از نگاه منفی مردم تا رویای لباس های زیبا
دغدغه های زنان چاق از زبان خودشان
در این مطلب به سراغ زنانی رفتیم که چاق هستند و البته از چاقی خود ناراضی اند اما بیشتر به خاطر نگاه ها و حرف های مردم دغدغه ای جز این ندارند که دست به هر کاری بزنند تا بتوانند لاغر کنند.
مجله دیده بان - غزاله اصلان بیک: «تو چرا راه می ری؟ باید قل بخوری»، «کدو قل قل زن تو ندیدی پیرزن؟»، «فرار کنید... غولا حمله کردن!»، «خانم یواش راه برو، زمین داره می لرزه»، «تانک وارد می شود» و ... این متلک ها و ده ها متلک دیگر که بعضی از آنها را حتی نمی توان به زبان آورد جملاتی هستند که شاید خنده دار به نظر بیاید اما برای کسانی که مورد حمله و تمسخر دیگران با این جملات قرار می گیرند اصلا خنده دار نخواهد بود.
در این مطلب به سراغ زنانی رفتیم که چاق هستند و البته از چاقی خود ناراضی اند اما بیشتر به خاطر نگاه ها و حرف های مردم، دوست، آشنا، خانواده، فامیل، همسر و فرزندان و ... دغدغه ای جز این ندارند که دست به هر کاری بزنند تا بتوانند لاغر کنند. از رژیم های سنگین و ورزش های مختلف گرفته تا پرداخت هزینه های بالا به پزشک های مختلف و تن سپردن به تیغ جراحی آن هم به این خاطر که از نگاه های سنگین مردم بکاهند؛ زنانی که تنها به واسطه وعده چاپ نشدن نام و عکس شان حاضر به صحبت درباره چاقی شدند.
به خاطر نگاه مردم ایران نمی مانم
تا چاق نباشید آدم های چاق را درک نخواهید کرد. به هر حال سخت است وقتی در خیابان راه می روی از چند نفری که از کنارتان رد می شود دائم تکه های رنگارنگ بشنوید. آدم های چاق، دغدغه های مخصوص به خودشان را دارند. مخصوصا آدم چاق هایی که احساس می کنند زیر نگاه مردم در حال له شدن هستند. برای همین بعضی از آنها حتی جرأت نمی کنند از خانه بیرون بیایند یا در میهمانی ها شرکت کنند.
مرجان از همین دسته دخترهایی است که به خاطر چاق بودنش ترجیح می دهد در خانه بماند. ۲۵ سالش است و ۹۸ کیلو وزن دارد. می گوید آنقدر از نگاه های مردم و حتی اطرافیانش بیزار است که تنهایی اش را از همه جا بیشتر دوست دارد.
بیشتر ماه های سال را در ایران نیست و به خارج از کشور می رود: «نگاه مردم را دوست ندارم، برای همین بیشتر ماه های سال را در ایران نمی مانم. وقتی خارج از ایران هستم به این باور می رسم که واقعا یک آدم معمولی هستم. برای همین در آنجا احساس آرامش می کنم.»
جراحی کرده ام؛ اما هنوز راضی نیستم
وقتی پای حرف های سهیلا می نشینیم، می گوید دائم به همه آدم ها نگاه و خودش را با آنها مقایسه می کند. ناراحت است که چرا نمی تواند مانند آدم های عادی که وزن نرمال دارند لباس بپوشد. ۸۳ کیلو وزن دارد و بیشتر از همه از پاهایش ناراضی است.
حتی با وجود آنکه سال ها در آمریکا زندگی کرده اما در آنجا هم نتوانسته با این مشکلش کنار بیاید، برای همین به ایران برگشته و خودش را به تیغ جراحی سپرده: «وقتی به پاهایم نگاه می کنم از خودم بدم می آید. در دوره های دوستانه که می روم دوستانم به من خیلی دکتر و باشگاه های مختلف معرفی کردندتا اینکه بالاخره دو سال پیش پاهایم را جراحی کردم اما باز هم از عملم راضی نیستم و پاهایم خیلی چاق و کوتاه به نظر می آیند.»
خواستگارانم می گویند چاق هستم
اینکه ایده آل مردهای امروز، زن های لاغراندام هستند برای دخترهایی که چنین شرایطی را ندارند اتفاق خوشایندی نیست. خیلی از پسرها وقتی می خواهند همسر آینده خود را انتخاب کنند یکی از معیارهای خود را این موضوع قرار می دهند و حتی شده دختری تمام ویژگی های یک همسر خوب را دارد اما به خاطر چاق بودنش انتخاب نمی شود.
سیما ۳۵ سال سن دارد و می گوید خیلی از خواستگارانش را با وجود تحصیلات بالا و خانواده خوب، اما به خاطر وزن بالا از دست داده است: «خیلی حس بدی است وقتی بشنوید یک نفر شما را به خاطر وزن بالایی که دارید انتخاب نکند. همه آدم ها مثل هم نیستند. با وجود آن که خیلی برای لاغر شدنم تلاش کردم و حتی به خاطر غذا نخوردن راهی بیمارستان شدم اما چاقی ما ژنتیکی است و تلاش های من برای لاغری بی فایده است.»
او ۹۳ کیلو است و با خنده از زمان قاجار حرف می زند که آن دوره زن چاق بیشتر مورد پسند بود: «چند وقت پیش در سایتی می خواندم که زمان قاجار زن های چاق ایده آل مردها بودند. حتی عکس حرمسرای ناصرالدین شاه را هم گذاشته بود که نشان می داد همه زن ها خیلی چاق اند.»
برای اینکه لاغر شوم همه کار کرده ام
مونا به قول معروف از آن آدم هایی است که آب هم می خورد چاق می شود. برای همین چندین میلیون تومان خرج کرده است تا بتواند وزنش را کم کند. حتی نیمی از معده اش را برداشته و ساکشن هم کرده: «کم سن و سال که بودم و در خیابان راه می رفتم به من می گفتند به پایم نخ وصل کنم و مثل بادکنک در هوا معلق شوم. در آن لحظه دلم می خواست زمین دهان باز کند و من را به داخل بکشد. از یک دختربچه هم کمتر غذا می خورم اما باز هم بی فایده است و وزنم کم نشده.»
او می گوید الان که ۳۰ سال دارد همه راه های لاغری را امتحان کرده است اما هنوز وزنش را نتوانسته از ۸۰ کیلو کمتر کند.
چاق که بودم از خودم بدم می آمد
شیما یکی از چاق هایی است که به دلیل دغدغه های بی شمار چاقی اش لاغر شده است. وقتی نوبت به صحبت های شیما می رسد از دغدغه هایش برای لاغر شدن می گوید که دلش می خواست ماننددوست هایش لباس های متفاوت بپوشد اما به خاطر وزن بالایی که داشت، نمی توانست: «خیلی دوست داشتم بتوانم لباس های خوب بپوشم و به تنم زیبا به نظر بیاید.
دبیرستان که بودم تا پیش دانشگاهی اشتهای من خیلی بالا بود و زیاد می خوردم تا اینکه به ۷۵ کیلوگرم رسیدم. وقتی چاق شدم از خودم بدم می آمد. تیپ خوب نمی توانستم بزنم. زمستان می خواستم بوت بخرم زیپ آنها بالا نمی آمد و من را خیلی آزار می داد. سن ۱۹-۱۸ سالگی دورانی است که آدم دلش می خواهد تیپ های خوب بزند و خوب به نظر بیاید، من هم از این قاعده مستثنی نبودم.»
او گفت: «من هنرستان درس می خواندم و بچه های هنر اغلب لاغر و خوش لباس هستند، برای همین وقتی آنها را می دیدم و بعد به خودم نگاه می کردم از خودم بدم می آمد. علاوه بر اندامم صورت چاقی هم داشتم و این موضوع من را خیلی آزار می داد.»
قل بخور، راحت تری!
شیما از زمانی می گوید که به ۸۰ کیلو رسیده بود و حتی دیگر در خیابان هم راه می رفته از حرف های مردم در امان نبوده: «مردم به من متلک می انداختندو می گفتند چرا راه می روی، تو باید قل بخوری! با اینکه واکنش خاصی نشان نمی دادم اما از نظر درونی خیلی اذیت می شدم و با خودم کلنجار می رفتم؛ برای همین دیگ رتصمیم گرفتم که لاغر شوم.»
او موفق می شود حدود ۲۰ کیلو از وزنش کم کند، آن هم با دویدن، ورزش بدمینتون و کم خوردن: «از وقتی که تصمیم گرفتم لاغر کنم با کم خوردن و ورزش کردن یک سال و نیم طول کشیدکه ۲۰ کیلو کم کنم. ۲ سال مداوم هم ۵۷ کیلو بودم اما یکدفعه ۶۴ کیلو شدم.»
با وجود اینکه شیما در حال حاضر دختر چاقی نیست اما همین که چند کیلو اضافه کرده خیلی ناراحت است: «وقتی چاق بودم و خودم را در آیینه نگاه می کردم حالم از خودم به هم می خورد و افسرده شده بودم. الان هم لاغر شدم کمی که وزنم بالا می رود خیلی به چشم می آید و فامیل و دوستانم خیلی به من می گویندکه دوباره چاق شده ام و همین حرف ها باعث شده خیلی بیشتر از زمانی که چاق بودم و هنوز لاغر نکرده بودم روی روحیه ام تاثیر بگذارد.»
چاقم ولی سلامت
چاقی را از چند منظر می توان نگاه کرد. یک نگاه عمومی و در حقیقت ذائقه ای است. این نگاه کاملا سلیقه ای و این سلیقه تا حد زیادی تابع مد است. زمانی همین اندک اضافه وزن جزو معیارهای زیبایی بود، امروز نه. باید بپذیریم که نگاه جامعه و حرف های پشت سر ما فقط در مورد چاقی نیست. در تمام موارد زندگی آنان که بخواهند چیزی بگویند، خواهند گفت. شما نباید خودتان را به خاطر حرف مردم تغییر دهید، بلکه این فرهنگ جامعه است که باید تغییر کند.
هر فرد شرایط روحی روانی و فیزیکی خودش را دارد و همین تفاوت های موجود در انسان ها کاملا طبیعی و لازم است. نگاه دوم، نگاه سلامتی است. از این زاویه اگر پزشک متخصص و معیارهای علمی شما را چاق تشخیص می دهد، آن گاه لازم است تمام تلاش خود را برای کاهش وزن انجام دهید. پس خیلی دهن بین نباشید و اگر چاقی در حد بیماری نیست، برای حرف مردم خودتان را به آب و آتش نزنید، این مشکل سایرین است که فرهنگ مناسبی ندارند.
چاقم؟ همینه که هست
اما شیدا اصلا با چاقی اش مشکلی ندارد و با آن کنار آمده است: «از بچگی تپل بودم و از دوران راهنمایی خیلی چاق شدم. از غذا خوردن لذت می برم و در آن لحظه اصلا به این موضوع فکر نمی کنم که نکند بخورم و چاق شوم.»
حتی دوستانش هم خیلی به او توصیه می کنند که لاغر کند اما از یک گوش می شنود و از گوش دیگر در می کند: «دوستانم همه می گویند لاغر شوم اما واکنش خاصی ندارم. برایم مهم نیست که چاقم. وقتی می خواهملاغر کنم روی سیستم عصبی ام تاثیر می گذارد و نمی توانم ادامه دهم.»
شیدا با وجودآنکه در آژانس هواپیمایی جایی که کارمندهای آن اکثرا خوش پوش هستند کار می کند با اینحال انگیزه لازم برای لاغر شدن ندارد: «مدیریت جهانگردی خوانده ام و در آژانس هواپیمایی کار می کنم. با وجود آنکه دوستانم را می بینم و آنها هم خیلی به من می گویند که لاغر کنم اما باز هم نمی توانم. رژیم و لاغری اراده خیلی قوی می خواهد، با اراده معمولی نمی شود.»
در میان چهره های معروف، ادل خواننده انگلیسی یکی از افراد چاقی است که با وجود شهرتش هیچ مشکلی با چاقی اش ندارد. او بارها در مصاحبه هایش اعلام کرده که قصدی برای لاغر شدن ندارد.
خدا پدر مانتوهای پانچو را بیامرزد
تا قبل از اینکه مانتوهای گشاد مد شود مشکل خرید مانتو و لباس داشته اما به لطف آمدن این مدل مانتوها دیگر دغدغه خرید لباس هم ندارد. می گوید: «از وقتی که مانتوهایی با نام پانچو آمده خیال من خیلی راحت شده است. شلوارهایی هم آمده که کاملا سایز بزرگ هستند و مثل ساپورت می شود از آنها استفاده کرد.»
شیدا اضافه وزن را ایراد نمی داند: «این من هستم و اصلا برایم مهم که دختر چاقی به حساب می آیم. در خیابان بی احترامی می کنند اما خب برای همان لحظه است و مهم نیست. جلوی دهان مردم را نمی شود بست.»
در پایان ما هم به شیدا پیشنهاد می دهیم که لاغر کند چون در میان صحبت هایش گفت که دو ماه می شود مچ پایش درد می کند و برای سن ۲۱ سال، درد مچ پا کمی زود است. می خندد و می گوید باز هم با وجود این درد اراده لاغر شدن را ندارد.
ارسال نظر