۶۳۰۳۹
۵۱۲۶
۵۱۲۶
پ

گفتگو با نیما صفایی یکی از نقش های اصلی «هیس! دخترها فریاد نمی زنند»

شهاب که رفت یک تکه از دلم را برد...

نیما صفایی با درخشش در فیلم «هیس! دخترها فریاد نمی زنند» این امید را برای مخاطبان آن فیلم ایجاد کرد که می توان هنوز به تولد بازیگر خوب در میان نسل جدید امیدوار بود. نکته ای که شهاب حسینی هم در نشست فیلم به آن اشاره کرد و حسابی از بازی او تمجید کرد.

شهاب که رفت یک تکه از دلم را برد...

روزنامه تماشا: نیما صفایی با درخشش در فیلم «هیس! دخترها فریاد نمی زنند» این امید را برای مخاطبان آن فیلم ایجاد کرد که می توان هنوز به تولد بازیگر خوب در میان نسل جدید امیدوار بود. نکته ای که شهاب حسینی هم در نشست فیلم به آن اشاره کرد و حسابی از بازی او تمجید کرد. به بهانه اکران این فیلم با این بازیگر کپی زدیم که با حذف سوالات ما پاسخ های او را می خوانید.

شهاب که رفت یک تکه از دلم را برد...

- من زیاد بیروننمی روم که ری اکشن مخاطب عام را بدانم اما به نظرم فروش فیلم خودش دارد داد می زند که ما موفق شدیم یا نه؟ اینکه با این وضعیت سینما بعد از ۱۱ روز ما بتوانیم نیم میلیارد بفروشیم رضایتبخش است. من فکر می کردم مردم با سینما قهر کردند اما حالا می بینیم که اینطور نیست. آنها دنبال یک موضوع خوب و جدید هستند، اتفاقی که در «هیس ...» افتاده و به یک شکلی تابوشکنی در این فیلم صورت گرفته و مسئله کودک آزاری مطرح می شودکه اولین بار در سینما شاهد آن هستیم.

- من خیلی اتفاقی در کنسرت بودم و مشغول عکاسی که یکی از دوستان طراح لباسم که طراح لباس آن کنسرت هم بود من را دید و گفت تو هنوز بازی می کنی، گفتم آره. چند ماه بعد این دوستم به پروژه خانم درخشنده پیوست و من را معرفی کرد. یکی دو ماهی رفتیم و آمدیم که در نهایت خانم درخشنده در میان گزینه های دیگر که همه بازیگران حرفه ای بودند من را پذیرفتند و این باعث افتخار من است.

- من هیچ وقت دانشگاه نرفتم به خاطر اینکه رشته هایی که قبول می شدم را دوست نداشتم. من علاقه داشتم در رشته هنر درس بخوانم و خانواده ام دوست داشتند من مهندس بشوم! برای همین هیچ وقت دانشگاه نرفتم. سال ۷۸ سربازی ام که تمام شدچندین سال سفالگری و مجسمه سازی را تجربه کردم و نمایشگاه هم برگزار کردم. من تجربه کار در شغل های متفاوت را دارم. حتی یادم می آید در شرکت اتصالات نفتی هم مدیر بازرگانی بودم و به صورت تفریحی عکاسی هم می کنم.

شهاب که رفت یک تکه از دلم را برد...

- سال ۸۲ اولین تجربه تصویری ام را با حمید لبخنده در سریال «با من بمان» داشتم و بعد ازت آن خدمت خانم حاجیان کلاس بازیگری رفتم. بعد از پایان آن دوره یک تئاتری هم قرار بود با هم کار کنیم که متاسفانه در آخرین روزهای تمرین تاندون پایم پاره شد و بازی در این نمایش را از دست دادم. پس از آن هم سر سریال «ستایش» رفتم و ۸-۷ قست در آن حضور داشتم. بعد از «هیس ...» هم پیشنهادات زیادی داشتم که همه را رد کردم و ترجیح دادم که فیلم اکران شود و بعد تصمیم بگیرم.

- من آدم بدشانسی نیستم و فکر می کنم هر اتفاقی باید در زمان خودش بیفتد وگرنه زود خراب می شود. من همان زمان ها کهس ریال «با من بمان» را بازی می کردم آرزو می کردم که وقتی بازیگر حرفه ای شوم که به این آگاهی برسیم نقش معروف می شود نه بازیگر، آن موقع است که بازیگر می تواند با حواشی شهرت کنار بیاید. آرزو می کنم که خدا کاری کند که هیچ وقت خودم را گم نکنم.

- خدا را شکر اتفاق بد «کودک آزاری» در اطرافیان من نیفتاده که من برای داستان و موقعیت این فیلم ما به ازا پیدا کنم.امیر علی عاشق بود و من هم عاشقی را تجربه کرده بودم و سعی کردم از احساس و تجربه خودم برای اجرای آن کمک بگیرم. قطعا ما آنقدر آدم های خوش شانسی نیستیم که عشق هایمان به سرانجام برسد و من هم تجربه شکست عشقی ام را در ذهنم تصور کردم و از آن برای «امیر علی» کمک گرفتم.

شهاب که رفت یک تکه از دلم را برد...

- من برای این نقش خیلی خانواده ام را اذیت کردم و نتوانستم در آن مقطع در کنارشان باشم. می خواستم کاملا امیرعلی باشم؛ حتی یادم می آید که شب تولدم تا ۵ صبح در دادگاه کیفری بودم و جواب تلفن و تبریک های دوستانم را ندادم تا از آن حال و هوا خارج نشوم.

- از روز اول می دانستم که شهاب حسینی قرار است در فیلم بازی کند چون ایشان علاوه بر بازیگری در این فیلم مشاور کارگردان هم بودند. ما تایم های طولانی با هم درباره نقش صحبت می کردیم و ایشان من را راهنمایی می کردند. حقیقتش این است که قبل از این فیلم شهاب حسینی را به عنوان یک بازیگر دوست داشتنی می شناختم اما بعد از آن به عنوان یک استاد برادر دوست داشتنی قبول دارم. او روح خیلی بزرگی دارد و یکی از مهربان ترین آدم هایی است که تا به حال دیدم.

- از خدا می خواهم واقعا این قسمت را نصیب همه کند که با شهاب حسینی کار کنند. یادم می آید آخرین شبی که شهاب بازیش تمام می شد و داشت خداحافظی می کرد اینقدر عاشق شخصیتش شده بودم که از او پرسیدم شهاب فردا کجایی؟ گفت سر کار کمال تبریزی در مدرسه ژاندارک، به خانم درخشنده گفتم من از فردا مدرسه ژاندارک پیش شهاب هستم، هر کسی با من کار دارد بیاید آنجا! وقتی شهاب با پروژه خداحافظی کرد احساس کردم یک تکه از دل من را هم با خودش برد. (می خندد)

شهاب که رفت یک تکه از دلم را برد...

برای تحصیل به آمریکا می روم

- بازیگری خیلی کار سختی است و سخت تر ازت آن «انتخاب» است. ما بازیگران خیلی خوبی داشتیم که به واسطه انتخاب های غلط مسیر را گم کردند. من آرزو می کنم که بتوانم انتخاب های عاقلانه ای داشته باشم.

- امسال شاید هم سال بعد به آمریکا بروم و درس بازیگری بخوانم چون به نظرم یک بازیگر همیشه به آموزش نیاز دارد.
پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با 15 سال گارانتی 10/5 ميليون تومان

>> ویزیت و مشاوره رایگان <<
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

ارسال نظر

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج