یک هفته ۷ چهره؛ از داريوش ارجمند تا كاوه يغمايی
جشن حافظ و حاشیه هایش تمامی ندارد، خیلی ها واکنش نشان دادند؛ از یالثاراث تا مهران غفوریان و شهاب حسینی، اما واکنش داریوش ارجمند و انتقاد از پوشش بازیگران زاویه قابل تاملی داشت.
صحبت های جنجالی حسن عباسی راجع به جایگاه ارتش به اختلافاتی دامن زد که به نفع هیچ شهروند ایرانی نیست.
نگاه کنید اوضاع دور و برمان را؛ یمن که مردمش در دلهره ی زیاده خواهی های عربستان و دیگران نفس می کشند و نمی کشند، سوریه که تقریبا تاریخ و جغرافیایش را سر منازعات داخلی و دخالت های آمریکا از دست داده، عراق که نگون بختی از در و دیوارش می بارد، افغانستان که سال هاست بوی باروت می دهد و...دور تا دور ایران را ناآرامی و بدبختی فرا گرفته، یعنی این که ما آرامشمان را در حصاری از نا امنی داریم (امنیت محدود به مسئله ی نظامی نیست و امنیت روانی هم کم از آن ندارد، اما به هر حال پیش زمینه امنیت روانی همین امنیت جانی است) روزی چهار نان باید غرض دهیم از باب این آرامشی که داریم.
تاریخ را نگاه کنید. قدرتمند ترین حکومت ها فقط با اختلافات درونی از هم پاشیده اند. اصلا هر هجوم خارجی حتما گرایی از داخل داشته و اگر شکستی هم بوده عدم اتحاد و انسجام باعث آن بوده، روده درازی کردم، مقصود این که هر اختلافی به هر شکلی میان ارتش و سپاه باید کنترل و مدیریت شود، هزینه ی این اختلاف دامان همه را می گیرد و خشک و تر می سوزند، غائله بخوابد، صلاح همه است، اما یک نکته هم در مورد مقام تئوریسین و نظریه پرداز...
سهل انگاری در اعطای لقب به آدم هایی عادی (شاید دلسوز) باعث شده ارائه تز کمی ساده انگارانه تلقی شود. یعنی هر که کمی خلط مبحث کرد و پدیدارهای اجتماعی را شخصی کرد و جذاب و به ظاهر کوبنده حرف زد، فکر کرد واقعا نظریه پرداز است. جناب عباسی هم البته و صد البته بسیار شریف و دلسوز است، اما شاید آمادگی علمی نظریه پردازی ندارد و همین می شود که شد.
تیم فوتبال بانوان ملوان که صاحب عنوان قهرمانی هم شده با تصمیم مسئولین این تیم منحل شد!
صبح تا شب، شب تا صبح کل شهر را هم که پر کنید از شعارهایی در ستایش مقام زن، ارجاع دهید به ادبیات، به مذهب...تاثیری ندارد، اصلا صبح تا شب تلویزیون را دربست در اختیار «مقام شامخ زن» قرار دهید، باز هم مقام زن «شامخ» نمی شود! زن در این دیدگاه در حد اکسسوار(ابزار صحنه) است، انگار گذاشته ایش گوشه ی تاقچه که هراز چند گاهی نگاهی کنی از دیدنش لذت ببری(عجب تناقضی زن قرار است شامخ باشد نه ابزار تزئین) جایگاه زن با کلمات رفیع نمی شود، این را تجربه این سال ها ثابت کرده. ولع رانندگی، ولع دانشگاه نشانه هایی از امیال زنانی است که دوست دارند دیده شوند.
خانم ها پیه نگاه تحقیر آمیز آقایان را در رانندگی می پذیرند، اما باز هم سخت جان ادامه می دهند، آن ها کنکور را فتح کرده اند گرچه می دانند خیلی از موقعیت های شغلی نصیب آن ها نمی شود، اما حضور در جامعه را حتی بدین شکل می پذیرند، نه باور کنید بی ربط نیست، انحلال تیم ملوان یعنی انسداد یک راه مشروع و درست و و حسابی برای ابراز وجود، خانمی که ورزش نکند و عرصه ی ورزشی را مهیا نبیند چه کار دیگری می تواند بکند؟ اصلا فایده این انحلال به هزینه اش می ارزد؟ والا که کلی سرخوردگی به بار می آورد و کلی دلمردگی!
خودتان را بگذارید جای آن قهرمانی که صبحی از خواب بلند شده و ناگهان راهش را بسته اند، در شهر دیوارنوشته ها از او(دختران و زنان) حمایت می کنند، او را تشویق می کنند به حضور اجتماعی، به ورزش کردن، به کلی توصیه و نصیحت ! اما در دلش چیزهایی از دست رفته است، چیز های زیادی البته! چون عشقش، امید به آینده اش و هدفش را از دست رفته می بیند ، ما زنان و دختران نجیبی داریم، ما نجابتمان را در تمام تاریخ داشته ایم و خواهیم داشت. رضا خان که سهل است از او قلدرتر ها هم نمی تواند این مردم را از نجابت دور کند. اما فقط شاید دلمردگی مردم را از درون خالی کند،شاید نباید ناخواسته سرباز اهداف بد خواهان آن ور آبی شویم.
جشن حافظ و حاشیه هایش تمامی ندارد، خیلی ها واکنش نشان دادند؛ از یالثاراث تا مهران غفوریان و شهاب حسینی، اما واکنش داریوش ارجمند و انتقاد از پوشش بازیگران زاویه قابل تاملی داشت.
گاهی یک نقش و یک کاراکتر چنان به بازیگر می چسبد که «خود» فراموش می شود، بارها این اتفاق افتاده و بی دریغ خواهد افتاد بازیگری که ماه ها با یک نقش حسی ارتباط عاطفی می گیرد، نا خودآگاه درگیر کاراکترش می شود و شاید از خود واقعی اش فاصله بگیرد. این فاصله پس از مدتی کم می شود، اما ته مانده هایی از آن کاراکتر در وجود بازیگر یادگاری می ماند و این که تا چه حد و چگونه بیرون ریخته شود، اتفاقا جزوی از هنر بازیگری است، بازیگر باید بتواند بر احساساتش تسلط داشته باشد و یادگاری های کاراکترهایش را درونی کند، اما گاها نمی شود، با ذکر مثال شاید داستان روشن تر شود.
حالا حکایت داریوش ارجمند همین حکایت است، بازیگر درخشان سینما و تلویزیون پس از ایفای نقش تاثیر گذار مالک اشتر در مجموعه امام علی (ع) در همان نقطه ماند و هنوز هم هست، هر موقعیتی از جنگ شبانه تا مصاحبه مطبوعاتی برای ارجمند موقعیت یک موعظه گر و پند دهنده است و چیزی که این میان از دست می رود خاطرات خوشی است که از او داشته ایم. از مثلا «ناخدا خورشید»، داریوش ارجمند آن قدر بزرگ است که حیفمان بیاید در یک موقعیت محدود گیر کند و درجا بزند.
مالک پدیده بازداشت شد، پروژه پر سر و صدایی که آسیب زیادی به مردم خراسان زده است.
پهلوان یکی از هزار تا است، محصولات سال های پر افت و خیز و کدر اقتصادی رانت زده و سیاسی شده، در سال هایی که اقتصاد به سمت فضای غیر شفاف میل می کند، سکان داران سیاست به آدم هایی نیاز دارند که خیلی پایگاه اجتماعی و موقعیت با نفوذی نداشته باشند( تشنه نام و اعتبار باشند) پهلوان در چنین فضایی رشد می کند، یک آدم با نفوذ سیاسی بنا به فرصتی که در اختیارش قرار گرفته و البته با توصیه دوستان همیشه در صحنه منابع مالی و ارتباطات پرقدرتی را که در دست دارد در مسیری می اندازد که سود دهی و منفعت شخصی زیادی برایش دارد و سال های بعد خودش و بچه هایش را بیمه می کند، پولشویی از همین جا ظهور می کند(حواستان به سیل مجتمع های تجاری در حال تاسیس و پر زرق و برق شهر باشد) آدم با نفوذ سیاسی اما آن قدر هوشیار است که به نام خودش وارد گود نشود، پس یک «تشنه» می خواهد یکی مثل پهلوان .دو کاراکتر محوری چنین داستان هایی؛ یکی آدم با نفوذ سیاسی و دیگری ابزار کار یا فرد گمنامی که تشنه است.
ابزار را رها کنید! منظورم همین آقای پهلوان است، پهلوان ساقه است نهایتا، ریشه اما جای دیگریست. آن آدم با نفوذ سیاسی که حالا در مصونیت زندگی می کند، راه چاه را بلد است، می دانسته ( یا که یادش دادند) جوری عمل کند که رد پایی از خودش نماند، آن آدم حالا اسمش هم در رسانه ها نیست این وسط پهلوان سیبل می شود و تیرش می کنند، پهلوان چوب تشنگی اش را می خورد، آن آدم بانفوذ، نان ساختار کدر و مبهم اقتصاد سیاست زده را، اقتصادی که مناسباتش در یک اتاق تاریک می گذرد که هیچ چیز از آن نمی دانیم، اقتصاد را باید در اتاق شیشه ای گذاشت، تا آدم های با نفوذ هوس پولشویی نکنند.
زادروز نویسنده بزرگ ایرانی محمود دولت آبادی و اهمیت ادبیات و داستان.
دیده اید خیلی ها را که شامل خودمان هم می شود طبیعتا، دنبال معجونی هستند که زندگی شان از این رو به آن رو شود، یک راهکار معجزه آسا که یک شبه کل مناسباتشان با دنیا بهاری شود، از رابطه با دوست، تا همنشینی با همکار را می خواهند با یک جلد مجله روانشناسی مدیریت کنند، این هایی که گفتم مدل روانشناسانه اش است، در فاز های دیگر هم داریم از این آدم ها، مثلا آن هایی که توقع دارند با یکی دو جمله اینستاگرامی جامعه شان را تحلیل کنند و کل مناسبات آن را روی دایره بیاورند، طرف دو برنامه سیاسی هفتگی می بیند، توقع دارد در حد کسینجر سیاسی دان باشد، این قسم برادران و خواهران «یک شبه» زیاد شده اند(یک شبه توقع معجزه دارند) به بیراهه نرویم، حالا این حرف ها چه ربطی به دولت آبادی داشت؟
دولت آبادی و تمام ادبای محکم و تاثیر گذار همان معجون یک شبه هستند که ما از کنار آن بی توجه می گذریم. نگاهشان نمی کنیم، باور کنید ادبیات و داستان خواندن علاوه بر سرگرمی و جذابیت می تواند طی مدت کوتاهی کلی دنیاتان را بزرگ تر کند و هم قدرت تحلیل بدهد، هم جامعه شناستان کند(در یک حالت حداقلی) هم پر از راهکارهای روانی ظریف است که در جز جز زندگی کمک حال است، امتحان کنید مثلا «جای خالی سلوچ» دولت آبادی را می شود در یک هفته شبی یک ساعت تمام کرد، آنقدر راهکار و شناخت از خودتان و دنیای اطرافتان می دهد که هیچ مشاوره ای نمی دهد، ادبیات همان معجزه ای هست که اتفاق می افتد و نمی بینیمش و عصای معجزه گرش هم در دست امثال دولت آبادی است.
افشاگری برنامه نود در مورد البسه تیم های لیگ برتری (به طور خاص پرسپولیس) که در منیریه تولید می شوند و مارک ایتالیایی می خورند، اصالت افشاگرانه ای داشت.
نظر ها در مورد عادل دو قطبی شده است؛ عده ای او را دوست دارند و شیفته کارش هستند، عده ای دیگر به هیچ وجه او را قبول ندارند و در سطحی بدبینانه او را مسبب بسیاری از حواشی فوتبال می دانند، کلا فردوسی پور شخصیت سمپات و واکنش برانگیزی است، به مرور و طی این سال ها هم برنامه نود ( به عنوان هویت دهنده به کاراکتر فردوسی پور) جوری حرکت کرده و ارائه شده که نه می شود کاملا با شیفتگان عادل یک دله شد و نه می شود با دشمنانش کاملا همدل شد.
چند باری هم که عادل قول افشاگری داده، عملا اتفاق خاصی نیفتاده و بیشتر در مرز حرکت کرده. ازطرف دیگر تلاش هم کرده حرف هایی بزند که دیگران نمی زنند اما محصول چشمگیری(در زمینه افشاگری) ارائه نکرده، به قولی نمی شود که در مورد او با یقین صحبت کرد، این بار اما داستان فرق می کرد، از وعده و وعید های نود و فردوسی پور خبری نبود، اما افشاگری ناگهانی و شسته و رفته اتفاق افتاد، گزارشی که به ذات یک گزارش افشاگرانه نزدیک بود (هم ریسک داشت، هم شفاف بود و هم ماجراجویانه بود) و برای فردوسی پور و برنامه اش آبرو ساخت.
هر چقدر که نود به این سمت نزدیک شود، شمایل حرفه ای تری به خودش می گیرد و مجری شناخته شده آن می تواند پایگاه محکم تری داشته باشد، گزارش های نمکین و کراکتر جذاب و حواشی نود سال هاست که برای فردوسی پو شهرت آورده و او را در صدر قرار داده اما اگر کیفی نگاه کنیم با توجه به داعیه ای که عادل دارد، تکرار این جنس گزارش ها می تواند بیشتر از تمام موارد ذکر شده برای اوهویت و آبرو بسازد، آقای فردوسی پور از این گزارش ها بیشتر کار کنید لطفا.
این که آلبوم کاوه یغمایی در داخل مرز های ایران منتشر می شود، اتفاق کمی نیست، راک خوانی به معنای واقعی کلمه که تا همین چند سال پیش لس آنجلسی تلقی میشد، حالا یک هنرمند مجاز داخلی است و جزو دسته ی خودی ها به حساب می آید، مبارک باشد، کاش بگذاریم دسته ی خودی ها بیشتر شود و دایره ی «ما» وسیع تر، وسعتی به اندازه ی زبان فارسی، به اندازه ی یک ملیت مشترک.
حساب کاربری من در اینستاگرام که گوشی است برای شنیدن شما EMAN.ABDOLI
نظر کاربران
در مورد داریوش ارجمند بسیار زیبا و واقعی سخن راندید. ایشان در همان زمان و مکان درجا زده و استاپ کرده اند.
تشکر
چون داریوش ارجمند از پوشش بازیگرا انتقاد کرده یعنی اینکه تو نقشش مونده ؟؟؟!!!! اگه تمجید میکرد بازم اینجوری می نوشتید؟؟!!!
اتفاقا تاثير كرفتن از نكات مثبت يه شخصيت اصلا جيز بدي نيست ديد مثبتي به ارجمند ندارم ولي در اين مورد خاص حرفش رو قبول دارم و كاري هم ندارم انكيزه ش از بيان اين حرفها جي بوده
شما الگوی جوانان ما نیست پس به ما ربطی نداره ,چون شخص شما دوست داره اینطور باشه,ولی یه خانوم هنرمند که هر روز تو تلویزیون با چادرو مانتو محجبه ظاهر میشه و نقش مثبت داره و از طرفی میاد فرش قرمز یه جور دیگه خودشو نشون میده این یعنی نفاق برای جوانان ما ,درسته که بازیگر نقش بازی میکنه ,ولی در طی اینروند نفاق و دورویی میشه همینی که میبینیم!!یا کلا حجاب رو بردارن یا این مسخره بازیارو تموم کنن!!این حجاب حجاب نیست,همه آزادن تو زندگی خصوصیشون هر غلطی رو انجام بدن به من و مردم جامعه ربطی نداره ,ولی تو اجتماع باید به قانون احترام بزارن!! به نظر من حجاب وقتی ...
در مورد داریوش ارجمند بی انصافی کردید
به نظرم حقیقت رو گفته
البته خیلی ها گوش شنیدن حرف حق رو ندارن
یعنی هر بازیگری نسبت ب پوشش بازیگر دیگه ای نقد داشته باشه تحت تاثیر نقششه یا ب قول شما جو گیره؟ اگ اینجوری ک دلخواه شماست حرف نزده یا رفتار نکرده دلیل نمیشه حکم بدید برای خانوم زارعی و آقای پرستویی هم قبلا از این مطالب رفتید. یعنی هیچ کس نمیتونه عوض بشه یا نکاتی ک به نظر خودش مثبت بوده از نقشش توی زندگیش استفاده کنه؟ این خیلی نکته ی مبهمیه تو ذهنتون؟ اگ داریوش ارجمند متاثر از مالک اشتره یعنی خیلی ساله ک این مدلیه شما قبلشو دیدید ک ی جور دیگ بوده؟ من بر خلاف آقای ارجمند و خانوم معصومی کاری ب پوشش بقیه ندارم ولی باز اول که این مطلبو مینوسید برام سواله چ جوری انقدر راحت حکم میدید و قضاوت میکنید اونم در مورد کسایی ک اندازه سنتون کار کردن . این قضیه هم تصلا جز خبرای جنجالیه هفته نبود ولی چون ب مضاقتون خوش نیومده ...
ممنون آقای عبدلی همه نقد ها زیبا وبه جا بود
آقای عبدلی این همه هزینه میشه فیلم میسازن که چند تا پند و نکته اخلاقی مردم یاد بگیرن,حالا چیمیشه که خود بازیگر از نقشش ,که اونم مثبته,الگو بگیره!!؟؟من جای شما بودم از صندلی نقادی میامدم پایین قنادی باز میکردم
پاسخ ها
خخخخخخخخخخخ
دادیوش ارجمند تحت تاثیر یه نقش اون حرفها رو زده چه جالب از چی به چی میرسین