۱۱۸۳۴۱۸
۵۰۰۸
۵۰۰۸
پ

بیمارانی که با داروی نسیه دردشان را ساکت می‌کنند

صاحب يك داروخانه قديمي دفترچه‌اي را ورق مي‌زند و ۵ صفحه نشانم مي‌دهد از فهرست نسيه‌بگيرهاي «دارو»؛ ۳۷ نفر.

اعتماد: صاحب يك داروخانه قديمي در جنوب تهران، دفترچه‌اي را ورق مي‌زند و ۵ صفحه نشانم مي‌دهد از فهرست نسيه‌بگيرهاي «دارو»؛ ۳۷ نفر.

جلوي اسم هر نفر، رقم بدهكاري‌اش را نوشته؛ آقاي {....} ۱۰۰ هزار تومان، خانم {....} ۴۵۰ هزار تومان، آقاي {....} ۷۵۰ هزار تومان، آقاي {....} ۴ ميليون و ۳۲۷ هزار تومان....... صاحب داروخانه، ساكن همان محل است، نسيه‌بگيرها هم اغلب، ساكن همان محل. همه را مي‌شناسد. با خيلي‌ها، در دبيرستان محل، همكلاسي بوده، براي سوگواري‌هاي‌شان، اشك ريخته، مهمان عروسي‌هاي‌شان شده.

بیمارانی که با داروی نسیه دردشان را ساکت می‌کنند

ترسي ندارد كه مبادا، پولش را بخورند و فرار كنند. 58 سال است كه از بام تا شام، با هم چشم در چشم مي‌شوند. محله، از مناطق فقيرنشين تهران است؛ محل سكونت آدم‌هايي آبرومند و كهنه تهراني‌هايي كه از اسب فرو افتاده‌اند و در خرج يوميه‌شان، لنگ مانده‌اند. «كوپن نان» سال‌هاست كه كنج كيف‌شان جاي مشخص دارد. گلريزان چند باستاني‌كار، سال‌هاست براي تامين خرج و معاش بعضي از خانواده‌هاي ساكن اين محل برگزار مي‌شود. براي اهالي اين محل، هزينه «دارو» آخرين اولويت در ضروري‌ترين‌هايي است كه ديگر راه فراري براي‌شان نمي‌گذارد.

صاحب داروخانه مي‌گويد بعضي‌شان، مي‌سپرند به آخر سال؛ وقتي حقوق و عيدي شب عيد را مي‌گيرند و يكجا تسويه مي‌كنند، بعضي‌شان هم، هزينه دارو را قسط‌بندي مي‌كنند؛ ماهي 20 هزار تومان و بعضي‌شان.... صاحب داروخانه مي‌داند كه توان همان 20 هزار تومان را هم ندارند.

همان صفحات را دوباره نشانم مي‌دهد. كنار اسم 13 نفر از آن 37 نفر، ضربدر قرمز زده. راهنمايي مي‌كند بروم پيش صاحب بنگاه املاك نبش خيابان. مي‌روم. صاحب بنگاه؛ پيرمردي خسته و بيكار كه تسبيح مي‌گرداند و از پنجره يكسره مغازه، رفت و آمد مردم را تماشا مي‌كند. يك چراغ علاالدين با كتري كهنه‌اي بر سر، وسط مغازه روشن است و بوي نفت و نم بخار كتري، خاطره مغازه‌هاي 40 سال قبل را پررنگ مي‌كند.

پيرمرد، سر بالا نمي‌گيرد به من نگاه كند. فقط چند جمله مي‌گويد: «آقاي {....} هر چند ماه يك‌بار، همون دفتري كه شما ديدي رو مياره اينجا، ما هم چند نفري رو مي‌شناسيم، بهشون تلفن مي‌زنيم، ميان حساب بعضي از بيمارا رو تسويه مي‌كنن. البته اين روزا قيمت دارو طوري سرسام‌آور شده كه اون بندگان خدا هم ديگه وسعشون نمي‌رسه. دو سالي هست كه شرمنده آقاي {....} هستيم. ديگه وزنه سنگين نمي‌تونيم بلند كنيم.»

پيرمرد، همان‌طور كه سر به زير دارد، گوشي تلفن همراهش را برمي‌دارد و مشغول به شماره گرفتن مي‌شود يعني كه «برو».

پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با 15 سال گارانتی 10/5 ميليون تومان

>> ویزیت و مشاوره رایگان <<
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

ارسال نظر

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج