ذکر شیخنا و مولانا عبدالرضا رحمانی فضلی (رضوان ا... علیه)
آن وزیر کشور معتدل، آن صاحب عقاید مستقل، آن دارای مدرک جغرافیای انسانی، آن آگاه به رازهای پنهانی،
آن وزیر کشور معتدل، آن صاحب عقاید مستقل، آن دارای مدرک جغرافیای انسانی، آن آگاه به رازهای پنهانی،
آن موافق با پخش ضبطی مناظرهها، آن که دیر امضا میکرد اعتبارنامه را، آن کارت زرد گرفته به دلیل بیتفاوتی به پدیده زنان ساپورتپوش، آن برخورد کننده با بالا روندگان از دیوار به صورت خودجوش،
آن هشدار دهنده در مورد پولهای کثیف، آن تکذیب کننده هشدارهایش خیلی قشنگ و نظیف، آن از باگهای دولت یازدهم، آن وزیر کشور تا آخر دولت پانزدهم، آن به دور از هرگونه حساسیت فصلی، شیخنا و مولانا عبدالرضا رحمانی فضلی (لاتوقف ا... وزارته) از محشتمان دوران بود و به شجاعت شهره بود و وقتی حرفی میزد سفت روی حرفش میایستاد.
نقل است که از ابتدای صباوت ناهمسو بود و چون به دبستان شد همه به یک سو در صف میایستاند و او به سوی دیگر و چون به سربازی شد همه «به چپ چپ» میشدند؛ او به «به راست راست» و چون به صف نان و اتوبوس میرفت؛ به سوی دیگر بود و نه نانش میرسید و نه اتوبوسش.
او را گفتند: «دانی رییسجمهور کیست؟» گفت: «معلومه که میدونم ... همون که موهاش موج داره صداش قشنگه» گفتند: «نه داداچ داری اچتباه میزنی» و چرخاندند و سویش درست کردند.
نقل است که شیخی کاری و بچسب بود و هرکاری به او میدادند؛ میچسبید و انجام میداد و ول نمیکرد و هرچه میگفتند: «بسه دیگه خسته شدی؛ بذار بقیهاش رو یکی دیگه انجام بده» نمیگذاشت. و چون عید به مهمانی میرفت؛ زود پیژامه میپوشید و خودش کنترل در دست میگرفت و شبکهها عوض میکرد و تخمه و آجیل میزد و تا آخر عید بیرون نمیرفت. او را گفتند: «شخصیت محبوب تلویزیونیات کیست؟» گفت: «رضا عطاران تو سریال ترش و شیرین» دیگر روز شیخ روحانی خواست کابینه بندد و نخواست او را آوردن. به او گفت: «من و بقیه میرویم آمپول بزنیم» عبدالرضا زود لباس برکشید و گفت: «اتفاقا من آمپول خیلی دوست دارم» و جلوتر از بقیه میرفت.
نقل است که اهل معامله و بده بستان بود و جوراب نانو با طرح عالی «که در مغازه کمتر از جفتی پنج تومن بهت نمیدن را» میداد سه جفت فقط هزار. شیخ لئوناردو دیکاپریو (حفظ ا... بمقام الذئب الوال الستریت) از آنجا میگذشت.
او را خودکاری داد و گفت: «این بفروش» شیخ سریع کاغذ بیرون آورد و نوشت: «از امروز خرید و فروش خودکار غیرمجاز است» و این از عجایب کردار بود.
نقل است که سالها در صدا و سیما مدیر بود و خدمات فراوان کرده بود. شبی در جمع مریدان میگفت: «اون موقعها صدا و سیما مثل الان نبود که همه چی باشه... این همه آباژور نبود... ما فوقش چند تا گردسوز داشتیم که استفاده میکردیم... دیگه خیلی صحنه بد بود؛ میزدیم برق رو قطع میکردیم» او را گفتند: «سختترین کاری که در صدا و سیما کردی چه بود؟» گفت: «راست و ریس کردن زندگی پر فراز و نشیب اوشین»
نقل است که با شیخنا لاریجانی رفاقت دیرین داشت و به هر جا میشد با او بود و پیوسته میخواند: «ما دو تا داداشیم، همیشه در تلاشیم...» و الی آخر.
آوردهاند که فراجناحی بود و اصلاح طلب و اصولگرا نمیدانست و قاطی میکرد. او را گفتند: «آنکه کنسرت دوست دارد اصلاحطلب است و آن که ندارد اصولگرا». دیگر روز شیخنا تتلو میآمد و گروهی میگفتند: «او باید کنسرت بگذارد» عبدالرضا فکر کرد که اینها اصلاحطلبند و زود مقامشان داد و بر جایگاهشان نشاند و کنسرتشان برگزار کرد.
در خبر است چون وقت وفاتش نزدیک شد؛ به سرش ندا آمد که: «برخیز و بیا» گفت: «من اگر برخیزم چه کسی پشت میزم بنشیند؟» تاملی کردند و گفتند: «جهنم و ضرر» و با میز بردندش. رحمه ا... علیه.
نظر کاربران
شیخ لئوناردو دیکاپریو (حفظ ا... بمقام الذئب الوال الستریت) :)))))))))))))))))))))))) خیلی خوب بود:)))))))))))
:))))))))))))))))))