داستان کودک: هاله و هیولا
هاله کوچولو میترسید شبها تنهایی توی اتاق خودش بخوابد، چون هر شب موقع خواب، از زیر تختش صداهای عجیب و غریب میشنید.

هاله کوچولو میترسید شبها تنهایی توی اتاق خودش بخوابد، چون هر شب موقع خواب، از زیر تختش صداهای عجیب و غریب میشنید. صدای خشخش، تقتق، پیفپیف و کلی صدای دیگر. هاله کوچولو وقتی این صداها را میشنید، میترسید و مامان را صدا میزد. وقتی مامان هاله میآمد دیگر از این صداها خبری نبود. مامان هم مجبور بود بیاید توی اتاق و تا هاله خوابش ببرد، کنار تختش بنشیند.
یک شب وقتی هاله مامان را صدا کرد، مامان به او گفت: «تو دیگه بزرگ شدی. امشب باید خودت تنهایی توی اتاقت بخوابی. دختر خوبی باش و سعی کن نترسی.» وقتی مامان رفت، باز همان صداهای عجیب از زیر تخت آمد. هاله گوشهایش را گرفت، سرش را کرد زیر پتو و کمی بعد خوابش برد.
آن شب هاله یک خواب عجیب دید. خواب دید که از زیر تختش صدا میآید و تخت تکان میخورد. هاله یواش صدا زد: «تو کی هستی زیر تخت من؟» یک دفعه یک موجود گنده تپل قرمز سرش را از زیر تخت بیرون آورد و گفت: «با من دوست میشی؟»
هاله خیلی ترسید، پتویش را بغل کرد و چسبید به دیوار. موجود قرمز رنگ گفت: «از من نترس. من شبها اینجا تنها میمانم و میترسم.» هاله گفت: «تو هیولایی. اومدی منو بخوری؟» هیولا گفت: «هیولاها که آدم نمیخورند.» بعد گفت: «من یه بچه هیولام. مامانم شبها منو میذاره اینجا و میره سرکار. من زیر تخت تو از تاریکی میترسم.» هاله دلش برای بچه هیولا سوخت. اول از همه چراغ خوابش را روشن کرد تا هیولا از تاریکی نترسد. بعد کلی سوال از هیولا پرسید تا فهمید هیولاها موجودات تپلی هستند که خیلی مهربانند، آدمها را دوست دارند و اصلا ترس ندارند. هاله اسباببازیها و کتابهایش را به هیولا نشان داد و برای هیولا از مامان و بابایش تعریف کرد. هیولا هم گفت که یک خواهر و برادر دارد، در مدرسه هیولاها درس میخوانند و امسال میروند کلاس دوم. هاله و هیولا یکی از کتابهای هاله را برداشتند و با هم شروع کردند به خواندن تا هر دو خوابشان برد.
صبح که هاله از خوب بیدار شد خیلی خوشحال بود. به مامان گفت که دیگر شبها از هیچ صدایی نمیترسد. از آن به بعد هاله شبها بدون اینکه بهانه بگیرد تنهایی در اتاق خودش میخوابد و بعضی وقتها هم خواب هیولا، دوست گنده قرمز رنگش را میبیند.
اختصاصی مجله اینترنتی برترین ها Bartarinha.ir
ارسال نظر