«قصه ها»؛ قصه هایی از زیر پوست شهر
قصه ها کولاژی از کاراکترهای سینمای بنی اعتماد است در سینمایی که این بار بیشتر از همیشه لبریز از نگاه اجتماعی، زنانه، معترض و گاها چپ است.
برترین ها - ایمان عبدلی: عمده ی حرف هایی که می توان در مورد "قصه ها" زد، در رابطه با فیلمنامه و داستان آن است، قصه ها فارغ از سینمای ما نیست پس نمی توان خیلی در مورد مسایل فنی آن حرف زد، هر چقدر هم که فیلم در کارگردانی، شخصیت پردازی، ریتم و مباحثی از این دست واجد مولفه های مثبت باشد، قصه ها کولاژی از کاراکترهای سینمای بنی اعتماد است در سینمایی که این بار بیشتر از همیشه لبریز از نگاه اجتماعی، زنانه، معترض و گاها چپ است.
فرمی که بنی اعتماد و مصطفوی در نگارش فیلمنامه لحاظ کرده اند دوسویه است اگر آثار قبلی را ملاحظه کرده باشید به سرعت با شخصیت ها ارتباط برقرار می کنید و اگر با آثار بنی اعتماد غریب باشید بسیاری از ظرایف را درک نخواهید کرد به مانند ارجاعی که نامه ی ارسالی رسول رحمانی به "خوشبختی" دارد. به نظر شرایط بد فیلمسازی در سالهای گذشته ناخواسته شکل فیلمسازی بنی اعتماد را به سمت نوعی ژورنالیسم سوق داده است و اینگونه فیلم قصه ها در لحظاتی کاملا در خدمت (چه گفتن) قرار می گیرد، فارغ از اینکه (چگونه میگوید) : سایه ی سنگین حرف ها بر فرم، یک بار دیگر پلان سکانس کارگران معترض را نگاه کنید: دوربین حبیب رضایی که انگار استعاره ای از خود بنی اعتماد است.
در قاب خودش مشغول حرف های بی واسطه و مستقیم کارگرانی است که به دنبال هم اشاراتی به انواع معضلات اقشار پایین دست دارند: از تازه داماد بیکار تا افراد نیازمندی که جرات حرف زدن هم ندارند و در انتهای همین سکانس باهجوم مامورین لباس شخصی مواجه می شویم که با زبان تهدید در پی خاموش کردن معترضین هستند، عصبیت بنی اعتماد را از همین پلان می توانیم دریافت کنیم او فریاد می زند در جهت از بین بردن بی عدالتی های اقتصادی و سیاسی و این شیوه فریاد زدن مناسب دنیای فیلمسازی نیست.
فیلمساز باید با زبانی مستتر و هنرمندانه حرف بزند و تا حد امکان از مستقیم گویی پرهیز کند، زبان این سکانس مناسب روزنامه نگاری است، گرچه بی انصافی است که تمهیدات خلاقانه ای چون: حفظ کردن تپق کارگر معترض در جهت واقعی نشان دادن فضا را نادیده بگیریم یا شکل دیالوگ گویی طوبی که با وسواس نوشته شده است به طور مثال اعتراض او به قیمت (اجناس ها)، او کارگر است هر چقدر هم که روشن باشد خطاهای بیانی دارد و جمع مکسر جنس را دوباره جمع می بندد.
ساده تر بود اگر "قصه ها" به شکل چند ایپزود مجزا ارائه میشد، اما رخشان بنی اعتماد ریسک کرده و با دیزالو کردن داستان های مختلف و کنار هم قرار دادن آن، کارسختی را با موفقیت به سرانجام رسانده است، خطر دیگری که سازندگان فیلم به جان خریده اند استفاده از تیم بازیگری قدرتمندی است که هدایت آنها نیاز به شناخت کافی از موقعیت کاراکترها دارد که البته مطابق معمول خانم کارگردان تبحر خود را از بازی گرفتن به نمایش گذاشته است، کاری که میشد با چند نابازیگر که در حافظه ی ذهنی مخاطب جایی ندارند به راحتی انجام داد.
اما اینکه تا چه اندازه باور پذیر از آب در می آمد داستان دیگریست! جالب اینکه با وجود استفاده از چهره های مطرح فیلم موفق میشود در بعضی از سکانس ها لحن مستند مورد نظر سازندگان را به خوبی نمایش دهد، به طور خاص در تمام نمام هایی که حبیب رضایی فیلمبردار درون فیلم مشغول فیلمبرداریست.
ما از لنز او با زاویه ای مستند به اتفاقات نگاه می کنیم اما این ظرایف تکنیکی زیر هجوم مضامین مطرح شده در فیلم گم شده اند، بنی اعتماد تمام دغدغه هایش را در صد دقیقه عرضه کرده است: نگاه مردسالارانه به زنان و نادیده گرفتن آنها و مساله ی خشونت خانگی که با کاراکتر نرگس در امتداد فیلم "نرگس" ارائه شده است، مساله ی اعتیاد و مراکز بازپروری با امتداد کاراکتر سارا از "خون بازی" ، مساله ی بوروکراسی و نا کارامدی نظام اداری با امتداد کاراکتر حلیمی از "خارج از محدوده" تا قصه ها ،مساله ی زندانیان سیاسی و اشتغال های ویژه با ادامه ی کاراکتر طوبی از "زیر پوست شهر" ، مساله ی زنان خیابانی با ادامه ی شخصیت معصومه از زیر پوست شهر ،مساله ی دانشجویان ستاره دار و ... ملاحضه می کنید این همه دغدغه در غالب یک فیلم کمی خارج از ظرفیت است.
اما به هر حال (قصه ها) ریتم خوبی دارد و یکی از بهترین پایان های چند سال اخیر را ، پلان سکانس داخل ون و دیالوگ های ردو بدل شده بین سارا و حامد از دیدنی ترین بخش های فیلم است ، سکانس از حس آمیزی مناسبی برخوردار است، همچنین نگاه متفاوتی که بنی اعتماد به دانشجوی ستاره دار دارد و آن فداکاری پایانی ، دلنشین از آب در آمده است. تا حدی حامد تصویری از یک قهرمان امروزی دارد با مختصات دنیای امروز ،نکته ی قابل ذکر دیگر در مورد قصه ها "فضای تنفسی" است که هوشمندانه در اختیار مخاطب قرار می گیرد، نمود این فضا را می توان در کاراکتر رضا (فرهاد اصلانی ) دید، او به شکلی طراحی شده است که مخاطب را تا حدی از فضای تلخ فیلم دور می کند، به هر روی قصه ها دارای خلاقیت است هر چند که در فرم هنری گام بلندی در سینمای ایران نیست، اما دغدغه های بزرگی دارد .
اتفاق خوبیست که قصه ها با تمام داستان هایش اکران شده است، خوب است اینکه سیمین معتمد آریا دو باره روی پرده است و به نوبر کردانی جان داده است ، خوب است اینکه فروتن شمه ای از روزهای اوجش را به نمایش گذاشته و خوبتر است گلاب آدینه در نقش طوبی و فریاد مظلومیتش برای زندگی و فرزندش ...
نظر کاربران
موسيقي فيلم فوق العاده بود و به جا ، تمام بغضهاي فرو خورده قصه ها به چشم ها مون سرازير كرد
بازیاش عالیه خصوصا معادی و باران کوثری
فیلم بسیار خوش ساختی هست هیچ بازکنی نمی خواهد خودش را نشان بدهد بازیگران مانند مردمان عادی که از کنارمان رد میشوند می آیند و می روند ...
پاسخ ها
کارگردان با اخلاق و با فرهنگ اینقدر با کاراکترای کوچه و خیابونی فیلماش عجین شده که لحن حرف زدنشم مث اوناس...
با شفافیت تمام زندگی مردم رو فریاد زد .. بهترین قسمت سکانس آخر حبیب رضایی بود .. هیچ فیلمی در کمد نمیمونه و بالاخره یه روزی دیده میشه !