سزای همنشینی با اژدها
همه مایه دار های فوتبال ایران
وقتی شرایط به گونه ای می شود که برای توصیف ورزشی به نام فوتبال از لفظ و عبارت «صنعت - ورزش» استفاده می کنیم، ناچار به قبول این واقعیت هستیم که صنعت نیاز به پول دارد و پول هم که همیشه دست سرمایه داران است.
مجله همشهری تماشاگر - شاهین تهرانی:
ندیمی غیر منسوب الی شیء من الحیف/ سقانی مثل ما یشرب کفعل الضیف بالضیف/ فلما دارت الکأس دعا بالنطع و السیف/ کذا من یشرب الراح مع التنین بالصیف
حریف من ستم نمی کند/ به مانند آنچه خود می نوشید مرا نوشانید چنانکه میهمانی با میهمانان دیگر کند/ چون دوری از جام گذشت شمشیر و سفره مخصوص سر بریدن خواست/ و چنین باشد سزای کسی که با اژدها در تابستان هم پیاله شود!
* منصور حلاج (ره)
وقتی شرایط به گونه ای می شود که برای توصیف ورزشی به نام فوتبال از لفظ و عبارت «صنعت - ورزش» استفاده می کنیم، ناچار به قبول این واقعیت هستیم که صنعت نیاز به پول دارد و پول هم که همیشه دست سرمایه داران است.
این واقعیت غیرقابل انکار نشان می دهد که فوتبال و سرمایه داران به شدت به یکدیگر نیازمند هستند و باید در کنار یکدیگر باشند. در این سیکل و معامله دو سر برد، جامعه فوتبال از سرمایه افراد استفاده می کند و زمینه رشد خود را فراهم می سازد و سرمایه دار هم از شرایط محیطی و اجتماعی حاکم بر فوتبال سود می برد و کالا و خدمات شرکت هایش را تبلیغ و معرفی می کند و از این راه سرمایه اش را زنده نگه می دارد و سود هم می کند.
در ایران اما با آنکه سال هاست نام فوتبال مان را حرفه ای گذاشته ایم، شرایط به کلی متفاوت است. سرمایه دار می آید، آبرو و سرمایه اش را صرف فوتبال می کند و بدون اینکه از کوچکترین منفعت مالی بهره مند شده باشد، بالاجبار صحنه را ترک می کند. بماند که در این میان جماعتی هم بوده اند که بعد تکانده شدن جیب شان توسط جماعت فوتبالی، حتی کارشان به زندان و بازداشت هم کشیده شد!
با این همه می بینیم که سرمایه داران بی خیال فوتبال نمی شوند و باز هم به میدان می آیند. دوباره دلال ها علم می شوند و برای سرمایه آنان کیسه می دوزند و باز هم ورشکستگی و بدهی و فرار و دوباره تکرار این سیکل معیوب.
علت را باید یا در جذابیت های بیزینسی فوتبال جستجو کرد یا در شهرتی که در دنیای فوتبال نهفته و سیرن وار همه را به خود می خواند! محبوبیت های فوتبالی گاهی موفق تر از هر نوع چک و سفته و اعتبارنامه ای عمل می کنند و این برای مردان اقتصادی یعنی معدن طلا؛ البته اگر استخراج صحیح اش را بلد باشید!
در این مطلب اسامی افرادی که در تاریخ فوتبال ایران تحت عنوان اسپانسر یا سرمایه گذار پای به محیط فوتبال گذاشتند را مرور می کنیم و سرنوشتی که در نهایت پیدا کردند:
علی عبده (پرسپولیس)
علی عبده صاحب تنها باشگاه بولینگ رسمی ایران بود و در کنار آن تیمی تحت عنوان پرسپولیس هم در دسته سوم داشت. این تیم قبل از کوچ شاهینی ها شهرتی نداشت اما مرحوم برومند به دنبال صاحب باشگاهی ثروتمند و از لحاظ سیاسی قدرتمند بود تا بازیکنان تیم تازه منحل شده شاهین را به آنجا منتقل کند.
او صاحب باشگاهی را می خواست که بتواند مقابل تیمسار خسروانی مدیرعامل تاج سابق کم نیاورد و عبده علاوه بر اینکه برادر جلال عبده وزیر امور خارجه بود، باشگاه بولینگ را هم به صورت شراکتی با شهرام پهلوی نیا پسر اشرف پهلوی اداره می کرد.
بعدها معلوم شد که انتخاب برومند مناسب بوده و اتحاد وی با عبده توانست پرسپولیس را تبدیل به پرهوادارترین تیم ایران کند. عبده قبل از وقوع انقلاب از ایران رفت و در سال ۵۸ در جکوزی خانه اش در نیویورک فوت کرد.
عبدالله صوفیانی (پورا)
اولین کسی که بعد از انقلاب پول شخصی را وارد فوتبال آماتور ایران کرد و با قراردادهای خارج از عرف بازیکنان ملی پوش را دور خودش جمع کرد، مدیرعامل «شرکت پوست و روده ایران» بود. او به همین مناسبت در دهه ۶۰ تیمی تحت عنوان پورا را تاسیس کرد که مخفف نام شرکتش بود؛ نامی که برخلاف ذهنیت عوام هیچ ارتباطی به پوریای ولی نداشت!
در پورا قراردادها دستی نوشته می شدند و بازیکنان پیش پرداخت و حقوق ماهانه داشتند. پورا در سطح اول فوتبال ایران درخشید و تبدیل به تیمی قابل اعتنا و احترام شد که در بین تیم های صدر جدولی باشگاه های تهران حضور داشت. حضور صوفیانی در فوتبال آنقدر جدی شد که کار به روابط خانوادگی هم کشید و پسرش با دختر علی پروین ازدواج کرد اما دوره افول بالاخره از راه رسید و فعالیت های ورزشی صوفیانی بعد از مدتی به دلیل برگشت خوردن چک ها و خوردن کفگیر به ته دیگ متوقف شد و این بار اوضاع آنقدر بد شد که ازدواج فامیلی هم به جدایی انجامید!
اسماعیل وفایی (پرسپولیس و ابومسلم)
این سرمایه دار معروف دهه ۶۰، سهام باشگاه پرسپولیس را از محلوجی، عابدینی، عباس انصاری فر و منتظرالموعود خرید و ساختمانی هم در نزدیکی استادیوم شیرودی خریداری کرد و باشگاه را به افتتاح رسمی رساند. پرسپولیس وفایی در رشته های مختلف تیمداری کرد و حتی تیم های والیبال و ژیمناستیکش هم قهرمان کشور شدند اما در همان سال ها نام پرسپولیس به پیروزی تغییر کرد و عملا تمام رشته های وفایی پنبه شد.
شکایت او به قوه قضاییه هم با وجود کلای بسیار گرانی که استخدام کرده بود به نفع وی تمام نشد و رأی صادره در نهایت به ضرر او بود. البته این پرونده همچنان باز است و اعتراض دکتر وفایی در قوه قضاییه پیگیری می شود اما وفایی پس از این ماجرا از دایره تیمداری بیرون رفت تا اینکه چند سال بعد به دعوت محمود صلاحی استاندار خراسان به مشهد رفت و ابومسلم را (که به استانداری تعلق داشت) خرید اما این سرمایه گذاری هم بعد از سال ها هزینه کردن بی فایده ماند و با تعویض استاندار خراسان، ابومسلم را هم از مالکیت او بیرون آوردند تا تنها و تنها ضرر نصیبش شده باشد و بس!
برادران مداح (بهمن)
در میان برادران مداح که نماینده اوپل در ایران بودند، بهمن مداح بیشتر مطرح بود و به همین دلیل نام باشگاهش را بهمن گذاشت. بهمن در آن زمان ساختمان بسیار شیک چند طبقه ای را مقابل باشگاه شیرودی خرید و به شدت مشغول بیزینس فوتبال حرفه ای در ایران شد.
تیم بهمن با جذب نام های سرشناسی چون فرهاد کاظمی، فیروز کریمی، فرهاد مجیدی و اصغر مدیرروستا و … در سطح اول فوتبال ایران بسیار درخشید و نتایج قابل توجهی به دست آورد اما از آنجا که تب تند زود عرق می کند، بهمن مداح هم زود اشباع شد و البته با نامردی هایی که در دنیای فوتبال دید، خیلی زود جانش را برداشت و از وادی فوتبال ایران فرذار کرد!
برادران شفیعی زاده (استقلال اهواز)
علی و شهرام شفیعی زاده برای استقلال خوزستان تلاش های زیادی کردند و با صرف سرمایه های کلان، تیم را در سطح فوتبال ایران مطرح ساختند. شفیعی زاده ها که در کار تجارت و واردات و صادرات بودند ناگهان ورشکست شدند.
سفر آنها به امارات خیلی طول کشید و بعدها معلوم شد که دلیل این سفر بدهی های مالیاتی فراوان بوده است. بدهی های کلانی که باعث شده تا آنها در امارات ماندنی شوند چون می دانند که در صورت بازگشت به ایران یا باید بدهی هایشان را بدهند یا باید به زندان بروند!
برادران قویدل (داماش گیلان)
برادران قویدل در واقع به نوعی بازوهای اجرایی مه آفرید خسروی در فوتبال بودند. تحقیقات دادگاه مشخص کرد که هدف مه آفرید از تاسیس و خرید باشگاه داماش گیلان در واقع پول شویی بخشی از ثروتی بود که در آن اختلاس کلان جابجا می شد.
بعد از اعدام مه آفرید، فعالیت های شرکت های اقماری وابسته به وی هم به حالت تعطیل درآمدند و باشگاه داماش هم از این قاعده مستثنی نبود. داماشی ها با بحران مالی مواجه شدند و با کوچ بازیکنان مطرح شان سرانجامی جز سقوط به دسته اول پیدا نکردند! برادران قویدل البته هیچ مشکل قانونی نداشتند و کارشان هرگز بیخ پیدا نکرد.
محمدرضا زنوزی مطلق (گسترش فولاد تبریز)
محمدرضا زنوزی مطلق، سهامدار، مدیر و مالک چندین شرکت تولیدی، خدماتی، بانکی و ورزشی در ایران است. او همچنین رییس هیات بدمینتون آذربایجان شرقی است. زنوزی مدتی سرمایه گذاری وسیعی روی تیم گسترش فولاد داشت و اگر می بینید که این تیم هم اکنون به عنوان تیم دوم تبریز در لیگ برتر حضور دارد بی تردید نقش زنوزی در آن اندک نیست. البته گسترش در سالی که تحت مدیریت پنهان زنوزی قرار داشت به لیگ برتر نرسید اما از همان سال پوست انداختن را آغاز کرد و فصل بعدش لیگ برتری شد.
زنوزی حتی در عرصه پشتیبانی رسانه ای از تیمش هم فعال بود و دست به انتشار روزنامه ای زد تا هوای تیمش را در لیگ برتر داشته باشد اما این روزنامه هم همگام با کناره گیری وی از دنیای فوتبال حرفه ای زمین خورد!
حسین هدایتی دولابی (پرسپولیس و استیل آذین تهران)
هدایتی در ابتدا به عنوان هوادار ثروتمند در کنار پرسپولیس بود اما اندک اندک آنقدر کمک های وی به سرخ ها بالا گرفت که لقب عابربانک را به او دادند. وی که صاحب کارخانه استیل آذین ایرانیان است، بعد از ورود به هیات مدیره پرسپولیس صاحب نام هم شد و بعد از مدتی که فهمید پرسپولیس را به او نمی فروشند، سعی کرد که خودش باشگاهداری کند و باشگاه استیل آذین را تاسیس و راه اندازی کرد.
در استیل آذین نام های بزرگ زیادی عضویت یافتند، از علی پروین که معمولا کنار ثروتمندان پیدایش می شود بگیرید تا علی کریمی و مهدوی کیا و سردار آجورلو و صادق درودگر و … اما این لشگر پرطمطراق هم راهی به جز سقوط به دسته اول پیدا نکرد و به سرعت محو شد!
البته نام هدایتی هنوز هم در دنیای فوتبال به چشم می خورد و جدیدا هم می بینیم که با قبول اسپانسرینگ برنامه تلویزیونی «ورزش از شبکه ۲» نام استیل آذین را هم هر هفته به یاد همه فوتبالی ها می آورد. هدایتی اخیرا سهام عمده باشگاه ختافه اسپانیا را هم خریداری کرده است!
علی انصاری (استقلال تهران)
وی از صاحبان بازار مبل ایران و بازار موبایل ایران است. انصاری که یک استقلالی دو آتشه قدیمی است از زمان مدیریت واعظ آشتیانی در استقلال به هیات مدیره این تیم وارد شد و سرمایه های زیادی را صرف این تیم کرد.
او که پیش از استقلال هم در فدراسیون دوچرخه سواری با واعظ همکار بود، بعد از برکناری وی از مدیریت عامل استقلال، کمک هایش را کم کرد اما الطاف وی به آبی پوشان هرگز قطع نشد.
انصاری از مشتریان اصلی استقلال است و بارها اعلام کرده که در انتظار است تا سازمان خصوصی سازی مبلغ نهایی فروش استقلال را اعلام کند تا او وارد عمل شود!
سیروس محجوب (ملوان بندرانزلی)
محجوب از ابتدا همراه ملوان بود و در این شهر برای زنده ماندن قوی سپید زحمت زیادی کشیده است. وی که هم اکنون مالک این باشگاه است با صرف سرمایه های کلان سعی در نجات این تیم دارد اما نتایج رقم خورده اصلا به نفع وی و تیمش نیستند و در صورت سقوط به دسته اول ضرر فراوانی متوجه وی خواهد بود.
کار در ملوان سخت است و وی علاوه بر خرج کردن باید در چندین جبهه هم بجنگد و با آنهایی که از ملوان سهم می خواهند مبارزه کند.
مهدی پرهام (نساجی قائمشهر)
باشگاه نساجی قائمشهر در سال ۱۳۸۷ با مبلغ ۶۰۰ میلیون تومان و تقبل کردن تمام بدهی های این تیم به مهدی پرهام مدیرعامل شرکت پولادین سازه جهان فروخته شد.
پرهام پیش از این هم هزینه های فراوانی برای این تیم کرده بود اما بدون چشمداشت و فقط به عنوان یک علاقمند. حالا نساجی با پرهام و مدیریت درودگر پس از سال ها در اندیشه صعود به لیگ برتر است که اگر این اتفاق بیفتد، سرمایه های پرهام یکجا برخواهند گشت و او به آرزوی دیرینه اش خواهد رسید.
بابک زنجانی (راه آهن)
فعالیت های ورزشی بابک زنجانی هم در پرسپولیس آغاز شد؛ گویی جذبه خاصی در این باشگاه وجود دارد که سرمایه داران را به خود فرا می خواند. زنجانی در دوره مدیریت سردار رویانیان در پرسپولیس بارها در کنار وی رویت شد. به این تیم تبلیغ روی پیراهن داد و در پروژه های بلندپروازانه سردار، مثل هواپیمای اختصاصی و رستوران های پرسپولیس مشارکت جدی داشت.
زنجانی قبل از زندانی شدن، باشگاه راه آهن را هم خریداری کرد و سرنوشت این تیم قدیمی را به خودش گره زد؛ باشگاهی که به همین دلیل هم اکنون در دعواهای مالکیتی و مدیریتی است و یکی از کاندیداهای سقوط به دسته اول است!
حمیدرضا سیاسی (پرسپولیس تهران)
… و بالاخره حمیدرضا سیاسی؛ مردی که این گزارش به بهانه زندانی شدن وی قلمی شد. سیاسی مدیرعامل تازه سرخ ها که از سرمایه داران بزرگ ایران است، در حالی به دلیل بدهی های گذشته باشگاه پرسپولیس به زندان افتاد که با آمدنش بار مالی بزرگی را از دوش وزارت ورزش و بیت المال برداشته بود.
سیاسی که تاوان قراردادهای گلستان گونه مدیران سابق پرسپولیس را می دهد، در حقیقت پیمانکار راهسازی است و در پروژه های کلان سرمایه گذاری می کند.
مدیریت شاید کوتاه مدت وی در پرسپولیس با بازداشت رسمی اش به خطر افتاده و تمام سرمایه ای که تاکنون صرف فوتبال و باشگاه سرخ پوش تهرانی کرده در معرض نابودی است؛ در حالی که در همین مدت اندک دیدیم او خودش را حتی خریدار آینده پرسپولیس هم معرفی کرده بود!
سیاسی آخرین نفر این لیست است اما آخرین سرمایه داری که به واسطه ورود به عالم فوتبال به روی مین رفته نخواهد بود.
نظر کاربران
یادم باشه تو فوتبال رمایه گذاری نکنم چون یا باید برم اوین یا امارات