فیلم کمدی های پر هرج و مرج موفق!
«من دیه گو مارادونا هستم» تازه ترین فیلمی است که برخی مضامین اطراف جامعه را برداشته و در قالب شوخی آنها را به چالش کشیده. از این دست فیلم ها در سینمای ما کم نیست اما به ندرت می توان نمونه های موفق را پیدا کرد.
روزنامه هفت صبح: «من دیه گو مارادونا هستم» تازه ترین فیلمی است که برخی مضامین اطراف جامعه را برداشته و در قالب شوخی آنها را به چالش کشیده. از این دست فیلم ها در سینمای ما کم نیست اما به ندرت می توان نمونه های موفق را پیدا کرد.
دیگر وجه مشابه این فیلم ها فضای شلوغ و پر از هرج و مخرج شان است. کارگردان ها از دل این هیاهو موقعیت های عمدتا خنده داری ایجاد می کنند، به گونه ای که وقتی می بینی شاید حواست نباشد او دارد با خود تو شوخی می کند! همه این فیلم ها می خواهند آینه ای باشند و تصویری غلو شده از جامعه و آدم ها و البته عادت های بدشان را نشان دهند.
در این گزارش هفت فیلم که چنین نیتی داشته اند را برجسته کرده ایم تا ببینیم چه کسانی را زده اند، آیا موفق بوده اند و اینکه فضایی که کارگردان ایجاد کرده چقدر شلوغ بوده. در این میان سهم داریوش مهرجویی بیشتر است اما نتوانست در «چه خوبه که برگشتی» آن را تکرار کند.
اجاره نشین ها/ ۱۳۶۵
* کارگردان: داریوش مهرجویی
* میزان هرج و مرج: اصلا هرج و مرج و شلوغی مشخصه «اجاره نشین ها» است. برای خیلی از مخاطبان دقیقا صحنه ای به خاطر مانده که در آن آپارتمان را آب می گیرد و هر کسی ساز خودش را می زند.
* کجا را زده: داریوش مهرجویی کارگردان باهوشی است. درست همزمان با تغییر و تحولات جامعه و حرکت پایتخت از بافت سنتی به سمت مثلا مدرنیته برخی نمایندگان طیف های مختلف جامعه را دور هم جمع کرد و در یک آپارتمان نشاند.
در این فیلم هم قطب ثروتمند جامعه هم روشنفکر و هم طبقه متوسط دیده می شود. کارگردان فارغ از نماد پردازی ها (که بلافاصله بعد از اکران فیلم شکل گرفت و همچنان ادامه دارد) یک فیلم کمدی شلوغ ساخته. تغییر شکل بافت جامعه را مبنای فیلم قرار داد و با آنها شوخی کرد.
* میزان موفقیت: داریوش مهرجویی با «اجاره نشین ها» هم مهمترین حرف زمانه خودش را زد و هم توانست این حرف را طوری بیان کند که به مذاق خیلی ها خوش بیاید. خیلی ها سطح ماجرا را دیدند و می بینند؛ اشکالی هم ندارد. دیدند و می بینند و همچنان می خندند.
برخی اما سراغ ظاهر ماجرا رفتند و گفتند آقای کارگردان چه می خواسته بگوید. همزمان البته مهرجویی از سوی کارگردانی تندرو به نام مخملباف تهدید شد به جرم اینکه کشور را به سخره گرفته! این یعنی عمق موفقیت و تاثیرگذاری «اجاره نشین ها» این فیلم همچنان از سوی منتقدان سینما به عنوان بهترین اثر داریوش مهرجویی و حتی بهترین فیلم پس از انقلاب نام برده می شود.
میکس / ۱۳۷۸
* کارگردان: داریوش مهرجویی
* میزان هرج و مرج: «میکس» داریوش مهرجویی هم شلوغ است اما نه صرفا به لحاظ تعداد کاراکتر بلکه شلوغی اش به اتمسفر و فضای حاکم بر فیلم بازمی گردد. برای درک بهتر باید داستان را مرور کنیم؛ کارگردانی می خواهد فیلمش را به جشنواره فیلم فجر برساند اما مشکلات پس از تولید به اندازه ای است که کلافه اش کرده و سرسام گرفته. صدا مشکل دارد، آ]نگساز قهر کرده، برق مدام قطع و وصل می شود، دستگاه های فنی فرسوده است، عوامل خسته اند، اینه وسط خبرنگاری می خواهد مصاحبه کند و ... فضا کلا پرتنش و عصبی است.
* کجا را زده: داریوش مهرجویی در «میکس» نگاهش را معطوف به صنف خودش کرده و مشکلات سینما را اساس فیلمش قرار داد. به کارگردان ها، عوامل فنی، خبرنگار و منتقد گیر می دهد و به نقدشان می کشد. این بار میزان شوخی های مهرجویی به شدت کم است.»
* میزان موفقیت: مهرجویی با «میکس» به هدفی که مد نظرش بوده رسید. خیلی خوب استیصال و شرایط عجیبی که برای کارگردان فیلمش پیش آمده را به تصویر می کشد و به باور مخاطب می کشاند. خیلی خوب شرایط سخت فیلمسازی را نشان می دهد و در کنارش طعنه ای به سیستم جشنواره ای سینمای ما می زند. خب آن سال ها شرط اکران هر فیلم نمایشش در جشنواره بود و عوامل باید هر طور بوده فیلم را به جشنواره می رساندند. «میکس» با برخی اعتراض ها درون سینما و البته برخی منتقدان روبرو شد که چرا تصویر آن از این دو قشر واقعی نیست.
مومیایی ۳/ ۱۳۷۸
* کارگردان: محمدرضا هنرمند
* میزان هرج و مرج: هرج و مرج در حد اعلای خود است. از یک طرف اوضاع نابسامان کلانتری که موعد اجاره اش فرا رسیده و ساختمان نیمه کاره ای که در و پیکر ندارد و قرار است محل جدید کلانتری باشد. حالا در این اوضاع و احوال در حوزه استحفاظی این کلانتری یک نفر می خواهد خودش را بکشد و محله را به هم ریخته . از طرف دیگر عده ای همزمان قصد سرقت یک مومیایی با ارزش را دارند. کلا همه چیز به هم ریخته است و قرار است به همه نابسامانی ها را یک افسر کهنه کار به نام «قربانی» که فقط یک روز از خدمتش باقی مانده سر و سامان بدهد.
* کجا را زده: این فیلم در دولت اول اصلاحات ساخته شد. در دوره ای که ساخت فیلم های سیاسی باب شده بود و اکثر فیلمسازان سعی می کردند موضوعات ملتهب سیاسی را در آثارشان به تصویر بکشند. در این اثنا محمدرضا هنرمند با تیزهوشی تمام اتفاقات سیاسی آن سال ها را با زبان کمدی مطرح می کند. او به شکل مستقیم سیاست های نیروی انتظامی را در این فیلم به چالش می کشد.
فیلم کاملا در راستای سیاست های انتقادی اصلاح طلبان در آن سال ها گام برمی دارد و دقیقا مواردی را که در آن سال ها مورد انتقاد این طیف قرار داشت را مطرح و به چالش می کشد.
فیلم کاملا در راستای سیاست های انتقادی اصلاح طلبان در آن سال ها گام برمی دارد و دقیقا مواردی را که در آن سال ها مورد انتقاد این طیف قرار داشت را مطرح و به چالش می کشد.
* میزان موفقیت: فیلم در جشنواره فجر تحویل گرفته نشد و همین خود به یکی از شعارهای تبلیغاتی فیلم با این مضمون شد «مومیایی ۳، برنده هیچ جایزه از جشنواره فیلم فجر» اما این فیلم اکران موفقی داشت.
نان، عشق و موتور ۱۰۰۰ / ۱۳۸۰
* کارگردان: ابوالحسن داودی
* میزان هرج و مرج: هرج و مرجش برخلاف فیلم هایی از این دست کمتر است اما خالی از هرج و مرج هم نیست. در هیاهوی عشق یک پسر فقیر و دختر پولدار و هجو این رابطه کلیشه ای، ماجراها و اتفاقات سیاسی و گروه فشار و اصلاح طلبان و دعواهای آنها هم هجو شده و همه چیز در یک دنیای دیوانه دیوانه در حال روایت است.
* کجا را زده: این فیلم درست در اوج موضع گیری ها و کشمکش های طرفداران جریان اصلاح طلب و جریان مقابل که در آن سال ها به آنها، گروه فشار می گفتند ساخته شد. داودی دقیقا ادبیات، نوع کشمکش و رودررویی این دو جریان و نحوه گفتمان این دو طیف را به هجو می کشد. این فیلم هر چند هر دو طیف را مورد انتقاد قرار می دهد اما کاملا روی موج جریان سیاسی آن زمان، یعنی جریان اصلاح طلبی سوار است و جریان طیف مقابل را بیشتر به چالش می کشد.
* میزان موفقیت: فیلم در جشنواره بیستم به نمایش درآمد و با شوخی های نابش همه را شگفت زده کرد. اتفاقا این فیلم داودی گیشه پررونقی هم داشت. داودی بعد از موفقیت حیرت آور این فیلم دیگر جرأت ساخت فیلم کمدی را به دست نیاورد؛ کارگردانی که تا پیش از این فیلم اکثر کارهایش در ژانر کمدی ساخته شده بودود.
همیشه پای یک زن در میان است/ ۱۳۸۶
* کارگردان: کمال تبریزی
* میزان هرج و مرج: فیلم پر است از صحنه های هرج و مرج؛ از سکانس خیابان گرفته تا صحنه های مربوط به دفتر طلاق و ازدواج.
* کجا را زده: کمال تبریزی وقتی کتاب «غیرقابل چاپ» سید مهدی شجاعی را خواند خیلی لذت برد و آن را عینا تبدیل به فیلم کرد! تبریز در فیلم «همیشه پای یک زن در میان است» به شکل فانتزی با فضای کلی جامعه شوخی کرد.
روابط آدم ها را وسط کشید و ماجراهایی چون ازدواج موقت، زن گریزی، بی امنیتی زنان در محل کار و حتی خیابان، آدم های ظاهرالصلاح، نویسندگان و ... را دستمایه شوخی قرار داد. در این میان روی بعضی ها بیشتر زوم کرد؛ از جمله نیروی انتظامی و حتی جشنواره فجر. البته در اکران عمومی روی برخی دیالوگ ها صدای بوق گذاشته شد و بخشی از منظور مورد نظر فیلم از بین رفت.
* میزان موفقیت: فیلم «همیشه پای یک زن در میان است» در اکران جشنواره به مذاق مردم خوش آمد اما در مجموعه نتوانست رضایت مخاطبان سخت پسند و کسانی که علاقه ای به ساخته های کمایل تبریزی دارند را به دست بیاورد. مشکل اصلی فیلم به فضای بیش از حد فانتزی اش برمی گردد. سید مهدی شجاعی داستان های کتاب خود را به گونه ای روایت کرده که هر کدام از شخصیت ها فضای خاص خود را داشته باشند و در نهایت به سرانجامی معقول برسند.
رضا مقصودی و نغمه ثمینی به عنوان فیلمنامه نویسان اما شخصیت ها را در یک خط روایی ثابت قرار دادند و با افزودن مقدار زیادی فانتزی سعی بر جذاب کردن شان داشتند. این نتیجه به بار ننشست و حتی اعتراض سید مهدی شجاعی را هم به همراه داشت.
خیابان های آرام/ ۱۳۸۹
* کارگردان: کمال تبریزی
* میزان هرج و مرج: «خیابان های آرام» پر است از هرج و مرج. کلا خیلی از قسمت های فیلم کسی به کسی نیست. مجسمه دزدیده می شود، دیوانه ها در شهرند، برخی معترض هستند و ...
* کجا را زده: یکی از بهترین فیلم های کمدی کمال تبریزی «خیابان های آرام» است. او این فیلم را بر مبنای فیلمنامه کامبوزیا پرتوی و براساس ماجراهای سال ۸۸ نوشت. هدف سازندگان شوخی با اتفاقات آن سال و تلطیف فضای جامعه بود اما به رغم وعده های قبلی اکران عمومی نشد و فقط یک بار در جشنواره فرصت ارزیابی برای منتقدان و اصحاب رسانه پیدا کرد.
* میزان موفقیت: همین تک اکران جشنواره «خیابان های آرم» رضایت اغلب منتقدان و اهالی رسانه را به دست آورد. کمال تبریزی متریالی ویژه برای شوخی با اتفاقات جور کرد؛ داستان را از ایران به ارمنستان برد و سعی کرد به کل داستان رنگ و لعاب طنز بدهد. برای اینکه میزان شوخی فیلم را نشان دهد، تیتراژی نامتعارف طراحی کرد و برای عوامل فیلم عنوان دیوانه انتخاب کرد؛ خودش هم شد دیوانه دیوانه! بعد هم سر شوخی را با شلوغی های خیابانی، دزدیده شدن مجسمه ها و ... باز کردن آن هم به بهترین شکل.
در کل تبریزی در این فیلم خیلی حواسش جمع بود که اثرش به ورطه لوس بودن نیفتد. فاصله اش را با قصه و شخصیت ها حفظ کرد و برخلاف دو ساخته دیگرش یعنی «همیشه پای یک زن در میان است» و «طعم شیرین خیال» دچار افراط نشد. این بلا البته سر «ابله» هم آمده و باعث شده این سریال توفیقی در بازار شبکه خانگی نیابد.
من دیه گو مارادونا هستم/ ۱۳۹۳
* کارگردان: بهرام توکلی
* میزان هرج و مرج: اولین چیزی که در فیلم به چشم می آید همین شلوغی و هرج و مرج فراوانش است. در بعضی سکانس ها دعواهای خانوادگی به اوج می رسد و همه به هم می پرن
* کجا را زده: فیلم تلاشی است برای هجو برخی عناصر فرهنگی جامعه. هم شامل ابزارهای فرهنگی مثل سینما، ادبیات و رسانه می شود و هم فرهنگ عامه را نشانه گرفته. اساس فیلم بر پایه نویسنده ای قلابی شکل گرفته که ایده دیگران را می دزدد و به نام خودش چاپ می کند؛ در ضمن برای رسیدن به هدفش حاضر است کل خانواده را دچار بحران کند. در این میان یک متوهم (بابک حمیدیان) نمادی از سینما است و رفتار طراح لباس (ویشکا آسایش) طعنه ای است به عدم کارآیی واقعی رسانه. او به جای پارچه از روزنامه برای دوخت لباس انتخاب کرده و در عین حال جملات فلسفی پیچیده ای برای مشتریانش از رو می خواند!
اسم دوم فیلم که حالا تبدیل به شعارش شده است: فرافکنی دسته جمعی جهت کاهش عذاب وجدان عمومی. کارگردان همانطور که از این شعار برمی آید قصد دارد فرهنگ عمومی را هم به چالش بکشد؛ اینکه همه تقصیرها را گردن دیگری می اندازند و کسی نمی خواهد مسئول رفتارش باشد.
* میزان موفقیت: در جشنواره فیلم فجر غالب مخاطبان و منتقدان اشاره ای مستقیم و پررنگ به این مفهوم نکردند. این یعنی نمادها در فیلم خیلی جواب نداده و بیش از همه تغییر ژانر توکلی و میزان تسلطش بر ساخت یک فیلم کمدی به چشم آمده. با اینحال مفهوم کلی فیلم از سوی منتقدان و مخاطبان درک شده.
ارسال نظر