طوفان بیکاری مهاجران سیستان را با خود میبرد
لطفا سیستان و بلوچستان را دریابید
این «خانه» به فروش میرسد؛ صدای آزاردهندهای که این روزها از برخی از خانههای سیستان و بلوچستان به گوش میرسد. آژیر مهاجرت از این استان اما چند سالی است که به صدا درآمده.
این را عالی میگوید: «به هرکجا که کار باشد.» بی آبی، خشکسالی و طوفانهای شن تقریباً هیچ دلیلی برای ماندن آنها نگذاشته است. هرچند «سیدباقر حسینی»، عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس شورای اسلامی اعتقاد دارد که شنها نمیتوانند باعث مهاجرت مردم سیستان شوند، این صخرههای بیکاری و فقر هستند که بین سرزمین مادری و آنها فاصله انداخته است. شهروندان این استان در حالی در شهرهای دیگر به دنبال کار میگردند که حمیدرضا پشنگ، نماینده مردم خاش در بهارستان در گفتوگویی میگوید از ظرفیتها و پتانسیلهای موجود در استان به رغم تصویب اعتبارات در دولتهای مختلف استفاده نشده است!
هامون دم فرو بست
هامون که پر آب شد، سیستان و بلوچستان لبخند زد. پرندهها از دورترین نقطه آسمان به سمت شرق ایران پر کشیدند اما هامون دوباره ایستاد و لبش خشکید. زندگی دوباره روی سختش را به سیستان و بلوچستانیها نشان داد، آبتنی بچهها نیمه تمام ماند و پرندگان در باتلاق آن گرفتار آمدند. فعالان محیط زیست با آب معدنی به نجات پرندگان گرفتار رفتند. دوباره همه چیز به ۱۶ سال اخیر برگشت. خشکسالی ۱۶ سال است که گریبان آنها را رها نمیکند.
تازیانه گردباد بر تن استان که مینشیند، ساعتها طول میکشد تا از زیر خروارها خاک بیرون بیایند و فریاد بزنند که ما زندهایم. مردمی که در میان حرفهایشان تنها از دولت خاتمی رضایت دارند. فقر و بیکاری از سر و روی شهر میبارد، درست مثل همین شنهای سمجی که میخواهند همه چیز را دفن کنند و خیلیها را مجبور به مهاجرت. البته این به معنای آن نیست که در دولتهای دیگر اعتبارات به استان تزریق نشده است.
به گفته مسئولان محلی، اعتبارات زیادی هم داده شده، اما معلوم نیست صرف چه چیزی شده! چنبره فقر همچنان گلوی مردم را میفشارد. همین است که بالای برخی از خانهها پلاکاردی میبینی که نوشته: «این خانه با همه خاطراتش به فروش میرسد.» مهاجرتی که آژیر آن سالهاست بلند شده و آن طور که عالی میگوید، از سال ۸۶ شدت گرفته است. کشاورزی خشک شده و بازارچههای مرزی هم برچیده. کارت سبز روزنهای بود برای اهالی سیستان و بلوچستان. اما آن هم آن طور که چابهاریها به خبرنگار ما میگویند، در دولت گذشته ممنوع شد.
آنها بیکار بودند، بیکارتر شدند. مهاجرت شدت گرفته بود و مردم مجبور بودند خانههایشان را بگذارند و بروند. یکی از اعضای پروژه بینالمللی منارید- پروژهای که هدفش کمک به معیشت مردم در کنار حفاظت از منابع طبیعی است- به ایران میگوید در برخی از روستاها البته به زور میخواستند مردم را در خانه نگه دارند، راهکاری که البته جواب نداد. به گفته او، همین مسأله باعث میشد تا مردم دور از چشم دیگران وسایلشان را بفروشند و بروند. برخی از آنها هم شبانه میگذاشتند و میرفتند. یکی از زابلیها میگوید خیلی از روستاها خالی از سکنه شدهاند. او میگوید خروج وسایل با ماشین شخصی ممنوع بود و برخی مجبور میشدند همه چیز را بگذارند و بروند.
حالا اما پنهانکاری وجود ندارد. کافی است سری به زابل بزنی تا پلاکارد ، روی در برخی از خانهها چون سیخی داغ در نی نی چشمانت فرو برود. سیستانیها و بلوچستانیها عاشق خاک و خانه خود هستند. همین است که وقتی بیابانهای زیادی را پشت سر میگذاری، به خانههای با معماری زیبا و پنجرههای آبی میرسی و با خودت میگویی چه چیزی باعث شده تا کسی خانهاش را در یک برهوت و دور از هر امکاناتی بسازد اما یک جواب قانع کننده وجود دارد؛ عشق به خاک. اما چنان قحطسالی به وجود آمده که عشق به خاک و خانه در زیر طوفانهای شن مدفون از یاد رفت.
پشنگ هم میگوید که هر دولتی که میآید، سالی چند بار از مردم پول میگیرد تا کارت تردد برای آنها بگیرد، اما هیچ اتفاقی نمیافتد. او میگوید به رغم وجود مسیر ترانزیتی، آنچه برای جوانان استان باقی مانده، این است که آهن قراضه یا چند لیتر بنزین را به خود ببندند و ساعتها پیادهروی کنند تا در مرز چند هزار تومان بیشتر بفروشند و شب دست خالی به خانه نروند. او این شرایط را توهین به مردم میداند.
ریزگردها فرصت بودند!
پشنگ، مهاجرت شهروندان سیستان و بلوچستانی را قبول دارد اما اعتقاد دارد یک مقدار پیاز داغ آن زیاد است. او میگوید که سیستان و بلوچستان یک یازدهم کل جمعیت کشور است با بیش از سه میلیون جمعیت. زاهدان جزو کلانشهرهاست. بیش از هرچیزی او اعتقاد دارد که پتانسیلهای استان از دیدهها پنهان مانده و روی آن کار نشده است. همین مسأله باعث شده تا استان نماد فقر شود. او حتی ریزگردها و طوفانهای شن را یک ظرفیت میداند؛ ظرفیتی به نام بادهای ۱۲۰ روزه.
به گفته او هر دولتی که آمده، حرفی زده و وعدهای داده است اما به سرانجام نرسیده. پشنگ میگوید که اعتبارات خوبی در سالهای گذشته به استان داده شده است. سفر مقام معظم رهبری اعتبار خاص خودش را داشت. به برنامه توسعه محور شرق در زمان دولت اصلاحات، اعتبارات ویژهای داده شد. سه سفر ریاست جمهوری در دولتهای نهم و دهم اعتبارات خوبی برای استان به همراه داشت. اعتباراتی که خروجیای که باید، در پی نداشت. او امیدوار است که برنامههای دولت روحانی گره کور توسعه نیافتگی در استان را باز کند.
پشنگ به ظرفیتهای معدنی، مرز دریایی به آبهای آزاد، گردشگری و شرایط منطقه آزاد اشاره میکند که بالقوه مانده و توجه به آنها تنها راه خروج از توسعه نیافتگی استان است. او درباره عملی شدن وعدهها برای بازارچههای مرزی هم اعتقاد دارد که برداشتهای متفاوتی از بازارچههای مرزی میشود.
سیستان و بلوچستان آن طور که او میگوید هم مرز رسمی دارد هم بندر تجاری چابهار. دو منطقه ویژه اقتصادی در میرجاوه و سیستان (زابل) در مجلس به تصویب رسیده اما هنوز فعالیتی در آنها انجام نگرفته است. او شاهکار دولتهای گذشته را ایجاد «تردد چمدانی» میداند که از نگاه پشنگ بیشتر توهین است تا راهکاری برای حل معضلات اقتصادی و فقر در بخش جنوب شرقی کشور. او اعتقاد دارد که با این شرایط کرامت انسانی شهروندان در این استان خدشهدار شده است. در نهایت هم به ورود اجناس چینی به بازار و سیطره بر بازار داخلی کشور منجر میشود.
پشنگ از وعدههای بیسرانجام سخن به میان میآورد و میگوید: «قرار بود که در استان کارخانه بزنند، تولید داشته باشیم و برای کشور ارزآوری کنیم.» مشکلات سیستان و بلوچستان به همین نقطه ختم نمیشود. کافی است سری به بازار زابل بزنید. بازاری که شاید نماد همه استان باشد. فقر و نداری از سر و روی بازار میبارد. در کنار خیابان فروشندههایی را میبینی که انگار مدتهاست در میان رفت و آمد آشنا و غریبه، به خواب رفتهاند. هرچند حواسشان هست که شکارچی دوربین یک خبرنگار نشوند.
شهروندانی که در حالی میان فقر و نداری رها شدهاند که تنها مرز کشور که به آبهای جهانی راه دارد، متعلق به آنهاست و به گفته نمایندگان آنها از جمله پشنگ بازار افغانستان و آسیای میانه میتواند هم شرایط اقتصادی استان را دگرگون کند و هم کشور را. بازاری که البته زیرساختهای آن آماده نیست. پشنگ از امیدواریهای کوچکی هم خبر میدهد. حمل و نقل کالا از بندرعباس به چابهار تا حدودی جان گرفته است اما باید قطار ایرانشهر-خاش- زاهدان روی ریل به حرکت بیفتد. راه آهنی که تنها حرکت آن در زمان دولت گذشته یک انفجار بود.
پشنگ اعتبارهای اختصاص داده شده برای ساخت این مسیر را بسیار ناچیز میداند که کفاف تجهیز کارگاه آن را هم نمیدهد. او از وعده دولت روحانی در ۶ ماهه آینده برای ساخت این مسیر خبر میدهد: «امیدواریم که اگر برای ۶ ماهه آینده اتفاقی نیفتد حداقل برای ۶ ماه اول سال ۹۴ این مسیر ترانزیتی را فراموش نکنند.» او ساخت این مسیر را مهمترین قدم برای افتتاح مسیر ترانزیتی به افغانستان و آسیای میانه میداند. مسیری که البته پاکستان هم برنامههایی برای آن دارد و پشنگ اعتقاد دارد اگر ایران دیر بجنبد، بازار نصیب این همسایه شرقی میشود.
سید باقر حسینی، عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس شورای اسلامی دیگر نماینده استان هم تأکید میکند که افغانستان شدیداً به هر چه ما تولید کنیم، نیازمند است. او این سؤال را هم میپرسد که چرا از این فرصت استفاده نکنیم تا همسایه ما هر چه نیاز دارد از بازار کشورهای دیگر تأمین کند؟ راستی چرا؟ سؤالی است که کمتر پاسخ واضحی را تا به امروز یافته است.
در نهایت پاسخ به آن با دو کلمه «کارشکنی یا سیاست بازی» محدود شده است اما این سؤال را پیش میآورد که وضعیت حساس استان مرزی چون سیستان و بلوچستان همگان را به این نتیجه نرساند که زودتر باید کاری بزرگ انجام داد؟ حسینی اعتقاد دارد که بازار افغانستان میتواند جوانان را در مناطق مرزی و روستایی نگه دارد و آنها را مهاجر مسیرهای بی بازگشت نکند.
او اعتقاد دارد که طوفان شن نمیتواند عامل مهاجرت مردم سیستان باشد: «مردم سیستان، مردم مقاوم و صبوری هستند و آنچه آنها را وادار به مهاجرت میکند، طوفان و گرد و خاک نیست اما وقتی برای امرار معاش خود منبع و راهی ندارند، زندگی کردن در آن محیط هیچ گونه توجیه عقلانی ندارد.» به گفته او ، بخش اعظم روستاییان به دلیل خشکسالیهای مکرر، چون غالب مردم کشاورز، دامدار و صیاد بودند، منبع درآمدی نداشته و تنها منبع معاش آنها دریافتی یارانهها است. یارانهای که کفاف نمیدهد هرچند به نظر میرسد باعث شده برخی از افراد هم بیخیال کار و فعالیت شوند.
او میگوید که در جلسات کمیسیون امنیت مجلس، بارها به مسئولان مربوطه تذکر و تأکید کردم که اگر به همین منوال و وضعیتی که مردم سیستان دارند، ادامه یابد و مهاجرتها تداوم داشته باشد یک خطر و یک تهدید کاملاً جدی برای امنیت کشور به حساب میآید.
او آب پاکی را روی دست همگان میریزد و میگوید: «همان طور که قبلاً به مسئولان مربوطه تأکید کردم، عاملی که میتواند با توجه به طوفانهای شن و مشکلات عدیده خشک شدن هامون، مهاجرت را کنترل کند، اشتغال و حمایت از مردم بویژه روستاییان و مناطق مرزی است.» به اعتقاد حسینی اگر مسأله اشتغال و حمایت از مردم بویژه روستاییان مناطق مرزی انجام نشود، قطعاً مشکلات زیادی را در آینده شاهد خواهیم بود.
حسینی در مورد راههای حفظ و ابقای مردم در مناطق روستایی و مرزی سیستان هم میگوید: «یکی از کارهای دولت در مورد مسکن روستایی بود که باید تداوم داشته باشد و همچنین از سرمایهگذاران در منطقه حمایت شود تا سرمایهگذاری کنند.»
نظر کاربران
خداشاهده زندگی ما در شرایط بدیه در زابل. سیستان ما داره زنده به گور میشه .شهر رستم دستان. فقط خاک و طوفان و بیکاری اینجاست که زوزه میکشه