لباسهای سعادت آباد چقدر با شخصیت ها تناسب دارد؟
لباس خیانت سوپراستارها در سعادتآباد
«حامد بهداد»، «مهناز افشار»، «ليلا حاتمي» و چهرههاي مشهور ديگر در «سعادتآباد.» بهنظر، همين تعريف كوتاه از جديدترين اثر سينمايي «مازيار ميري»، كافي باشد براي جالببودن و پرتماشاگر شدن يك فيلم سينمايي.
شايد بارها و بارها در مجلات تخصصي فيلمها، تحليل ريزترين نكات فيلمهاي مختلف را خوانده باشيد اما اين براي امتيازدهي به يك فيلم كافي نيست؛ به همين دليل هر شماره، كارشناسان برجسته طراحي سينماي ايران، لباس بازيگران فيلمهاي روي پرده سينماي ايران را تحليل ميكنند تا با ديدي بازتر به فيلمهاي موردعلاقهتان نمره بدهيد
«حامد بهداد»، «مهناز افشار»، «ليلا حاتمي» و چهرههاي مشهور ديگر در «سعادتآباد.» بهنظر، همين تعريف كوتاه از جديدترين اثر سينمايي «مازيار ميري»، كافي باشد براي جالببودن و پرتماشاگر شدن يك فيلم سينمايي؛ درست به همين دليل هم بود كه در اين شماره، از كارشناس طراحي لباسآقاي «فاضل ژيان» درخواست كرديم پوشش و لباسهاي كاراكترهاي اين فيلم پرستاره را از نگاه خود تحليل و بررسي كند. «فاضل ژيان» در اين صفحات به شما خواهد گفت آيا لباسهاي اين 3 زوج جوان فيلم از نظر طراحي در حد استانداردهاي سينما بوده است يا نه؟
براي طراحي لباس «مهناز افشار» (لاله) و همسرش امير آقايي (علي)، نميتوان واژه زيركانه را در انتخابها به كار برد؛ زيرا در لباس امير آقايي كه شوهري عاشق و مشكوك است و دائم زنش را ميپايد و ارتباط او را با بقيه زيرنظر دارد، اشاره خاصي ديده نميشود؛ هر چه بود و ديديم را در بازي ايشان بايد جستوجو كرد، نه در لباسهايش! البته پيراهن تيره با راهراههاي ريز، آن شلوار زيادي فيت و غيرراحت (و البته خوشتركيب) با آن بوت زيبا، تا حدودي به شخصيتپردازي كمك كرده است. شخصيتي لاغر و تكيده ناشي از حرص و اضطراب و نگراني (كه دست برقضا من را به ياد همين لباس كه در سريال «بيگناهان» بر تن ايشان كرده بودم مياندازد.) به كار شخصيتپردازي آمده است.
«سعادت آباد»، فيلمي است خوشساخت، روان و يكدست كه با حضور بازيگراني مانند ليلا حاتمي، حامد بهداد، مهناز افشار و... ديدنيتر هم شده. اينبار ميخواهيم لباسهاي كاراكترهاي اصلي اين فيلم را تحليل كنيم؛ با اين توضيح كه در تيتراژ فيلم، نام ۲ طراح با سابقه «آتوسا قلمفرسايي» و «امير اثباتي» آمده، آن هم بدون تفكيك صحنه و لباس كه كمي عجيب بهنظر ميرسد! زيرا چه به لحاظ تعدد لوكيشن و چه تنوع لباس، با توجه به تداوم قصه و زمان رخداد آن، شاهد تغيير زيادي نيستيم كه نيازمند ۲ طراح باتجربه در كنار هم باشيم. ناگفته نماند طراحي لباس در چنين وضعيتي كمي دشوارتر است، زيرا بايد با لباسهايي محدود، كل شخصيت يك نقش را معرفي كنيم. ضمن اينكه هماهنگي و هارموني رنگ و فرم صحنه و لباس، به وضوح وحدت فكر و طراحي را ميرساند.
لباس «مهناز افشار» (لاله) با بالاپوش مشكي، پيراهن قرمز_نارنجي و شلوار دمپا كيسهاي و جمع شدهاش و آن نوع پوشش سر، حداقل در من تاثيري آنچناني در معرفي شخصيت ايشان نداشت. شايد براي مادر قصيالقلبي (كه براي فرصت شغلي پيش آمده در جايي دور از شهر و ديار) عمل كورتاژ (سقط جنين) انجام داده، مناسب ديده شده (محض شوخي بايد يادآوري كنم لباس دراكولاي خونخوار هم كت و شنل مشكي با تودوزي قرمز بود!). رنگ داغ پيراهن او نشانه كدام بُعد شخصيتياش است؟ مادر سنگدل؟ همسر دروغگو؟ آدم خودخواه؟ يا خوني كه ريخته شده؟! رنگ قرمز داغ لباس «لاله» در ميان همه مهمانان، او را متمايز كرده بود؛ مانند لكهاي كه در ميان صحنه به اينسو و آنسو در حركت بود كه صدالبته همين لكه قرمز، بخش قابلتوجه قصه را بهخود اختصاص داده و محوريت داشت؛ لباسي خاص و جالب ولي زيادي جوانانه براي اين نقش!
داستان با خريد لوازم و مايحتاج مهماني تولد توسط «ياسي» (ليلا حاتمي) شروع شده و به شكل تلخي در پايان مهماني، همه مهمانان درحاليكه در انديشه واقعيتي عريان به سر ميبرند تمام ميشود. در طول فيلم لباس «ليلا حاتمي» ۲ بار عوض ميشود؛ يك بار براي خريد بيرون از منزل و بار ديگر نيز لباسي براي داخل منزل (يا مهماني). لباس بيروني «ياسي»، روشن و تابستاني است؛ شايد اين روزها كمتر فرد عادي چنين لباسي بپوشد چون از سليقه خاصي تبعيت ميكند؛ پارچههاي نخي، كتاني يا تريكو و طرحهاي راحتتر و نسبتا شل كه لباسي رسمي و شايد هم روزمره محسوب نميشوند و پوشيدنشان تا حدودي صاحبانشان را از ديگران متمايز ميكند. اين رنگبندي روشن لباس ليلا حاتمي در اين فيلم، بايد از زلال بودن و شفافيت روح، روان و شخصيت بيرياي او خبر دهد. پيشترها ليلا حاتمي را اگر نه دقيقا در اين لباس بلكه در لباسهاي مشابه زيادي ديدهايم. شايد نظر بازيگر در انتخاب اين نوع پوشش بيتاثير نبوده؛ هرچه هست، اين لباس به اين نقش كمك كرده و رسالت خود را تا حد زيادي انجام داده. اين فرم و رنگ لباس، با حال و هواي فيلم، فضا و دكور آن هماهنگي خوبي دارد.
جا دارد اشاره كنم فضا كمي خاصتر از شغل و تفكر ساكنان آن است، مگر اينكه براي خانم خانه، شغلي خاص درنظر بگيريم و مرد را كلا منفعل در رابطه با سليقه به كار رفته در اين مكان بدانيم.
همسر دلالصفت و خيانتپيشهاي كه نه به همسر خود وفادار است و نه به دوستاني كه به او كمك ميكنند؛ اين زوج اصولا وصله تن هم نيستند و فقط خدا ميداند چرا با هم ازدواج كردهاند! شايد مرد با چاپلوسي و تملق مخصوص بهخود، همسر آرامش را فريفته! لباس «حامد بهداد» يا «محسن»، در همان بدو ورود به منزل، بخشي از كاراكتر او را لو ميدهد؛ آن لباس تيره شايد در جايي ديگر و در زمان ديگر منفي تلقي نشود (مثلا هنگام عزاداري يا لباسهاي رسمي شب و...) اما اينجا بار منفي و شوم دارد و ما را نسبت به اين نقش بدبين ميكند و در سكانس بعدي او را در لباسي ميبينيم كه اينبار، بُعد ديگري از شخصيتش را ارائه ميدهد؛ با پيراهني پيچازي و با يك نوع بنفش تركيبي تقريبا چرك و نسبتا تيره در كنار رنگهاي سرد. اگر اين لباس را در خلوت خودشان ميديديم، ميتوانست يك لباس مثلا بيتكلف تلقي شود. نكته آنجاست كه لباس اين سكانس، نهتنها براي حضور در يك مهماني (حتي تولد به آن سادگي و دوستانه) مناسب نيست بلكه با به همراه داشتن يك نوع بيقيدي در حس كلي پيراهن، توانسته نوعي بياعتنايي و بياهميتي به اطرافيان را نشان دهد و او را از جمع جدا كند. پس اين لباس مناسب است و وظيفه خود را انجام داده.
در ميان ديگر بازيگران «سعادتآباد»، طراحي لباس به وضوح كاملا خط كشيده شده و كليشهاي (البته نه از نوع بد و غلط) است؛ كافي است به ياد بياوريم كت و شلوار سفيد «حسين ياري» (بهرام) با آن كراوات تيره وكت و دامن ارغوانيرنگ به همراه آن رشته گردنبند مرواريد همسرش «هنگامه قاضياني» را كه همسر شاكي، هميشه دلخور و البته مغرور و حق به جانب است.
در انتها، در اين فيلم تروتميز و خوشساخت و خوشرنگ و لعاب (چه در بخش صحنه و چه لباس)، بايد گفت لباسها در كل زيبا و با صحنه هماهنگي داشته و به فضاي قصه و شخصيتپردازي نقشها كمك زيادي كرده بودند و اين امتياز كمي نيست. اگر اين فيلم را نديدهايد، حتما ببينيد. كافي است روي صندلي سينما بنشينيد تا فيلم شما را با خود ببرد.
اختصاصی مجله اینترنتی برترین ها Bartarinha.ir
نظر کاربران
درمورد لباسها فقط لباس بهرام و لاله توجه ام رو جلب کرده بود! اما در مورد بقیه نکات جالبی بود. ممنون