۷ درس از زندگی رضا صادقی
روزهای اول، خیلیهایمان اسمش را هم نمیدانستیم. توی تاكسی آهنگهایش را میشنیدیم، جذب صدای گرمش میشدیم و بهدنبال ترانههایش میگشتیم.
برترین ها: روزهای اول، خیلیهایمان اسمش را هم نمیدانستیم. توی تاكسی آهنگهایش را میشنیدیم، جذب صدای گرمش میشدیم و بهدنبال ترانههایش میگشتیم. انگار او خود ما بود كه حرف میزد. درد دل میكرد و گاهی با شعرهایش، همدم تنهاییمان میشد. رضا صادقی به جایی كه میخواسته رسیده است. او در مصاحبههایش گفته بود كه میخواهد همدم لحظات تنهایی مردم باشد و باید بگوییم كه در سالهای فعالیتش، توانسته كسی كه میخواسته، باشد. به همین بهانه، سری به حرفهایش زدیم تا از زندگیاش ۷ درس بگیریم.
موسیقی امروز ایران، تبدیل به صنعتی شده كه بیشتر از آنكه هنر هدایتش كند، وابسته به سرمایه و پول است. در میان صدها هنرمندی كه هرسال نامشان را میشنویم و مدتی بعد ناپدید میشوند، تنها چند نفر هستند كه مثل رضا صادقی، بدون پول و ثروت و تنها به دلیل هنرشان ماندگار شدهاند. او میگوید:« آلبوم من كادوی تولدم نبود، پدر من وزیر یا كارخانهدار نبود كه بخواهد به من هزینه یكآلبوم را كادو بدهد. من فقط با یك دعای خیلی قوی پدرومادرم، پشتكار خودم و محبت خدا به جلو آمدم.»
اگر به كنسرتهایش نرفتهاید، پس باید بگوییم كه خوب نمیشناسیدش. رضا صادقی روی صحنه آدم دیگری است. این را مدتی پیش مجله «زندگی ایدهآل» هم نوشته بود و او را اینطور توصیف كرده بود: «صحنه او حال و هوای خاصی دارد نه اینكه راحتی صحنهاش خاص باشد، نه اینكه كارهای عجیب و غریب انجام دهد نه اینكه او هیچ كار خاصی نمیكند اما رابطهاش با گروه اركسترش و تماشاگرانش آنقدر صمیمی است كه موج تبادل انرژی را در كنسرتهایش میتوان حس كرد. او آنقدر قدرت ارتباط برقرار كردنش با مخاطب بالاست كه بسیاری از خوانندگان و فعالان موسیقی به اتفاق او را بهعنوان یك استیجگردان موفق مثال میزنند.»
آنقدر سادهگوست كه گاهی به بیسوادی متهمش میكنند اما سادگی او از بیسوادیاش نیست. او خودش را همانطور كه هست نشان میدهد و نمیخواهد كه كاستیهایش را لابهلای كلمات پنهان كند. او در اینباره توضیح میدهد:«رشته تحصیلیام ادبیات است و با شعر كاملا آشنایم اما نمیخواهم خودم را محصور قواعد دست و پاگیر كنم. بازی با كلمات ثقیل و سنگین كه نتوانند با مخاطب ارتباط برقرار كند به چه دردی میخورد؟»
یكساله و نیمه بوده كه توانایی راهرفتن را از دست داده اما این نقص جسمی، باعث نشده كه موفقیتش را فدا كند. او تواناییاش را شناخته و بهجای آنكه زندگیاش را با غم از دست دادن پاهایش فدا كند، مسیری دیگری را برای شكوفا شدن انتخاب كرده است. خودش میگوید:« بعد از مشكلی كه برای پاهایم بهوجود آمد زندگی من دیگر شبیه بچههای عادی نبود، قاعدتا سرگرمیهای من هم با آنها فرق میكرد دیگر نمیتوانستم مثل آنها توی كوچه و خیابانها بدوم به همین دلیل مجبور بودم یك جا بنشینم و همین یك جا نشستن باعث شد كه دوستان من بیشتر بزرگترها باشند، از این بین دوست نازنینی به نام آقای غلام بهرامی بود كه من را با موسیقی كلاسیك آشنا كرد بعد از آن موسیقی را به شیوهای كه خودم دوست داشتم، دنبال كردم.»
صادقی هنرمند كمحاشیهای است. اغلب وقتی نامش میآید، چه از دوستانش و چه از كسانی كه تنها كارهایش را شنیدهاند، تحسین و تمجید میشنویم. آرامش و صداقتی كه دارد، او را از حاشیههای كلیشهای كه هنرمندان گرفتارش شدهاند، دور كرده است. امیرحسین مدرس در باره او میگوید:« من سوای هنرمندی، شخصیت رضا صادقی را خیلی دوست دارم، یك شیوه خونگرمی و تعامل خوب با مردم، مردمداری، ادب و مسلك قلندری كه دارد، برای من ارزشمند است. اگر كسی اینها را داشته باشد واقعا هنر كرده. برای من این خصوصیات در درجه اول اهمیت قرار دارد.»
اگر بخواهیم خودمان را با دیگران مقایسه كنیم، هرگز به نتیجه نمیرسیم. همیشه آدمهایی موفقتر هستند كه حسرت مثل آنها نبودن را میخوریم و همیشه آدمهایی هستند كه از آنها موفقتریم و میتوانیم به خاطر همین تفاوت، مغرور شویم. اما هیچ كدام از این آدمها كلید پیشرفت ما نیستند و رضا صادقی هم این را میداند. او خودش را با تواناییهای خودش میسنجد و همیشه تلاش میكند از دیروزش بهتر باشد. صادقی میگوید:« ببین من همیشه با خودم كَل و رقابت دارم. یك وقتهایی از خودم میبازم، یك وقتهایی میبرم! الان حس میكنم كه از «وایسا دنیا»ی رضا صادقی بردهام. یعنی تا الان این شاخه بوده، خیلی هم خوب. اما از این به بعد این شاخه تازه را دنبال میكنم.»
رضا صادقی، صدای ششدانگ ندارد اما این واقعیت باعث نشد كه او بدون هیچ تلاشی، پایین پلههای موفقیت بنشیند. خودش هم میگوید هنوز معتقد نیست كه خوشصداست بلكه فكر میكند هنرش، در خوب انتقال دادن احساسش به مخاطب است. شهاب حسینی هم یكی از هنرمندانی است كه طرفدار او و كارهایش است. او درباره رضا صادقی میگوید:
« مشكل بسیاری از خوانندهها این است كه بازیگری بلد نیستند، نمیدانند جملات شعرشان را چهجوری با حس بهتری بگویند تا به دل بنشیند اما رضا بهطور ذاتی این هنر را دارد. همان روزی كه گفت: «مشكی رنگ عشقه، مثل رنگ چشای مهربونت» آنقدر این جمله را خوب گفت كه به اندازه دیدن یك بازی خوب به من لذت داد. وقتی كارهایش را میشنیدم، احساس میكردم باید خیلی زلال باشد تا چنین كارهایی را ارائه كند.»
نظر کاربران
رضا صادقی تکرار نشدنیه
صدایی داره از ته احساس
گرمایی از دل خورشید
امیدوارم در آینده باز هم شاید کارهای عالی رضا صادقی باشیم
پاسخ ها
hamin sadegit ro dos daram .
چوک بندر دوست اداریم
رضا تنها خواننده ایه که جملاتش بحدی ساده و خودمونیه که آدم حس نمیکنه یه خواننده داره این آهنگ رو میخونه حس میکنه بهترین دوستش که از دلش خبر داره داره باش حرف میزنه
رضاجان فقط دعا میکنم که به همین سادگی بمونی
همین
خواننده نازنین وخوش صدا وبااحساسه که بنظر من قشنگترین لبخند رو داره.
هنر واقعی در خوب انتقال دادن احساس شعره.و ایشون خوب بلدن این احساسو انتقال بدن و این یعنی هنرمند.