طنز؛ «گاهاً» غلط است
دهخدا در حال نوشتن روی تختهسیاه بود که یکهو خیابانی با صدای بلند گفت: «آقا اجازه! میشه ما گاهاً که دلدرد میگیریم از کلاس بریم بیرون؟»
دهخدا در حال نوشتن روی تختهسیاه بود که یکهو خیابانی با صدای بلند گفت: «آقا اجازه! میشه ما گاهاً که دلدرد میگیریم از کلاس بریم بیرون؟»
دهخدا همانطور که چهرهاش روبهروی تختهسیاه بود نفسی عمیق کشید و کمی بعد چرخید سوی خیابانی و گفت: «مگه من پیشتر نگفتم که نباید آخر واژههای فارسی تنوین بذارین؟»
علیخانی گفت: «گاهاً خیلی باحاله آخه». دهخدا با کلافگی گفت: «خب به جاش از واژههای درست مثل «گاهی» یا «گهگاه» بهره ببرید». یکی از ته کلاس گفت: «یعنی بگیم اروپا گهگاه دچار فروپاشی میشه؟»
دهخدا سرش را خاراند و گفت: «شما فامیلیت چیه؟ من نمیبینمت». شاگرد گفت: «معصومینژاد». دهخدا پرسید: «شما چرا با اون قد و قواره رفتی ته کلاس؟»
حیاتی با حالتی رسمی گفت: «وی در ته کلاس به فروختن تفنگ آبپاش و گهگاه داد و ستد ارزن جهت بار گذاشتن در لوله خودکار مشغول است».
ناگهان علیفر فریاد زد: «وووووعععع». دهخدا که رنگ صورتش همچون رنگ گچی که در دست داشت، سفید شده بود پرسید: «چی شده پسرم؟ حالت تهوع داری؟»
علیفر این بار با صدایی آرام گفت: «نخیر. یوسفی گاهاً با ارزن میزنه پس گردنمون». دهخدا با عصبانیت گفت: «من هی میگم گاهاً غلطه باز شما حرف خودتون رو میزنین؟» شجاعیمهر گفت: «همهاش تقصیر یوسفیه».
دهخدا با تشر از یوسفی پرسید: «تو با ارزن زدی پس گردن علیفر؟» یوسفی سر تکان داد و گفت: «لا». دهخدا گوشش را خاراند و پرسید: «لای چی؟»
فردوسیپور با خنده گفت: «یوسفی زبان اولش عربیه. هر چقدر هم آپدیت زبان فارسی روش نصب میکنن بدنش آپدیت رو پس میزنه».دهخدا ناخنش را جوید و گفت: «پس من باید از پایه با شماها کار کنم».
بعد رفت پای تختهسیاه و با گچ نوشت: «الف» سپس با چهرهای سرخ رو کرد به شاگردها و گفت: «مجبورم الفبا رو با شعر بهتون یاد بدم تا ملکه ذهنتون بشه».
حسنی با اعتراض گفت: «آقا اجازه! شهریاری هی انگشتش رو فرو میکنه توی گوش ما».دهخدا شهریاری را برای بار صدم از کلاس اخراج کرد و شروع کرد به خواندن شعر الفبا.
نظر کاربران
عالی بود
قشنگ بود