زنانِ ماندگار در شعر معاصر ایران
زیرساختهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی از گذشته تاکنون دستخوش نقش زنان در پشت پرده و پس زمینه بوده است. چه بسا که زنان در دگرگونی و برپایی و فروپاشی هر کدام سهم بسزایی داشتهاند.
در شعر کلاسیک فارسی و پیش از مشروطه، زن چندان چهره روشنی در شعر ندارد و این ناروشنایی، تصویر منعکسشده فرهنگ مردسالار جامعه بوده است. فرهنگی که در آن زن اگر چند بیتی شعر بداهه زمزمه کرده باشد پای تشت و دیگ و در پستو بوده است. زنی که حتی جایگاهی در شعر کلاسیک نداشته چگونه میتوانسته به درجه شاعر شدن برسد؟ و اگر میرسیده توسط برادر و قوم و خویش خود کشته میشده است. چند نفر شاعر زن پیش از مشروطه داشتهایم و چند نفر نام این شاعران به گوششان خورده است؟ خوب است برای روشن شدن جهان تار شعر کلاسیک و دنیای تار زنان شاعر پیش از مشروطه نام چند شاعر زن در بدنه شعر کهن ذکر شود:
رابعه قُزداری یا همان رابعه بنت کعب (شاعر سده چهارم هجری که عاشق برده برادرش شد و به دست برادرش کشته شد)
مهستی گنجوی (شاعر اواخر سده پنجم و اوایل سده ششم هجری)
جهان ملک خاتون (شاعر سده هشتم هجری)
مهری هروی (شاعر سده نهم هجری)
از شاعران زن پیش از پروین اعتصامی در دوره قاجار نیز که نامشان به گوش کمتر کسی رسیده است میتوان از رَشحِه بیگُم، عالم التاج قائم مقامی، زندخت شیرازی و... نام برد.
رگههای تجددخواهی توسط زنان معترض به وضع موجود، پس از مشروطه جرقه زد و به حضور زنان در عرصههای مختلف کمک شایانی کرد. این لرزههای کم رمق و کوچک برای زنان از دل جامعهای بیرون آمد که همیشه زنان بزرگ و زیرکی را پشت پرده نگه داشته بود؛ زنانی که گاه از قدرتی حیرتانگیز در حوزههای اجتماعی-سیاسی برخوردار بودند و چون وزیران شطرنج، به رغم قدرت بسیارشان، قربانی بقای شاه شطرنج میشدند! زنانی که پتانسیل زیادی داشتند برای اینکه معلم و دکتر و وکیل و وزیر باشند اما باز فرهنگ جامعه اجازه بروز و ظهور چندانی نمیداد و عقیده عام نسبت به زن همان بود که از گذشته با خود یدک کشیده بود؛ اما به هر صورت زنان توانستند از کنج اندرونی خارج شوند و در سال هزار و سیصد، دیگر نشریاتی برای زنان وجود داشت.
در همان دوران شاعری چون پروین اعتصامی که هرچند با زبان نه چندان نرم و فارغ از جنسیت شعر میگفت، نقش خود را در فرهنگ ایفا کرد و با جایگاهی که به دست آورد به تغییر این نگرش بین مردم و جامعه کمک کرد؛ البته در آن دوره نیز بزرگان ادبیات باورشان نمیشد این سرودهها مال یک زن باشد و شاعر زن چنین اشعاری بسراید. بههمین دلیل بارها پروین اعتصامی را کوبیدند و به او تهمت زدند که شعرهایش نه سروده او که سروده بهار است!یعنی جامعه قدرت شعر او را پذیرفته بود که دستِ کمی از قدرت شاعری ملکالشعرای بهار ندارد اما ترجیح میداد که این وزیر شطرنج شعر را نیز، قربانی شاه شعر کند!
شنیدستم که وقت برگریزان
شد از باد خزان، برگی گریزان
میان شاخهها خود را نهان داشت
رخ از تقدیر، پنهان چون توان داشت (پروین اعتصامی)
شعرهای او بیشتر پندگونه بودند و لطافت روح و ظرافت طبعش در پشت شعرهایش پنهان بود. پس از مرگ پروین اعتصامی هم حرفهای بسیاری علیه او زده میشد و این نشان از جامعه ادبی ضد زن ما از دوران کهن تا دوره پس از مشروطه دارد که تا سالها بعد ادامه داشت. هرچند بزرگانی مثل ملک الشعرای بهار و دهخدا بودند که به دفاع پرداختند؛ به هر روی فعالیت زنان برای احقاق حقشان در غرب پیشینهای چهارصد ساله دارد و اینکه توقع رود اندکی پس از مشروطه شاهد پذیرفته شدن شاعران زن توسط جامعه ادبی و عام باشیم توقع زیادی بوده که در زیرساخت جامعه آن زمان نمیگنجیده است. بعد از پروین اعتصامی، فروغ آمد و تمام زنانگیاش را در ظرف شعر ریخت. شعری که مختص فروغ بود با امضای خودش.
عقیده کنونی عام بر این است که شعر زنان معاصر با طبع لطیف و زنانه خود پیرو سبک و سیاق شاعر و حفظ رگههای زنانگی در شعرشان، بخش عظیمی از تاریخ شعر معاصر را به خود اختصاص میدهد. سؤال اینجاست که اگر اینچنین است و اینگونه تعریف کنیم، آیا با کنار گذاشتن پروین اعتصامی و پروین اعتصامیها به این تعریف رسیدهایم؟ آیا میشود شرایط اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی و اعتقادی هر دهه را ندیده گرفت؟ چگونه میتوان جو سیاسی، فرهنگی و اقتصادی و شرایط مختص جامعه در هر دهه را در نظر نگرفت و به چنین تعریف جامعی رسید؟
بههرحال مدرنیسم، با همه نقاط قوت و ضعف شعر و اندیشه فروغ، با شعر فروغ و تابوشکنیهایش وارد بدنه شعر ایران شد. گاه فرای فمینیسم و گاه همپای فمینیسم حرکت کرد و راهگشای بسیاری از شاعران آن دهه و دهههای بعدی شد. شاعران زن و مرد که حتی دو سه دهه بعد با خواندن آخرین دفتر شعر منتشر شده از فروغ، جهان شعریشان دچار تحول و دگرگونی میشد. این به هر روی شهامت و جسارت فروغ را نشان میدهد.
و این جهان پر از صدای حرکت پاهای مردمی ست
که همچنان که تو را میبوسند
در ذهن خود طناب دار تو را میبافند
سلام ای شب معصوم
میان پنجره و دیدن
همیشه فاصله ایست... (فروغ فرخزاد)
در تأثیر شعر زنان بر زبان شعر نیز باید گفت، زبان شعر و شروع سادهنویسی که از دوران ورود ادبیات ترجمه وارد ایران شد، از دوره فروغ وارد شعر شد. در اشعار فروغ شاهد ساده نویسی و نرمی زبان در شعرش بودهایم. او با تأثیری که از شعر شاعران زنان جهان گرفته بود، مانند شعر سیلویا پلات و آنا آخماتوآ به سادهنویسی روی آورد. زبان ساده و به روز برای چهارپارههایش برگزید که نشأت از همان تأثیرات میگرفت.
پس از او سیمین بهبهانی با زبان روز به مسائل روز در قالب غزل پرداخت. از تصویر و فضا در غزلهایش بهره برد. آنچنانکه شعرهای مشهور و پرآوازهای از او بین مردم به یادگار مانده و در اذهان مردم و مخاطبینش به جا مانده است.
دلم گرفته، ای دوست! هوای گریه با من
گر از قفس گریزم کجا روم، کجا من؟
کجا روم که راهی به گلشنی ندارم
که دیده بر گشودم به کنج تنگنا من
نه بستهام به کس دل نه بسته کس به من دل
چو تخته پاره بر موج رها رها رها من
ز من هر آن که او دور چو دل به سینه نزدیک
به من هر آن که نزدیک از او جدا جدا من
نه چشم دل به سویی نه باده در سبویی
کهتر کنم گلویی به یاد آشنا من
ز بودنم چه افزود؟ نبودنم چه کاهد؟
که گویدم به پاسخ که زندهام چرا من
ستارهها نهفتم در آسمان ابری
دلم گرفته، ای دوست هوای گریه با من (سیمین بهبهانی)
سیمین بهبهانی دلیل محکمی بود بر جایگاه واقعی شعر زنان و دفاعی جانانه از تمام شاعران زنی که در شعر کلاسیک، به دلیل شرایط جامعه، حتی نامشان به تذکرههای ادبی نیز راه نیافت؛او تا جایی که بسیاری از شاعران مرد همدورهاش، هرگز نام و جایگاه سیمین بهبهانی را در شعر پیدا نکردند و گوی زرین را خود به سیمین عطا کردند و یک پله پایینتر نشستند؛ هرچند علنیاش نکرده باشند.
طاهره صفارزاده، چهره ماندگار دیگری در شعر مدرن ایران است.او به دو زبان فارسی و انگلیسی شعر میگفت. در انگلستان و امریکا تحصیل کرد. در دانشگاه آیوا، در گروه نویسندگان بینالمللی پذیرفته شد. در امریکا به زبان انگلیسی شعر گفت. او همچنین پژوهشگر و مترجم بزرگی بود که با ترجمه متون مقدس در سال ۲۰۰۵، از سوی انجمن نویسندگان آفریقایی و آسیایی در مصر، بهعنوان برترین زن مسلمان برگزیده شد.
شاعران دیگری نیز در دوران شعر مدرن بودهاند که کمتر از آنها یاد شده مانند: فروغ میلانی، پروانه ملکزاده، نسرین جافری، پوران فرخزاد، منصوره نیکو گفتار، سوسن فلاح، همایونتاج طباطبایی و...
پس از موفقیت سیمین بهبهانی در غزل نو، شاعری داریم چون مریم جعفری آذرمانی که به سرودن غزل پرداخته است. مریم جعفری آذرمانی با نگاه گاه انتزاعی و جزئی نگرانهاش به مسائل زمان و جامعه، به سرودن غزل نو با رویکردهای مدرن و بازتاب نگاه مدرن در شعرش پرداخته؛ او با در هم ریختن موسیقی طبیعی غزل همواره کوشیدهاست سابقه شنیداری مخاطب را به هم بریزد تا شعرش را به نثر نزدیک کند:
ظهرها گریهام که میگیرد تلفن میزنم به لبخندت
مشکل من فقط همین شده است که بگیرم شماره چندت
سرِ کارَت نیامدم امّا دل من پشت میز زندانیست
تلفن را خودت جواب بده خستهام از صدای همبندت (مریم جعفری آذرمانی)
بین شاعران تأثیرگذار شعر دهه هفتاد و شاعرانی که البته از دهه شصت قلم میزدهاند و در دهه هفتاد به پختگی رسیدهاند، میتوان از میان بیست شاعر از فرشته ساری، شیوا ارسطویی، مهرنوش قربانعلی، رزا جمالی و گراناز موسوی نام برد که گراناز موسوی شهرت بیشتری را توانست در بین مخاطبین شعر کسب کند. طبق فهرست به جا مانده از اسامی بنیانگذاران شعر دهه هفتاد نسبت زنان به مردان یک به چهار است که در دهه هشتاد این نسبت افزایش مییابد و رو به افزایش میرود. هر چند بهتر از نگاه کیفی داشته باشیم تا کمی.
گراناز موسوی در دهه هفتاد با مجموعه «پابرهنه تا صبح» درخشید. این کتاب در سال هزار و سیصد و هفتاد و نه برنده جایزه کارنامه شد. شعرهای این مجموعه الگو و مرجع بسیاری از شاعران پس از او شد و هنوز دست به دست و دهان به دهان میچرخد.
این جا نیمه تاریک ماه است
دستی که سیلی میزند
نمی داند
گاهی ماهی تنگ
عاشق نهنگ میشود
بیهوده سرم داد میکشند
نمیدانند
دیگر ماهی شدهام
و رودخانهات از من گذشته است
نمیخواهم بیابانهای جهان را به تن کنم
و در سیارهای که هنوز رصد نکردهاند
نفس بکشم... (گراناز موسوی)
مؤلفههای شعری گراناز موسوی و بسیاری از شاعران دهه هفتاد دستخوش تغییر شدند. دهه هشتاد دههای بود که این مؤلفهها را کنار گذاشت و ما را با رویکردهایی بسیار متفاوتتر مواجه کرد. دهه هشتاد شروع جریان سادهنویسی و شوریدن بر ضد شعر دهه هفتاد بود. جریان سادهنویسی که در شعر پس از مشروطه و از زمان ترجمه و ورود ادبیات برونمرزی وارد شعر شده بود از چند دهه گذر کرد و آزمون و خطا شد تا وارد بیقانونی و هرج و مرج جریان سادهنویسی شعر دهه هشتاد شود. تابوهایی که فروغ چند دهه پیشتر شکسته بود، نقش بسزایی داشت برای رسیدن به شعر دهه هشتاد که خود به نوعی «ضد شعر»[باتعاریف قدمایی و حتی مدرن] محسوب میشد.
اما در این میان، شاعرانی بودند که شعر را با فاکتها و اِلمانهای شعری دهه هفتاد شروع کرده و آموخته بودند و با اینکه جزو شاعران دهه هشتاد محسوب میشوند رگههای شعر دهه هفتاد در شعرهایشان به چشم میخورد؛ شاعرانی مثل روجا چمنکار که نخستین مجموعه شعرش «رفته بودی برایم کمی جنوب بیاوری» در سال ۱۳۸۰ به چاپ رسید. دومین مجموعه شعر او «سنگهای نُه ماهه» که در سال ۱۳۸۱ چاپ شد البته اثری ماناتر شد با شعرهایی گاه درخشان. روجا چهار دفتر شعر دیگر در سه سال آخر دهه هشتاد چاپ کرد که یکی از آنها در پاریس به چاپ رسید. او که دانشآموخته دانشگاه تهران در رشته سینما است دیالوگ و نور و صدا را وارد فضای شعریاش کرد.
شب
بوق ممتد، باران
خنده الو صدا
نباختهای که نبرده باشی
نه خیابانی که با من قدم زده باشی
نه کافهای که روبهرویم نشسته باشی
نه غروبی
نه بارانی
نبودهای که نباشی
نــرفتـــهای که نیامده بـاشــــی (روجا چمنکار)
با این وجود تأثیر شایانی داشته است شعر روجا و همگام شده است تا حد بسیاری با جریان شعری دهه هشتاد. زندگی و نقد اشعار روجا چمنکار در کتابهایی چون «عاشقانهترینها» (علی باباچاهی)؛ «سیر تحول در شعر امروز» (کاظم کریمیان)؛ «شعر امروز، زن امروز» (علی باباچاهی)؛ «رها ز منت باران» (گزیده شعر و زندگی شاعران دشتستان به سعی محمد غلامی) مورد بررسی قرار گرفته. از شاعران دیگری که با جریان سادهنویسی دهه هشتاد بیشتر همراه شدند و پیش آمدند آیدا عمیدی، سارا محمدی اردهالی، رویا زرین، ناهید عرجونی و فاطمه مزبانپور هستند.
اینکه جریانهای شعری از مشروطه تا کنون در فراز و فرودهایش چند شاعر زن را همراه خود داشته و سوار بر موج خود به ساحل کوبیده و در اعماق خود غرق کرده است یا رام شاعر زنی شده؟ و آیا تأثیر زنان بر این فراز و فرودها در طی دهههای گذشته چقدر عمیق یا کمرمق بوده است مطلبی ست که باید در موردش کتابها نگاشته شود؛ البته بودند بسیار شاعران زن دیگری که در این دهه و دهههای پیشین پیش رفتند و دفتر شعرهای متعددی به چاپ رساندند و نامشان اینجا ذکر نشده است و جا دارد در مقالات تکمیلی حتماً از آنها یاد شود.
نظر کاربران
خوب بود