طنز؛ «علی برکت ا...»
خبر آمد به سرعت وافر
که جناب معزز «باقر»
آن عطایش به دوستان بسیار
آن عسل گیس، آن شکر گفتار
آن که بوده پلیس و هم سرهنگ
ایدههایش عجیب و رنگارنگ
آن مدیر مخالف «شو آف»
کاپیتان پرزدنت قالیباف
حال شورای دورهی حاضر
کرده عزم عزیمت باقر
جای آن شهردار مستضعف
خبر آمد که با کمال اَسَف
با کمال خلوص و بیطرفی
شده تعیین نهایتا «نجفی»
گرچه هرگز نکرده سرهنگی
بوده در پستهای فرهنگی
از دبیر همایش و اجلاس
تا وزیر و ریاست میراث
طی یک جستوجوی ناکامل
ژن خاصی از او نشد حاصل
حضرتش سعد و مقدمش میمون
حول و حوشاش ز خیرین مشحون
بعد آن شهردار ساینده
شهر ماند و امید آینده
نجفی جان، سریع کن حرکت
حرکت از تو، وز خدا برکت...
نظر کاربران
چرت و بیمعنی