اميرحسين رستمي:
«ساختمان پزشكان» لودگی نیست
اميرحسين رستمي چند سال سابقه حضور در سينما، تئاتر و تلويزيون را دارد اما او هم با يك نقش تلويزيوني، در مجموعه شمسالعماره چهره شد. اميرحسين رستمي كه اصلا به فوتبال علاقه ندارد در «سه،پنج،دو» نقش يك ستاره فوتبال را بازي ميكرد و حرفهاي جالبي در مورد نقشش دارد.
خنداندن مخاطب جدا سخت است بهدليل اينكه اساسا تمام دنيا به جايي رسيده كه از خنده بيخودي اشباع شده. بچههاي ما از نسلهاي قبلي فيلمها و سريالها را ديدهاند و امروز انتظار بالاتري دارند. من وقتي بچه بودم عاشق كارهاي لورل و هاردي بودم يا با ديدن كارهاي جري لوئيس قهقهه ميزدم اما اگر امروز اين فيلمها را به بچه من نشان دهيد، عكسالعملهاي من را ندارد و فقط بيتفاوت نگاهش ميكند. اين يعني اينكه تمام دنيا از نظر شعور كمدي سختگيرتر شدهاند، يعني هوشمندانهتر بايد با آنها برخورد كنيم. طنز امروز بايد طنز موقعيت باشد و تنها طنزهاي كلامي و بداهه موجب خوشامد مخاطب نميشود. در ايران نزديك ۱۲-۱۰ بازيگر طنز داشتيم كه در تمامي آثار از اين دست حاضر ميشدند، چه در سينما و چه در تلويزيون كه در نهايت به اينجا رسيد كه بيننده آنها را پس زد. در نتيجه معدل فروش فيلمهاي آنها در سوپرماركتها به صفر رسيد. به اين دليل كه وقتي كسي براي خريد فيلم مراجعه ميكند، ميبيند كه عكس يك بازيگر با چند مدل مختلف از گريم روي جلد اين فيلمها وجود دارد، حال اگر اين فرد ۲ تا از اين فيلمها را بخرد و ببيند متوجه ميشود كه اين آثار كاملا شبيه يكديگرند. بنابراين بار ديگر اين كار را نميكند. فكر ميكنيد چرا مردم تا اين حد از سريال طنز «پايتخت» سيروس مقدم استقبال كردند؟ بهدليل اينكه آن بازيگران كليشهاي هميشگي هيچكدامشان در اين سريال حضور نداشتند. بازيگري مثل احمد مهرانفر در آن سريال بازي ميكند كه در سينماي بدنه و جدي حضور دارد و بازيگر تئاتر است. يا محسن تنابنده كه اصلا بازيگر طنز نيست. مردم وقتي ميبينند در پشت كاري شعور وجود دارد از آن استقبال ميكنند و از ديدنش لذت ميبرند.
شك نداشته باشيد كه طنز ما در حال هوشمندانهشدن است. اين مسئله در همه جاي دنيا اتفاق افتاده و به كشور ما ديرتر رسيده است. ديگر براي همه مشخص شده كه طنز لودگي نيست. فكر ميكنيد چرا مردم امروز «ساختمان پزشكان» را دوست دارند؟ بهدليل اينكه لودگي در آن نميبينند و اگر اتفاقي ميافتد، اتفاقات كلامي هوشمندانه است. اگر طنز اتفاق ميافتد، طنز موقعيت است. بنابراين اگر مردم در اين 3-2 سال از اين كارها اشباع نميشدند اين اتفاق نميافتاد و تفاوت كار خوب و بد نمود پيدا نميكرد. از طرفي هم فروش فيلمها در سينماها نشان داد كه ديگر آثاري با آن سبك و سياق فروشي ندارند. ما به يك پوستاندازي و تغيير در بين بازيگران طنزمان احتياج داشتيم.
من اصلا فوتبال را دوست ندارم و تنها مسابقهاي كه جدي دنبال كردم و تا انتها ديدم، بازي ايران ـ استراليا بود و همچنين بازيهاي ايران در جامجهاني همان سال. فوتبال براي من فقط تا همين حد جدي بود. يكي از مهمترين دلايلم هم براي انتخاب نقش سياوش در اين مجموعه همين بود. چون وقتي نقش را بازي ميكردم ديگر كسي نميتوانست بگويد اداي يك چيزي را در آورده چون شما بايد كاري را بلد باشيد تا بتوانيد اداي آن را در بياوريد. من يك مدت مدام روزنامهها را ورق ميزدم و اخبار ورزشي را دنبال ميكردم تا از همه حواشي و دغدغههايي كه اين ورزش دارد، مطلع شوم. يكي از دلايلي كه من كار «سه، پنج، دو» را قبول كردم اين بود كه با كارهايي كه قبلا انجام داده بودم، فرق زيادي داشت. در سريال شمسالعماره «شكور» يك پسر راحتطلب، بدون احساس و بيكاري بود كه از صبح تا شب فقط ميخورد و ميخوابيد و از نظر شعور كاملا خالي بود. «عباس» نون و ريحون هم كه يك استاد احساساتي و عاشق پيشه دانشگاهي بود كه از نظر شخصيتي كاملا در تضاد با «شكور» بود اما سياوش كاملا با اين ۲تفاوت داشت. بعضي از اتفاقات وجود دارد كه نميشود جلوي تكرارشان را گرفت. مثل اينكه اميرحسين رستمي سين و شينش ميزند. اين ديگر متعلق به من است و خيلي بيانصافي است كه منتقدي بگويد اين آدم در همه نقشهايي كه بازي ميكند «سين» و «شين»اش ميزند. اين جزئي از من است يا وقتي عصبي ميشوم زبانم ميگيرد، اين ديگر مال من است و ادا نيست، من بايد در نحوه راه رفتنم، نگاه كردنم و...فرق بگذارم وگرنه تن صدايم را ديگر نميتوانم تغيير دهم!
نظر کاربران
اتفاقا همین سین وشینش که میزنه جالب و باحال و طنز میشه من خیلی بازیاشو دوس دارم