کدام بازیگران اسیر شدهاند؟
با گذشت ۲۵ سال از ورود آزادگان به ایران، سینمای ایران با ساخت آثاری در حد بضاعتش به این موضوع پرداخته است و بازیگرانی نیز در قالب این کارکترها به ایفای نقش پرداختهاند.
کدام بازیگران اسیر شدهاند؟
با گذشت ۲۵ سال از ورود آزادگان به ایران، سینمای ایران با ساخت آثاری در حد بضاعتش به این موضوع پرداخته است و بازیگرانی نیز در قالب این کارکترها به ایفای نقش پرداختهاند که در میان آنها زندهیاد خسرو شکیبایی («کیمیا» و«دستهای خالی»)، جمشید هاشم پور («پرواز از اردوگاه» و «رنجر») و ابوالفضل پورعرب («قاصدک»، «مردی شبیه باران») در دو فیلم ایفاگر نقش اسیر بودهاند.
«کیمیا» ساخته احمدرضا درویش در سال ۱۳۷۴ از جمله آثاری است که به تبعات اسارت رزمندگان ایرانی و اتفاقاتی که در زندگی آنها پیش میآید، میپردازد.
در آغاز جنگ تحمیلی همسر رضا (که یک معلم در آبادان است) باردار است و باید مورد عمل جراحی قرار گیرد. رضا (خسرو شکیبایی) او را به بیمارستان میرساند و خود به اسارت قوای دشمن درمیآید. همسر رضا حین عمل جراحی میمیرد و یک جراح با بازی بیتا فرهی فرزند رضا را نجات میدهد.
بعد از گذشت ۹ سال وقتی رضا از اسارت آزاد میشود، پی میبرد که همهی اعضای خانوادهاش را از دست داده است. حال او در جستجوی تنها بازماندهی خود، فرزندش است.
«دستهای خالی» به کارگردانی ابوالقاسم طالبی در سال ۸۵ خسرو شکیبایی را در قالب پدر رزمندهای نشان میدهد که پس از سالها با آزاد شدنش گرفتار مشکلات پیش آمده برای دخترش که مظنون به قتل است، میشود.
زنده یاد خسرو شکیبایی در سال ۸۵ در «اتوبوس شب» به کارگردانی کیومرث پوراحمد هم که برای اولینبار اسرای عراقی را به تصویر میکشد به ایفای نقش پرداخت اما در نقش رانندهای که ۳۸ اسیر عراقی را از خط مقدم به پشت جبهه منتقل کند.
«پرواز از اردوگاه» به کارگردانی حسن کاربخش در سال ۱۳۷۴ از اولین فیلمهای ساخته شده در این خصوص است که بیشتر داستانش در خاک دشمن و بازداشتگاه عراقیها میگذرد.
این فیلم دربارهی سرگرد خلبان عباس حلمی، با بازی جمشید هاشمپور است که پس از آنکه در یک پرواز شناسایی با هلیکوپتر هدف آتش پدافند دشمن قرار میگیرد، فیلم دوربین تصویربرداریش را مخفی میکند و سپس اسیر میشود. او بارها شکنجه شده اما محل اختفای فیلم را فاش نمیکند تا اینکه فرماندهی عراقیها او را به بازداشتگاه اسرای عادی میبرند. ماجرای فیلم در این بازداشتگاه روایت میشود که در نهایت شاهد فرار سرگرد حلمی از عراق و رساندن فیلم به ایران هستیم.
فیلم «رنجر» ساخته احمدمرادپور در سال ۷۹ درباره رنجری به نام مرتضی ذوالفقاری با بازی جمشید هاشمپور است که به همراه نیروهایش عازم شناسایی در خاک دشمن میشوند اما دشمن که از وجود آنها باخبر شده همگی را به جز مرتضی به شهادت میرساند. مرتضی اسیر شده و پس از پشت سرگذاشتن یک دوره طولانی بازجویی و شستشوی کامل مغزی به اردوگاه اسرا منتقل میشود. او رفته رفته نیروی از دست رفتهاش را بدست میآورد و عاقبت پس از پشت سرگذاشتن موانع فراوان موفق به فرار میشود.
«مردی شبیه باران» به کارگردانی سعید سهیلی در سال ۱۳۷۵ دربارهی منصور با بازی ابوالفضل پورعرب است که به اسارت دشمن درمیآید. او موجی است و چیزی از گذشته خود به یاد نمیآورد. قتلی در میان اسرا اتفاق میافتد و سایرین به منصور مظنون هستند. اما او توان دفاع از خود را ندارد. در نهایت همسر منصور که به اسارت درآمده یک تنه به دفاع از او برمیخیزد.
«قاصدک» به کارگردانی قاسم جعفری در سال ۷۶ از دیگر آثاری است که به تبعات اسارت میپردازد.
پروانه با بازی ماهایا پطروسیان در آستانهی ازدواجی ناخواسته با فرهاد است اما بازگشت یزدان با بازی ابوالفضل پورعرب نامزد پروانه که سالها بینام و نشان در اسارتگاه عراقیها زندانی بوده، مسیر زندگیاش را تغییر میدهد.
«معصوم» به کارگردانی داوود توحید پرست که در سال ۷۷ ساخته شد نیز داستانی شبیه به «قاصدک» دارد که پورعرب در این فیلم در نقش نامزد یک مفقود الاثر که بعدها مشخص میشود، اسیر بوده است بازی میکند.
«یک قدم تا مرگ» به کارگردانی بهروز فرجی در سال ۷۸ دربارهی خلبانی به نام حسین طاهری با بازی فرامرز قریبیان است که هواپیمایش در خاک عراق فرود میآید و توسط دشمن اسیر میشود.
در این فیلم هم مانند «پرواز از اردوگاه» شاهد فرار شخصیت اصلی فیلم در انتهای داستان به ایران هستیم.
فیلم «دوئل» به کارگردانی احمدرضا درویش در سال ۸۲ هم دربارهی زینال با بازی پژمان بازغی است که پس از ۲۰ سال اسارت در عراق آزاد شده و به شهرش باز میگردد. او به خاطر میآورد که در آغاز جنگ و شروع هجوم دشمن و حمله بیامان هواپیماها به جمعیت آوارهای که در صدد عزیمت از منطقه جنگی هستند، چگونه با جمعی از اهالی در ایستگاه حسینیهی خرمشهر مقابل دشمن مقاومت میکرد و در این شرایط اسکندر با بازی سعید راد به همراه تعدادی از نیروهای دولتی که مدعی بودند مأموریتی محرمانه دارند درگیر گاوصندوقی میشوند.
«نفوذی» به کارگردانی احمد کاوری و محمد فیروزی که در سال ۸۸ ساخته شد دربارهی شخصیتی به نام فریدون کیافر با بازی امیر جعفری است که درسال ۸۲، همراه با عدهای دیگر از اسیران جنگی به جا مانده در عراق، به ایران بازگردانده میشوند. دو نفر از نیروهای اطلاعاتی و امنیتی او را به دلیل این که مشهور به جاسوسی، پیوستن به سازمان مجاهدین و نقش داشتن در شهادت عدهای از اسیران ایرانی بوده، بازداشت و بازجویی میکنند. از سوی دیگر، بدنامی فریدون برای خانوادهاش هم از قدیم مشکل درست کرده و حتی ازدواج پسرش فرهاد را تحت الشعاع قرار داده بود. در نهایت با کمک مأموران اطلاعاتی مشخص میشود که متهمان اصلی افراد دیگری هستند.
«اخراجیهای ۲» ساختهی مسعود دهنمکی در سال ۱۳۸۷ تنها اثر کمدی ساخته شده با موضوع اسرا است که در ادامهی موفقیت «اخراجیهای ۱» این بار شخصیتهای اصلی فیلم با بازی امین حیایی، اکبر عبدی، حسام نواب صفوی و ..در بازداشتگاه عراقیها، داستانشان روایت میشود.
فیلم اکران نشده «خرس» به کارگردانی خسرو معصومی در سال ۸۹ از آخرین فیلمهای ساخته شده در این خصوص است که باز هم در این فیلم شاهد هستیم، مفقودالاثری با بازی پرویز پرستویی پس ازسالها از اسارت آزاد میشود. در حالی که همسرش با بازی مریلا زارعی دوباره ازدواج کرده است و او درگیر ماجراهایی میشود.
از دیگر آثار ساخته شده درباره آزادگان می توان به «بوی پیراهن یوسف» و «بیداری رویاها» اشاره کرد.
«بوی پیراهن یوسف» به کارگردانی ابراهیم حاتمیکیا که در سال ۷۵ ساخته شد از معدود آثار موفق در خصوص اسرا است که به خوبی مشکلات ناشی از اسارت رزمندگان را به تصویر کشیده است.
این فیلم که بارها در ایام سالگرد ورود آزادگان از تلویزیون پخش شده است دربارهی شخصیتی به نام یوسف است که پلاکش از شکم یک کوسه در آبهای جنوب پیدا میشود. همه معتقدند که او شهید شده است. دایی غفور با بازی علی نصیریان که راننده تاکسی فرودگاه است برخلاف دیگران اعتقاد دارد که پسرش روزی برخواهد گشت. زندگی او و دختری به نام شیرین با بازی نیکی کریمی که از فرنگ برای جستجوی برادرش به ایران آمده دریک نقطه به هم میرسد و آن دو به دنبال گمشدهی خود میگردند.
«بیداری رویاها» به کارگردانی محمدعلی باشهآهنگر در سال ۸۸ هم به تبعات بعد از جنگ میپردازد.
رخشانه با بازی هنگامه قاضیانی، زنی است در آستانه میانسالی که در سالهای جوانیاش با ایوب پارسا ازدواج کرده و صاحب پسری به نام حمید شده است. وقتی حمید دو ساله بود، ایوب به جبهه میرود و دیگر برنمیگردد. پس از مدتی خبر شهادت او میرسد و خانواده تصمیم میگیرد رخشانه را به عقد داوود برادر ایوب با بازی امین حیایی دربیاورد. سالها از این ماجرا گذشته و آنها صاحب دختر بچهای دبستانی هستند و حمید در آستانه ازدواج است. در این وضعیت از کمیته مفقودین خبر میرسد که ایوب زنده است و به زودی به وطن برمیگردد. این خبر که در ابتدا همه را شوکه میکند، به تدریج واکنشهای مختلفی را بین اعضای خانواده برمیانگیزد.
ارسال نظر