در این گزارش حکیمه قادری، کارشناس ارشد روانشناسی و مشاور کودکان با ما و شما از تاثیر قصهگویی بر شخصیت کودک، چگونگی…
در این گزارش حکیمه قادری، کارشناس ارشد روانشناسی و مشاور کودکان با ما و شما از تاثیر قصهگویی بر شخصیت کودک، چگونگی…
کودکان داستان ها را می خوانند، درباره تجارب شخصی مردم حرف می زنند، تشویق می شوند تا داستان بنویسند و داستان را به…
یکي بود یکی نبود، کرمولک کوچولوی قصه ما با پدرو مادرش در باغچه کوچولوی حیاط خانهای زندگی میکرد. کرمولک دوستان زیادی…
هاله کوچولو میترسید شبها تنهایی توی اتاق خودش بخوابد، چون هر شب موقع خواب، از زیر تختش صداهای عجیب و غریب میشنید.
روزی روزگاری، عابد خداپرستی بود که در عبادتکده ای در دل کوه راز و نیاز خدا میکرد، آنقدر مقام و منزلتش پیش خدا زیاد شده…
اسم من تیتو است. من یک خرگوش کوچولو هستم که یک خواهر و برادر دوقلوی کوچولوتر از خودم دارم. اسم خواهر و برادر من تیتی و …
سالها این وضع ادامه یافت تا اینکه یک روز همسایگان جدیدی در نزدیکی پیرمرد سکنی گزیدند آنها خانواده ی خوشبختی بودند که…
البته پل کاملا واقف بود که پسر چه ارزویی می خواهد بکند" او می خواست ارزو کند که ای کاش او هم یک همچون برادری داشت" اما…
یکی بود یکی نبود. در یک صبح آفتابی، کرمولک کوچولو که دلش خیلی برای خالهاش که آن طرف باغچه زندگی میکرد تنگ شده بود،…
یکی بود یکی نبود. کرمولک، یک کرم کوچولو بود که با پدرو مادرش در یک باغچه کوچولو در حیاط خانهای زندگی میکرد. کرم…
پاتریک هیچ وقت دوست نداشت تکالیف مهدش را انجام دهد. میگفت: «این کار خیلی سخت است و من دوست ندارم تکلیف بنویسم، به…
یکی بود یکی نبود، زیر گنبد کبود، در یک جنگل سرسبز و قشنگ، خانواده قاصدکها روی یک گل قاصدک زندگی میکردند.
فرزند خانوادهای که 5 نسل از راه قلم امرار معاش میکردند، روبهروی ما نشست و از تمام این سالها گفت. خانم گرکانی در…