۶۱۶۹۸۱
۴۱ نظر
۵۰۵۵
۴۱ نظر
۵۰۵۵
پ

یک هفته و چند چهره؛ هاجر عصبانی و داغ اهورا

اتفاقات تلخ ادامه دارد. مثل یک سریال کسل کننده که انگار هفته ای یک بار ذهن هایمان را مریض خودش می کند و...بنیتا، آتنا، ستایش و اهورا همه ی کودکانی که تجاوز و قتل را چشیده اند و ما می مانیم و غم آن ها.

برترین ها - ایمان عبدلی: هفته‌ی پر ماجرایی که گذشت در دل خودش درخشش نوجوانان فوتبالیست را داشت، امیدواریم که ادامه دهند و اتفاقات تازه ای در فوتبال دود گرفته‌ی وطنی بیفتد. ماجرای آقای دوربینی و حجت السلام قرائتی هم بود که نوشتن در آن رابطه ملاحظاتی داشت و البته مساله ترامپ و برجام که باید منتظر باشیم تا به قطعیت برسد.

هاجر چنارانی یا (نماینده هفته)

حرکات عجیب نماینده نیشابور در مقابل معاون استاندار خراسان رضوی که به اشتباه از واژه خراسان غربی استفاده کرده بود، سوژه رسانه ها شد. نماینده مردم نیشابور پایه میکروفون را گرفت و شان و جایگاه یک نماینده را زیر سئوال برد. این که هر کسی و در هر جایگاهی دچار نوسان می شود، امری پذیرفتنی است اما این را هم می دانیم اصولا سیاستمداران باید تحت آموزش و ضوابطی قرار بگیرند که سعه ی صدر داشته باشند.

تکرار مکررات است که بگوییم نبود نظام حزبی روشن منجر به رشد غیرمترقبه و بدون پیش زمینه آدم ها می شود. بارها و بارها نوشته اند و نوشته ایم که آدم هایی که در گذر زمان و به مرور به جایگاه نرسند، نورسیده اند و این خاصیت نورسیده هاست که شان جایگاه خودشان را نمی دانند، چون اندازه جایگاهی که دارند نیستند و از فرط ذوق زدگی قیمه ها را در ماست می ریزند. گذر زمان و نشست ذهنی لازمه پذیرش عناوین سیاسی ثقیل است. ضربه‌ی اول را در ماجرای خانم هاجر چنارانی از همین قصه ی پر غصه ی روابط الا بختکی و آدم های کوتاه مدت می خوریم. ضربه دوم و اساسی تر در این ماجرا چیز دیگری است؛ چیزی که بیشتر می سوزاند و حسرت می آورد، این است که چرا یکی مثل هاجر چنارانی چنین بی مسئولیت و فارغ رفتار می کند؟ نمی داند خیلی ها حضور زنان را در موقعیت های رسمی تاب نمی آورند و اصلا زنان حتی از سمت خودشان هم تحت فشارند؟
یک هفته و چند چهره؛  هاجر عصبانی و داغ اهورا

وقتی هاجر چنارانی آن گونه بی محابا شلوغ کاری می کند، احتمالا نمی داند که چند سال و چقدر حضور زنان را در عرصه های طراز اول اجتماعی - سیاسی عقب می اندازد؟ در جامعه ای که زمینه های ذهنی گوناگون مقابل حضور زنان دست انداز می سازد و در برابر مردمانی که دائما در چالش و قضاوت حضور زنان هستند و حتی رانندگی آن ها را تحمل نمی کنند، چنین اقدامی با این بُرد تبلیغاتی، به مثابه یک خودزنی وسیعی است. انگار چنارانی تیربارش را سمت هم جنس هایش گرفته و آبروی آن ها را جوری می ریزد که صد تا مرد هم نتوانند. تعارف که نداریم دریافت عمومی از حضور زنان در هر عرصه ای دریافتی مبتنی بر حضور ویترین ساز آنان است. به هر حال نگاه عمومی مردان به زن ها بر پایه حس مالکانه است.

مخلص کلام این که اگر هاجر چنارانی فکر مردم شهرش است و یا خواسته حضورش در دوره ی بعدی را تضمین کند. یا اصلا عصبانی شده و بی اختیار به اشتباه افتاده یا هر چیز دیگری ... مهم نیست! مهم این است که او به تعمیق باورهای غلط در مورد زنان ایرانی دامن زده و حالا خیلی ها از فرصت استفاده می کنند و یک دست انداز دیگر در راه حضور اجتماعی زنان اضافه می کنند. باور عمومی بیشتر از هر چیز تحت تاثیر اخبار و رسانه هاست و آن ها را بی مواجه و بی هیچ سپرعقلانی می پذیرد و ششدانگ قبول می کند. بله! ببینید زن ها فرق نمایندگی را با کوچه نشینی نمی دانند؟ ببینید هنوز شرایط برای حضور آن ها مهیا نیست؟ ببینید که نیاز به کار فرهنگی داریم؟ زن آسیب پذیر است! زن نیاز به مراقبت دارد و...زن در این قرائت تبدیل به گلدانی می شود که رشدش تحت کنترل مردانی است که حتی اگر بخواهند آفتاب را هم دریغ می کنند.

علی عبدالخانی یا (خشونت زده هفته)

«دانش آموز شوشی بر اثر تنبیه ناظم دچار تشدید ناراحتی پرده‌ی گوشش می شود به همین مناسبت این یادداشت که پیش از این در مورد موضوع مشابهی کار شده بود را بازنشر کردیم»

باید از مطلوب ها نوشت گرچه که نباشند و یا خیلی دور از دسترس به نظر بیایند. واضح و مسلم است در نظام آموزش و پرورشی که هنوز در احوالات سیستم گرمایش و سرمایش درمانده و عاجز است صحبت از شناسنامه دار کردن دانش آموزان کمی ایده آلیستی و آرمانی به نظر بیاید، اما خب واقعیت ما اگر چه با آن جای آرمانی فاصله دارد اما تجربه دیگران راهی را نشانمان می دهد که عاقبت به خیری جز در آن نیست.

مدارس در جوامع مدرن و حتی در حال توسعه وقت زیادی از کودکان و نوجوانان را اشغال می کند، این صرف زمان زیاد در کنار ضعیف شدن ارتباطات خانوادگی از این مکان ها پایگاههایی فراتر از یک فضای منحصرا آموزشی می سازد. یعنی مدرسه برای کودک و نوجوان پایگاه عاطفی می شود؛ او با درد و دل کردن و با پناه بردن به مدرسه اصلا برای خودش چیزی فراتر از یک کلاس درس می سازد.
یک هفته و چند چهره؛  هاجر عصبانی و داغ اهورا

حالا با چنین وصفی دانش آموزان هر کلاس درسی باید شرایطی روشن و کارنامه ای دقیق از گذشته و پیشینه خودشان داشته باشند و در حالت آرمانی معلمی (ناظم) داشته باشند که فارغ ازتمام معضلات روزمره (حداقل تا حد قابل قبولی از فراغت) بالای سر آن ها باشد، گذشته ی آن ها را بداند و بداند از کدام فرهنگ آمده اند؟ در چه خانواده ای زیست می کنند؟ و فرزند چندم خانواده اند و به طور کلی آشنایی دقیق با جزئیات شخصیتی هر دانش آموز برای تمامی اولیای مدرسه واجب است.

خشنوت آن هم در محیطی هنجار ساز مثل مدرسه اصلا زمینه ساز وندالیسم است. فرد پس از تحمل خشونت به مرور با درونی کردن خشم در بهترین حالت این خشم را به شکل افسردگی پنهان نشان می دهد، خشم ناشی از تحمل خشونت گم و نیست نمی شود، با فرد می ماند و نوجوان و یا کودکی که نسبت به افراد بزرگسال از مهارت کلامی کمتری برخوردار است به شکلی الکن خشم اش را بازتولید می کند، گویی یک وجود ناقص راهی جامعه می شود که در تمامی ارتباطات پیش رو می تواند مریض و نابهنجار رفتار کند.

البته دراین میان ماجرای ارتباط صحیح و ساختاری میان اولیای مدرسه و اولیای خانه هم در میان است که می توانند بسیار موثر و پیشگرانه عمل کنند ارتباطی که در ایران در شکل مضحک فقط بوی تامین هزینه می دهد و به قولی آن چه که تصمیم گیرندگان مدارس و اولیای خانواده را به هم نزدیک می کند، کاستی های بی شمار آموزش و پرورش در تامین هزینه های مدارس است. ابتدای نوشته هم ذکر کردیم شاید صحبت از چنین ایده آل های در اوضاع فعلی جایی نداشته باشد اما واقعیت چیزی غیر این نیست. این که در خلا ساختارهای محکم و ضوابط روشن آدم ها قربانی می شوند، همان آدم هایی که باید ساختارها را شکل بدهند. دیالکتیک این قربانیان و ساختارهای الکن، تا اراده ی عزم و جزم متاسفانه ادامه خواهد داشت.

اردلان سرفراز یا (ترانه سرا هفته)

شکایت اردلان سرفراز از رضا صادقی، علی لهراسبی و سینا سرلک اواخر هفته گذشته خبرساز شد و حالا یک هفته ای از ماجرا گذشته و بحث ها کمی فرو کش کرده. دوستان داخلی ظاهرا ترانه «سوغاتی» نوشته سرفراز را به انحای مختلف ارائه داده اند و او هم شاکیست که حق مولف رعایت نشده.

واقعیت این است که ما سال ها و دهه ها با موسیقی موسوم به لس آنجلسی زندگی کرده ایم و می کنیم و ریشه ی آن جنس موسیقی خیلی مستحکم و عمیق است. اصلا نیت قیاس موسیقی تولید داخل و تولید لس آنجلس نیست و کما این که غیر قابل انکار است که در این سال ها موسیقی داخلی در جذب مخاطب موفق عملکرده و امروز در هر پلی لیستی سهم داخلی ها بیشتر است، اما در این سهم بیشتر، نکته هایی هست که معضلاتی این چنینی ایجاد می کند.

از جمله ی این نکته ها مساله ی عرصه بی رقیبی است که امثال صادقی از مواهب آن برخوردارند. آن ها در شرایطی که خیلی ها اجازه ورود به کشور ندارند، عرصه را مال خود کرده اند. در چنین شرایطی گمان می کنند کیفیت کاری موجب استقبال شده و در همین فضا به کسی مثل سرفراز، پیرمرد می گویند! صادقی و هم قطارانش حتما می دانند که اگر آن ور آبی ها وارد شوند و خانم ها اجازه ی خواندن داشته باشند، شرایط فرق خواهد کرد. آن وقت شاید برای فروش بلیط های کنسرت هایشان هم به مشکل بر بخورند. پس عجالتا کمی سنجیده تر رفتار کنند و یادشان نرود که این صدر نشینی همه اش از سر استعداد و خلاقیت نیست و موهبت محدودیت ها به آن ها کمک قابل توجهی کرده.
یک هفته و چند چهره؛  هاجر عصبانی و داغ اهورا

یک نکته همین و نکته ی بعدی این که دعوایی که سرفراز راه انداخته در نهایت یک بازی چند سر بُرد است. تا جایی که خاطرم هست چند سال پیش میان رضا صادقی و شهرام صولتی بر سر ترانه ی «احساس من» جدلی مشابه صورت گرفته بود و این داستان ها ادامه خواهد داشت. یک بار این وری ها شاکی اند و یک بار آن طرفی ها. مقصود این که هر نوع شکایتی در این زمینه شان هنر را در این مملکت بالا خواهد برد و شکایت های این چنین خیلی هم مبارک است.

و اما نکته ی آخر حکایت نادیده گرفته شدن است. بلایی که سر سرفراز و جنتی عطایی و شماعی زاده و شب پره و...خیلی ها دیگر نازل شد. آن ها سال ها در ساخت فرهنگ عمومی جامعه نقش داشتند اما یا انکار شدند و یا برچسب خوردند. آن ها در خلال جنگ، در میان سازندگی، اصلاحات، مهرورزی و اعتدال، همیشه و همیشه بوده اند. سر فراز یا هر کس دیگری از هر مفری برای رسمی شدن، برای یادآوری استفاده می کنند. می خواهد یاد امروزی های این عرصه و یاد اصلا مردمان این جایی بیاندازد که ترانه اگر هست، از صدقه سر آن هاست و چه خوب که درک شوند و دیده هم.

اهورا یا (جگرسوز هفته)

اتفاقات تلخ ادامه دارد. مثل یک سریال کسل کننده که انگار هفته ای یک بار ذهن هایمان را مریض خودش می کند و...بنیتا، آتنا، ستایش و اهورا همه ی کودکانی که تجاوز و قتل را چشیده اند و ما می مانیم و غم آن ها. گاهی این حجم خشونت آن قدر غیر قابل باور می شود که به طور خود جوش فرضیه استفاده از مواد توهم زا را صادر می کنیم که بگنجد و باورمان شود. خب با خودمان می گوییم شیشه کشیده بوده و نمی دانسته که چه می کند. انگار فقط این مدلی باور می کنیم که می شود به یک بچه ی دو ساله تعرض کرد و بعد به دیوار کوبیدش. فیلم های تارانتینو و دیوید لینچ هم آن قدر خشونت ندارد! حتی اسلشر ها هم در ترتیب سکانس ها، یک سکانس تجاوز و پشت بند آن سر کوبیدن به دیوار را پشت هم نمی آورند. هیچ تخیل جنون زده ای نمی تواند این گونه بنویسد و تصویر کند .

طبیعتا امروزه خشونت بیشتر به چشم می آید. البته که رسانه ها زیادتر شده اند. مردم هم که مخاطب رسانه ها هستند هیچ چیز را اندازه سکس و خشونت دوست ندارند. آن ها تا مادامی که خبرهایی در مورد این دو حوزه باشد باقی حوزه ها را کنار می گذارند. درد همین جاست که ما از بس خماری مان را با این حجم قساوت رفع کرده ایم که حالا با هر خوراکی نشئه نمی شویم.

خبر تجاوز به کودکان حالا خیلی تکان دهنده نیست. خبرش مصرف می شود اما تکانه ندارد، چون در توزیع رسانه ای آن فکر و تدبیر نبوده است. اشتباه نشود مرادم لاپوشانی و انکار قضیه نیست. اتفاقا از اوج احساسات زدگی این قبیل اخبار می شود به منطقی ترین حالت مطالبه گری یک جامعه رسید به شرطی که دوران گذار از غم و اندوه به مطالبه گری سریع طی شود.
یک هفته و چند چهره؛  هاجر عصبانی و داغ اهورا

مضاف بر همه این ها هر بار و هر جنایت یادمان می آورد که برنامه ای برای سبک های جدید زندگی برساخته از درآمدهای سرسام آور نفتی و رشد بادکنکی شهرنشینی نداریم. گسترش حاشیه نشینی در قضیه ستایش و تقابل فرهنگ های مختلف از پدیده هایی است که رشد شهرنشینی به آن دامن زده و یا در قضیه بنیتا شکل دیگری از وفور بزهکاری در منطقه‌ی ورامین و حواشی تهران را شاهدیم. آتنا و اهورا هم که داستان های خودشان را دارند. لزوم تامین رفاه اجتماعی، اصلاح دید و نگاه جامعه به زنان مطلقه و ایجاد نظام همگن در تعریف مناطق مختلف شهری هر کدامشان قصه ای جدا می طلبد.

باور استعمال شیشه (کما این که در مواردی هم مصداق دارد اما همه‌ی ماجرا نیست) ما را از فکر کردن به همه‌ی این مسائل راحتمان می کند، اما واقعیت جای دیگریست! انگار باید وجب به وجب شهر را رصد کنیم تا کسی از قلم نیفتد. از قلم افتاده ها صفحه حوادث ها را پر می کنند.

پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با 15 سال گارانتی 10/5 ميليون تومان

>> ویزیت و مشاوره رایگان <<
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

نظر کاربران

  • الهه

    واقعا تجاوز به یک کودک بیگناه دوساله چه لذتی داشت که اون پست فطرت اینکار رو کرد؟ میدونست که بچه چه زجری میکشه. سرشو چرا به دیوار کوبوند؟ چرا کشتش؟ مگه زن نداشت؟ مگه نیازش با زنش برطرف نمیشد؟ نمیگم شیطان تو وجودش رفت، میگم خودش بدتر از شیطانه.

    پاسخ ها

    • بدون نام

      موندم خدا چه عذابی برای همچین آدمایی داره ؟ یه بچه رو زجر داده کشته

    • بدون نام

      خیلی بده که هر زنی هر کاری می کنه فوری جنسیتش پر رنگ میشه و همه زنها هم باید شرمسار بشن!! این همه مرد سیاستمدار دارند گند می زنند خب گاهی هم زن سیاستمدار.چیزی نمیشه که

  • بدون نام

    آفرين به شعور و درک بالای شما نویسنده محترم

  • بدون نام

    خیلی نامرد و سیاست زده و ترسوئی که در مورد قرائتی ننوشتی ...به این نمیگن ملاحظه گری

  • بدون نام

    خییییلی خلاصه و نامفهوم
    من اصلا جریان اهورا رو نمیدونستم و یا هاجر
    وبا توضیح شما هیچ دستگیرم نشد جز نقد کردنشون میشد مثل جریان ناظم مدرسه اولش یه توضیح کوتاهی بدین

    پاسخ ها

    • بدون نام

      شما دیگه خدایی خیلی از روزگار پرت هستین .. این خبرها رو مگه میشه ندونست ؟

  • الناز

    خدا ذلیل کنه فقط این قاتلارو
    دیگه ذره ای امنیت نداریم تو کشور
    روی داعشو سفید کردن بااین کاراشون
    وجدان ندارن انگار
    خدایا انسان خلق کن

  • بدون نام

    ما با ترانه های اردلان سرفراز تو روزهای دلگیری و سختمون زندگی کردیم ولی این داخلی ها از صدقه سری نبودن بعضی اونور آبی ها برا خودشون کاسبی راه انداختن.برید ببینید مردم ترانه های کی رو پلی میکنن؟آهنگهای کی ماندگاره؟امثال سرفراز نیازی به دیدن وشناخته شدن ندارن چون بعد از پنجاه سال هنوز جاری اند و جریان دارند. از قاضی محترمی که چنین حکمی داده ممنونیم حداقل اینجوری بعضی ها جایگاهشون مشخص میشه تا گزافگویی نکنن.

    پاسخ ها

    • بدون نام

      اتفاقا خیلی از اون ور آبیها هم اگه موسیقی در مملکت سالها به محاق نمی رفت و مثل همه کشورها روند طبیعی خودش رو طی کرده بود سالها بود بازنشسته شده بودند .خواننده های نسل ما که در دهه هفتاد نوجوان بودیم هم سن و سال پدر و مادرمون بودند!

  • بدون نام

    عبدلی عزیز این صفحه رو بای روحیه ی خاصی باز کردم ولی به قول ترکهابا{حایال کرکلگی}مواجه شدم تقصیری هم نداری مینویسی میگین فلانی نمینویسی اونم یدرد دیگه.ماهم دوس نداریم شغل خودت و همکارت بره زیر خط قرمز.احتیاط شرط عقه ولازمم نیس همه رو راضی نگه دارین عزیزم

  • بدون نام

    شما اگه برین بپرسین خلافکارترین آدمای خراسان همون سبزواری ها هستن.میتونین دربارشون بپرسین و به نظرم هاجر چنارانی کار خوبی کرده و منم نیشابوری نیستم.

    پاسخ ها

    • بدون نام

      سبزوار یه شهریه وسط بیابون و هیچی نداره.لطفا به حرف بقیه توجه نکنید فقط خودتون برید ببینین.

    • بدون نام

      جالبیش اینه وقتی خبری پخش میشه کسی نمیگه اون آدم از کدوم شهرستانه همه مشهدو میشناسن و اگه زایری بیاد میگه مشهدیا اینجورین نمیدونه که اون آقا مال کدوم شهرستانه که اونجا کار میکنه یا مغازه داره

    • بدون نام

      هر جایی خوب هم داره بد هم داره .. درست نیست کل یک شهر رو با یک چوب بزنید... توی مشهد هم آدم خوب و بد هست تو سبزوار هم .. همون طور که تو تمام شهرهای کوچیک و برگ این کشور

  • بدون نام

    اصلا کار هاجر چنارانی رو تایید نمیکنم کارش کاملا اشتباه بود باید خشمش کنترل میکرد ولی اون آقام چند بار کلمه خراسان غربی رو در صحبتهای قبلیش استفاده کرده در حالی که گفته سهوا گفتم اخه چند بار اشتباه میکنی ؟تلاش برای ایجاد استان جدید به مرکزیت سبزوار یعنی میخواد از سمتش سواستفاده کنه برای اینکه سبزواریه در حالی که کار اون چیز دیگه است ،و اینکه از کاربر شما یکی اومده بود گفته سبزوار بزرگه دانشگاه داره و مشاهیر داره نیازی نیست یه سرچ ساده میتونه بگه کدوم شهر بزرگتر جمعیت بیشتر مشاهیر شناخته شده و دانشگاه داره نیشابور یا سبزوار عصبانیت اون خانم برای سواستفاده اون آقا از مقامشه

  • بدون نام

    چقدر این عکس اهورا آدمو آتیش میزنه. خوشحالی تو چشماش... مدل وایسادنش.... ساعت کوچولوش.... ای خدااااااا چقدر دلم واسش سوخت. چقدر مظلوم چقدر بی پناه بود وقتی با اون شیطان تنها بود. وقتی گریه می کرد. من مدتهاست فکر می کنم اعدام برای وقتی که یه نفر بدون قصد قبلی تصادفی یکیو کشته قصاص نیست کاملا. شاید قاتل بیشتر از چیزی که خدا خواسته مجازات میشه و... ولی در مورد جونورایی که بچه ها رو می کشن اونم اینجوری واقعا اعدام به جا و منصفانه ست.

    پاسخ ها

    • بدون نام

      تو که راست میگی

    • بدون نام

      رد این بی نام 15:41 و 14:48 رو بزنید. آدم ناجوری به نظر میاد
      یا فکر می کنه خیلی با مزه ست.

  • بدون نام

    واااای اهورا اهورا اهورا ... از اون موقعی که با خبر شدم نه خواب دارم نه خوراک نه فکر جمع ... سردرد و میگرن رهام نمیکنه .... کاش ....

    پاسخ ها

    • بدون نام

      توکه راست میگی

    • بدون نام

      جناب 14:48
      منم همچین حسی رو نسبت به این اتفاق دارم ولی حالا نه به این سختی .. هر آدم عادی و معمولی با شنیدن این خبر حالش بد میشه نیازی هم نداره بیاد اینجا الکی چیزی بگه. چون نه دیده میشه نه شناخته. فکر کنم شما دلتون خیلی سنگ هست که این خبر براتون عادیه. شاید برات قابل باور نباشه ولی تو این دنیایی که هر روز داره بیشتر شبیه جنگل میشه هنوز هم هستن انسان هایی که توی سینه شون قلب دارن. شما نمیدونیه چیه بهش فکر نکن

    • بدون نام

      متاسفم برات 14:48

  • جاوید

    " این خاصیت نورسیده هاست که شان جایگاه خودشان را نمی دانند، چون اندازه جایگاهی که دارند نیستند و از فرط ذوق زدگی قیمه ها را در ماست می ریزند. "
    وااای پروردگارا چقدر این جمله عالی بود. هنوز ادامه شو نخوندم ولی همین یه جمله شَم کافیه.

  • بدون نام

    وقتی میای صدای پات از همه جاده ها میاد
    انگار نه از یه شهر دور که از همه دنیا میاد

    پاسخ ها

    • حمید

      اردلان همیشه سرفراز عزیز همه ایران.سرقت ادبی هم خیلی بده.

  • طاهره

    چقد عالی نوشتی احسان! مخصوصا راجعبه خانم چنارانی. مرسی. خسته نباشی لذت بردم از شعورت...فهمت...قلمت

  • بدون نام

    جناب آقای عبدلی چناران مثل بقیه نماینده ها فقط یه نماینده اس خارج از جنسیتش، چرا موضوع رو جنسیتی می کنید، رفتار این نماینده چه ربطی میتونه به جنسیتش داشته باشه چرا باید فکر کنیم این نماینده تیربارش سمت زن هاست و الان آبروی زن ها رفته مگه یادمون رفته نماینده هایی رو که بارها توهین ها کردن همدیگه رو به باد کتک گرفتن مشت و لگد حواله روزنامه نگار کردن و به قول خودشون مثل تراکتور از روی همه چیز رد شدن چطور اون زمان حرفی از مرد بودن شون به میان نیومد چطور اون زمان آبرویی از هیچ مردی نرفت ولی الان که نماینده ای به هر دلیلی برخورد غیر متعارف داشته آبروی زن ها رو برده چون جنسیتا زن بوده در این مورد موضوع میشه جنسیتی،
    چرا جناب عبدلی ایشون نماینده زن ها نبودن نماینده یک شهرستان بودن پس حتی اگر کارشون رو عمومیت هم بدیم باید بگیم آبروی شهرستانی رو که نماینده اش بودن برده نه زن ها
    وقتی شمایی که قلم بدست گرفتی اسم منتقد و روزنامه نگار روی خودت گذاشتی این طور مسائل رو جنسیتی می کنی چه انتظاری میشه از عوام داشت پس اگر زنی خیانت کرد جنایت کرد اونها حق دارن بذارن پای همه زنها و زن بودنش

    پاسخ ها

    • بدون نام

      یکم فکر کنی میفهمی اون درست میگه و نه تو. و اصلا منظور جنسیتی نیست و خواسته اتفاقا از زنا دفاع کنه

    • بدون نام

      منظورش اینه که زنها به دلیل زن بودن همیشه بیشتر مورد هجمه قرار می گیرند و حالا نباید به عوام بهانه بیشتری داد ولی خب عوام همیشه دارند به زنها فحاشی می کنند!هر کاری هم بکنی فحش می خوری و لعن و نفرین میشی

  • ن ح

    هاجر واقعا آبروی مردم فهیم نیشابور رو بردی

  • بدون نام

    باید بیرانوندم میزاشتید دروازه بان هقته

  • بدون نام

    مطلب مثبت هیجده سال بود

  • بدون نام

    مرسی

  • عنقا

    کاربری کهگفتی در مورداقای قراعتی چرا ننوشتی چه لزومی داره بنویسه موضوع عذرخواهی کرد تمام شد رفت بازم خوب بود

  • علی

    با سلام حضور دوستان. فارغ از هر گونه نگاه سیاسی، این مطلب رو مینویسم. خداوند به انسان قدرت تفکر و اندیشه داده و مرتبا انسان رو به تفکر فرامیخونه. به انسان زبان داده برای تکلم و ارتباط موثر با دیگران.... ای کاش خانم چنارانی به جای اینکه مردم دو شهرستان بزرگ رو به جون همدیگه بندازن از راه قانونی مشکلشون و اعتراضشون رو بیان میکردند. اگر بنا باشد که هر کسی و با روشهای غیر متعارف حرف خودش رو به کرسی بنشونه و مراجع قانونی رو به رسمیت نشناسه میشود همان فتنه. خیلی جالبه ایشون هنوز هم به بصیرت نرسیده اند و حاضر به صدور یک بیانیه ساده برای اتحاد مردم دو شهرستان نیستند. من مردم هر دو شعرستان را میشناسم و از هر دو شهرستان دوستانی دارم. همه انها مردمانی فرهیخته و مودبند. تو رو خدا برای مطرح کردن خودمون مردم و عوام رو به جان هم نیندازیم.

  • فاطمه ثریانژاد

    خدایا بچه هامون رو به خودت میسپریم
    واقعا داریم به کجا میریم؟این حجم از بی رحمی از کجا اومده؟

  • ...

    مواردی مثل آتنا، ستایش، بنیتا، اهورا رسانه ای شدند. به احتمال بسیار زیاد موارد دیگری هم وجود دارد و ما از آنها بی‌خبریم. همیشه تاریخ ظلم و بی عدالتی، تجاوز و کشتار، بی اخلاقی و بی صفتی وجود داشته و از این به بعد هم خواهد بود. با افزایش جمعیت احتمال چنین حوادثی بالا می رود. کاش از اظهار نظر های احساسی حذر کنیم. کاش با شنیدن این اخبار درس بگیریم و مواظب خودمان و کودکانمان باشیم. کاش روانشناسان و جامعه شناسان ما تحقیقات بیشتری در مورد این حوادث انجام بدهند و نتایج آن را به اطلاع عموم برسانند. کاش آگاهی سازی علمی و مستند در جامعه ما انجام شود. کاش به جای توسل به خرافات و توهمات کمی مطالعه بیشتری داشته باشیم.
    همه ما در معرض چنین خطراتی هستیم. جامعه متلاطم ما بستر آماده ای است که هر کدام از ما متجاوز شویم و یا قربانی...
    اینها زنگ خطر است و باید به هوش بود و به گوش..

  • ناردون

    وقتی نوشته رضا صادقی رو درمورد جناب سرفراز خوندم خیلی ناراحت شدم!موسیقی پاپ ما همیشه مدیونه به سرفراز،شماعی زاده،واروژان،چشم آذر،شهیار قنبری،جنتی عطایی و خواننده های بزرگ....
    هنوزم بعد از چند دهه مردم کارهایی که این عزیزان ساختنو گوش میکنن،،انصاف نیست اینطور حرف زدنو برخورد کردن با هنرمندان بزرگمون،،خیلی خوب نوشتید جناب عبدلی،،رضا صادقی و امثال ایشون موفقیتهای امروزشونو مدیون محدودیتها و عدم اجازه به هنرمندان ریشه دارند

  • بدون نام

    آدمایی که بامدرک تقلبی وپارتی برن تو مجلس
    نتیجش همینه

  • لیلا

    معصومیت چهره اهورا داره دیوانم میکنه نمیتونم از ذهنم بیرونش کنم

ارسال نظر

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج