیشنها هم از همیشه قابل قبول تر است.
نقش تاثیرگذار صداپیشگان
انتخاب پل جیاماتی بازیگر رئالیستی فیلمهایی چون «ساید ویز» برای صحبت كردن به جای كاراكتر چت از تصمیم های غیرمعمول اما موفق سورن است. صدای ساموئل ال جكسون به جای كاراكتر ویپ لش، اسفوپ داگ به جای اسمو موو، مایا رودولف به جای برن هم از عوامل موفقیت فیلم هستند.
این فیلم در واقع از دو الگو پیروی کرده است و از یک سو زندگی فانتزی یک موجود کوچک را با جهان داستانی مربوط به اتومبیلهای سریعالسیر تلفیق کرده است. در واقع بسیاری از صحنه های قسمت دوم فیلم یادآور رقابت های ارایه شده در دو انیمیشن ماشینهای ۱ و ۲ ساخته سالهای ۲۰۰۶ و ۲۰۱۱ است. در این انیمیشن دو دنیا در کنار هم روایت میشوند دنیای انسانها که بیشتر واقعی است و دنیای حلزونها که به شدت فانتزی است.
به هر حال در یک نگاه کلی می توان این انیمیشن را فرصتی برای خودنمایی رنگ و تصویر آمریکایی دانست که ما به ازای مفاهیم و تصاویر آن چندان در جامعه شرقی وجود ندارد.
ارسال نظر