روزنامه اعتماد: علياكبر معينفر صبح روز سهشنبه، دوازدهم دي ماه درگذشت. مرد ٨٩ سالهاي كه سالها ميشد از سياست و سياستورزي دور مانده بود. مجلس اول كه به روزهاي پاياني خود رسيد، عمر سياسي بسياري از مليگراها هم به شماره افتاد. گرچه او در هيات و هيبت، چه در تفكر و گرايش به ملي - مذهبيها نزديك بود اما هميشه از به كار بردن لفظ ملي- مذهبي در مورد خود اكراه داشت چرا كه برخلاف تصور، او هرگز عضو رسمي نهضت آزادي يا جبهه ملي نبود.
در روزهاي عسرت نيروهاي مليگرا او هم جزو سياستمداران فراموش شدهبود. مدتها بود كه عنوان نخستين وزير نفت يا نماينده نخستين مجلس پس از انقلاب در ميان سمتهاي او به حاشيه رفته بود و اين سالها او را بيش از هر چيز به عناويني ميشناختند كه تخصصش يعني زلزلهنگاري بود.
دانشگاه تهران ،آغاز سياست ورزي
كودكياش مقارن با زمان رضاشاه پهلوي بود؛ دوران قدرت بيحد و حصر اداره نظميه، حكومت يك نظامي و البته روزهاي كشف حجاب. روزهايي كه مسير كودكياش را تغيير داد. پس از اينكه مادرش از هول حمله يك پاسبان سقط جنين كرد، مادر و پدرش به نجف رفتند و سرپرستي خانواده معينفر برعهده برادر بزرگ گذاشتهشد. خانه پدري او در خيابان اسماعيل بزاز (مولوي فعلي) بود؛ محلهاي كه در كنار ايستگاه ماشين دودياش ورود ارتش متفقين، قدرتنمايي سربازان انگليسي و هندي و به سايه رفتن «ارتش نوين ايران» رضا شاه را نظارهگر بود.
همان لحظاتي كه خودش آن را شوك عظيم و پاياني بر روياها و باورهاي آموزش دادهشده در مدرسهها براي ساختن ايراني نوين بر پايههاي ايرانباستان ميداند. معينفر كه رشته رياضي را براي تحصيل در مقطع دبيرستان انتخاب كرده بود سال ١٣٢٦ در آزمون ورودي دانشكده فني ثبتنام كرد. آن زمان اما ادامه تحصيل كار آساني نبود. برخي دبيرستان رفتن آن هم در مدارسي به سبك جديد را معادل بيديني و خلاف شرع ميدانستند.
از همين روي داييهاي متعصبش از شوهر خواهرشان ميخواستند برادر بزرگ را از ادامه تحصيل در مدرسه تدين كه از مدارس به سبك جديد بود، منع كند. برادر بزرگتر گرچه خود از تحصيل بازماند اما با ايستادن مقابل پدر و خانواده اجازه نداد حق تحصيل از علياكبر و برادر كوچكتر گرفته شود. در چنين شرايطي علياكبر وارد دانشكده فني شد. از همان سال اول مقدمات تشكيل انجمنهاي اسلامي دانشجويان دانشگاه تهران آرام آرام فراهم شد. او همراه با ديگر اعضاي انجمن اسلامي آن زمان مجلات فروغ علم و گنج شايگان را منتشر كردند. يك اتاق كوچك در سرسراي طبقه همكف دانشكده را به نمازخانه اختصاص دادند و مهدي بازرگان هم يك قالي از منزلش به آنها هديه داد تا در فضايي كه به تعبير علياكبر نماز خواندن نشان از عقبماندگي و ارتجاع بود، اداي فريضه كنند. (يادهايي از دانشكده فني تهران)
روزهاي درگيري بر سر ملي شدن صنعت نفت، همزمان با نطق حسين مكي در مجلس عدهاي از دانشجويان جلوي مجلس با نصب پرچم ايران به صورتي نواري بر سينهشان در حالي كه در قسمت سفيد رنگ آن نوشته شدهبود صنعت نفت در سراسر كشور ايران بايد ملي شود دست به تظاهرات زدند كه علي اكبر هم در ميانشان بود.
پس از فارغالتحصيلي راهي آبادان شد تا در شركت نفت مشغول فعاليت شود. هنوز يك روز از ورودش به آبادان نگذشته بود كه خبر كودتا عليه دولت مصدق از تهران به آبادان رسيد. مدتي در شركت نفت حضور داشت تا اينكه در جريان بررسي زلزله مازندران با گروهي ژاپني آشنا شد. پروفسور تاچي نايتو، استاد زلزلهشان و طراح و سازنده برج توكيو پس از اين آشنايي، معينفر را براي دورهاي تحقيقاتي به دانشگاه واسدا دعوت كرد.
از وزارت تا مجلس
نخستين روزهاي پس از پيروزي زماني كه دولت موقت به عنوان دومين نهاد رسمي جمهوري اسلامي ايران شكل گرفت، مهندس مهدي بازرگان در قامت رييس دولت موقت علياكبر معينفر را به عنوان وزير نفت انتخاب و معرفي كرد. حكم مهدي بازرگان ١٥ بهمن ٥٧، چند روز بعد از پيروزي انقلاب در حضور خبرنگاران در مدرسه علوي قرائت شد. ٢٤ بهمن فهرست وزراي دولت موقت معرفي شد اما در اين فهرست نامي از علياكبر معينفر به چشم نميخورد. كابينه بازرگان تكميل شد و معينفر به سمت مشاور رييس دولت موقت و رييس سازمان برنامه و بودجه انتخاب شد. يازدهم فروردين ١٣٥٨ با تغيير و تحولات اندكي كه در هيات دولت موقت رخ داد عزتالله سحابي به سازمان برنامهوبودجه رفت و چند ماه بعد معين فر به وزارت رسيد.
اما داستان وزارت معينفر بر وزارتخانهاي كه هنوز تشكيل نشده بود چطور رقم خورد؟ تا مهر ٥٨ مجموعه صنعت نفت ايران در قالب شركت ملي نفت فعاليت ميكرد. دولت موقت به رياست مهدي بازرگان به شوراي انقلاب پيشنهاد داد تا اين مجموعه را به وزارتخانه تبديل كنند و پس از جلسهاي كه قريب به سه ساعت به طول انجاميد قانون تشكيل وزارت نفت تصويب و براي اجرا به دولت موقت ابلاغ شد. مهر ١٣٥٨ رييس دولت موقت علي اكبر معينفر را كه در ايده تشكيل اين وزارتخانه سهم و نقش بسزايي داشت به عنوان نخستين وزير نفت جمهوري اسلامي ايران انتخاب و امام خميني روز ٨ مهر همان سال معينفر ٥٠ ساله را به عنوان وزير منصوب كرد. رياست بازرگان بر دولت موقت اما چندان دوام نداشت و از همين روي آبان ٥٨ پس از استعفاي او، دولت شوراي انقلاب آغاز به كار كرد و به جز چند وزير وزراي بازرگان كار با شوراي انقلاب را آغاز كردند كه معينفر هم در وزارت نفت كار خود را ادامه داد.
تغيير و تحولات در شركت ملي نفت كه با حضور معين فر به وزارتخانه تبديل شد، اندك بود حتي چارت سازماني موقتي تعريف شده هم چارت كوچك و جمع و جوري بود كه در آغاز كار ساختماني جدا از ساختمانهاي شركت ملي نفت داشت و با ٢٠ كارمند شروع به كار كرد. يكي از اتفاقات مهم در زمان مديريت معينفر بر وزارت نفت حضور نماينده ايران در اوپك بود. پيش از انقلاب شركت ملي نفت به عنوان نماينده ايران در جلسات اوپك شركت نميكرد بلكه وزير دارايي بود كه در جمع وزراي نفتي ساير كشورها حاضر ميشد.
معينفر در گفتوگويي كه با تاريخ ايراني داشت توضيح داد كه پس از انقلاب «بازرگان دنبال راهي بود كه امور اوپك نيز زيرمجموعه نفت شود و در عين حال شركت گاز و پتروشيمي هم به صورت واحد بحث حاكميتي آنها مديريت شود.» همين موضوع هم مقدمات تشكيل وزات نفت را فراهم كرد. از همين روي معينفر به عنوان نخستين وزير نفت پس از انقلاب راهي جلسات اوپك شد.
پس از اتمام دوران وزارت معينفر عزم مجلس كرد. مجلس اول كه برخلاف تمام مجالس پس از انقلاب اغلب گروهها و جريانهاي فكري نماينده داشتند. ٢٤ اسفند انتخابات اولين دوره مجلس برگزار شد. در اين انتخابات اعضاي نهضت آزادي تصميم گرفتند در ائتلافي با اعضاي انجمن اسلامي مهندسين فهرست كانديداهاي مورد حمايتشان از تهران را اعلام كنند. از همين روي نام معينفر براي انتخابات مجلس اول در كنار چهرههايي چون ابراهيم يزدي، هاشم صباغيان، شهيدمحمدعلي رجايي، عزتالله سحابي، حسن حبيبي، مصطفي چمران و... قرار گرفت. در نهايت معينفر موفق شد با ۱٬۴۳۹٬۳۶۰ راي، نفر چهارم تهران شود.
زمان حضور شهيد محمدعلي رجايي در جايگاه رييسجمهوري، معينفر نماينده مجلس بود.
رجايي از او خواست تا در مورد فهرست پيشنهادي او براي وزارت نفت اظهارنظر كند. آنطور كه معينفر نقل ميكند: «يك جدولي كشيدم و ستونهايي چون ميزان تحصيلات، ميزان محبوبيت در نفت، سابقه مبارزات انقلابي و سابقه نفتي را درج كردم و براي ايشان فرستادم.» تندگويان نفر سوم ليست معينفر بود كه رجايي انتخاب كرد.
او البته دليل انتخاب تندگويان از سوي شهيد رجايي را اينگونه نقل كرده است: «بعد از آنكه بنده نامه را توسط كاركنان خدمات مجلس به دست ايشان (رجايي) رساندم زمان خروج بنده از مجلس به من نزديك شدند و از ليست فرستاده شده تشكر كردند. بعد از آن هم گفتند كه تصميم دارند سومين فرد ليست بنده را وزير كنند يعني همان شهيد تندگويان (از معاونان معينفر در وزارت نفت) . ايشان همان جا گفتند من سومي را انتخاب ميكنم. چون بچه پايين شهر است. شهيد تندگويان آن زمان در خيابان مولوي زندگي ميكرد.» (مصاحبه با خبرآنلاين- مرداد ٩١)
يكي از حواشي حضور معينفر در مجلس زمان تصويب اعتبارنامهاش بود. توجه و حساسيت زيادي نسبت به او كه از چهرههاي اقتصادي و نفتي عاليرتبه اوان انقلاب به حساب ميآمد وجود داشت. از همين روي اعتبارنامه او در صحن مجلس بررسي شد و هادي غفاري يكي از چهرههاي شناخته شدهاي است كه عليه معين فر در مجلس صحبت كرد. يكي از محورهاي اعتراض هادي غفاري، عدم تصفيه حساب سياسي با كاركنان شركت نفت بود كه به تعبير او در دوران طاغوت با حقوقهاي كلان، زندگيهاي مرفه و اشرافيت به تمام معنا زندگي ميكردند.
اسدينيا از ديگر نمايندگاني بود كه به عزل و نصبهاي معينفر در زمان وزارت نفت انتقاد داشت. او براين باور بود «اين بايد به گوش ملت ايران برسد كه در اين جا چه چيزي صورت گرفته در رابطه با كسي كه صنعت نفت ما را كه يك مساله اقتصادي مهم است، به لجن كشيده و افرادي را سر كار گذاشته كه همه آنها اكثرا خائن بودند.» (مشروح مذاكرات مجلس اول)
معينفر در جريان دفاعيه خود از جزواتي گفت كه در زمان حضورش در وزارت نفت عليه او به چاپ رسيده و ميان كارگران و كاركنان پخش شدهبود. جزواتي با عنوان معينفر را بشناسيد كه او را «مزدور كثيف ساواك» خوانده بود. معترضان به معينفر نام او را در فهرست سه نفرهاي از مهندسان معرفي شده به ساواك ديدهبودند كه قرار بود براي ساخت يك ساختمان طرف مشورت قرار بگيرند.
معينفر همان قدر كه روزهاي آغاز نمايندگياش در مجلس نخست با حاشيه بود ماههاي پاياني دوران نمايندگي را هم با اتفاقات عجيبي در مجلس به پايان رساند. عزتالله سحابي روايت كرده «معينفر هنوز به جلوي تريبون نرسيده، عدهاي از نمايندهها بر سر وي ريختند. آقاي هاشمي هم كه رياست مجلس را برعهده داشت، ساكت و آرام و با لبخند و بسيار خونسرد، به جريان نگاه ميكرد. مهاجمين علاوه بر ايراد ضرب و جرح و كتك زدن معينفر و صباغيان، فحشهاي ركيك و ناموسي هم به آنها ميدادند. ازجمله مهاجمين آقايان هادي غفاري، اسدينيا، دهقان و... بودند؛ تعداد آنها پنج نفر بود.» (مصاحبه با تاريخ ايراني- دي ٩٣)
اما ماجرا از كجا آغاز شد؟
در آستانه انتخابات مجلس دوم مهدي بازرگان در دفتر نهضت آزادي ايران جلساتي را ترتيب ميداد. جلساتي كه علاوه بر اعضاي رسمي نهضت آزادي افرادي چون معينفر هم حضور پيدا ميكردند. جلساتي كه در آن مصرا تاكيد ميشد انتخابات مجلس دوم نيز بايد همچون مجلس اول در آزادي كامل برگزار شود. هاشم صباغيان در جلسه دهم آبان ١٣٦٢ در حال نطق ميان دستور بود كه در لابه لاي سخنانش به برگزاري چنين جلساتي اشاره كرد.
آنطور كه معينفر خود روايت كرده است: «نمايندگان مخالف اما اجازه اتمام سخنان آقاي صباغيان را ندادند و كار به كتك زدن كشيد! مرحوم آيتالله قرهباغي نماينده اروميه فرياد زد و بعد آمد كنار آقاي صباغيان ايستاد و سعي كرد كه ايشان را به زور به پايين بكشد... بعد من بلند شدم و به آقاي قرهباغي اعتراض كردم كه شما چه كاره هستيد اجازه صحبت كردن نميدهيد. همين كه من آمدم جلوي تريبون ناگهان تعداد زيادي روي سر ما دو نفر ريختند. آنجا ديگر اعتراض و داد و فرياد نبود بلكه كتك و ضرب و شتم تند بود.» (مصاحبه با تاريخ ايراني- دي ٩٣)
از اين حادثه تصويري به ثبت رسيده است كه عدهاي به هاشم صباغيان حملهور شدهاند و آيتالله هاشميرفسنجاني، رييس مجلس با لبخند اين اتفاق را نظارهگر است. البته معينفر در توجيه اين عكس معروف به يادگار مانده از مجلس اول گفته است: «يك نكته را نه درباره آقاي هاشمي بلكه در مورد بسياري از انسانها بايد مدنظر داشته باشيد. اينكه آدمها در موقعيتها و ظرفهاي زماني مختلف نگاه و ديدگاههاي متفاوتي دارند. بنابراين آقاي هاشمي دهه ۶۰ با آنچه كه امروز ميبينيم طبيعتا متفاوت است. ضمن اينكه در تاريخ نميشود براي افراد اعتقاد مشخصي را معيار گرفت، چون افراد در موقعيتهاي مختلف ديدگاههاي متناسب با آن زمان را خواهند داشت. » (مصاحبه با تاريخ ايراني- دي ٩٣)
البته در اين روايت بار ديگر نام هادي غفاري نيز مطرح ميشود كسي كه از مخالفان حضور معينفر در مجلس اول بود. گرچه غفاري حضورش در اين درگيري را تكذيب ميكند اما معينفر گفتهبود حضور هادي غفاري در اين درگيري را به خاطر دارد. پس از مجلس اول فعاليتهاي سياسي او هر سال بيش از سال قبل كاهش يافت. چندين ماه مانده به انتخابات رياستجمهوري سال ٧٦ صحبت از نامزدي او به ميان آمد اما او نامزد رياستجمهوري نشد.
او آنقدر در حاشيه سياست باقي ماند كه در سالهاي اخير براي او بيش از هر عنوان سياسي به عنوان «مهندس علي اكبر معين فر، موسس شبكه شتاب نگاري ايران» شناخته ميشد، در جلسات علمي و تخصصي شركت ميكرد. در روزهاي مرداد ٩٥ كه معينفر حال جسمي مساعدي نداشت عباس آخوندي، وزير راه و شهرسازي همراه با معاونان خود به ديدار او رفت. جلسهاي يك ساعته كه بيش از هر حرف سياسي به حرف و سخن علمي و آكادميك سپري شد.
نظر کاربران
به جای این چرت و پرتا شبکه های اجتماعی ایرانی و خارجی رو بزار.لطفا یه کاری کنید اومدیم تا یه ماه تلگرام و بقیه شبکها وصل نشد