چرا نوآوری و خلاقیت اغلب شکست می خورد؟
در اغلب موارد شركت نوآور، شركتي نيست كه به عنوان رهبر بازار حتي براي ۵ سال آينده شناخته شود و باقي بماند. به طور مثال استيو جابز در اولين دوره فعاليتش در شركت اپل به اين واقعيت متداول توجه نداشت.
با اينكه اچ.ادوارد روبرتز، طراح كامپيوتر شخصي آلتير در حدود سال ۱۹۷۵، به عنوان مخترع كامپيوتر شخصي يا PC شناخته شده است، اين استيو جابز و استيو ووزنياك بودند كه در سال ۱۹۷۷ به دليل معرفي كامپيوترهاي شخصي به توده مردم به شهرت رسيدند. اما در اوايل دهه۸۰ شركت IBM بود که بر صنعت جهاني كامپيوترهاي شخصي تسلط يافت و اين در حالي بود كه اين شركت بعد از دو شركت اپل يا آلتير(Altair) وارد این بازار شده بود.
با توجه به این مسائل آیا شما قادر به نوآوري الگوي تجارت خود هستيد؟
اين موارد و مثالهاي بيشمار ديگري واقعيت تلخي را بيان ميكند. در اغلب موارد شركت نوآور، شركتي نيست كه به عنوان رهبر بازار حتي براي ۵ سال آينده شناخته شود و باقي بماند. به طور مثال استيو جابز در اولين دوره فعاليتش در شركت اپل به اين واقعيت متداول توجه نداشت. اما در دومين سال فعاليتش به مراتب زيرك تر بود. اما ۱۲ سال دوري از اپل، بالاخره به او آموخت که چطور اختراعات خود را به رهبری دائمی بازار تبديل كند. حال بررسی می کنیم که چرا مخترعان هميشه برنده نيستند؟ و در اينجا چهار دليل اصلي را به ترتيب وضوح شرح ميدهيم:
اولين و رايجترين دليلي كه باعث شكست نهادهاي نوآور از اشخاص حقيقي يا حقوقي ميشود، ناتواني آنها در حمايت از حقوق مالكيت معنويشان ميباشد. به عنوان مثال شركت اشنايدرالكتريك كه يك شركت فرانسوي الاصل است درس تلخ و آموزندهاي را در اين زمينه كسب كرده است. چرا كه متوجه ميشود يك شركت چيني حق مالكيت معنوي يكي از محصولاتش را نقض كرده و در نهايت شكايت شركت اشنايدرالكتريك مبني بر اينكه يك شركت چيني يكي از محصولاتش را شبيه سازي كرده است با ارائه يك حق امتياز محلي از سوي شركت چيني در دادگاه مردود میشود. شركت اشنايدر مجبور به پرداخت خسارت و واگذار كردن آن محصول ويژه به شركت چيني شد.
دومين دليلي كه باعث ميشود شركتهاي نوآور زمين را به دنبالهروهاي خود واگذار كنند؛ چشمانداز مشرف به اين واقعيت است كه نوآوري يك مسابقه بي پايان است. شما شايد در مرحله اول پیشگام باشيد. به هر حال اگر بيش از حد به بهرهبرداري و استفاده از موقعيت تمركز كنيد و به اندازهاي كافي به استمرار و دوام اين موقعيت توجه نكنيد، رقيب ميتواند از شما ياد بگيرد و در مرحله دوم از شما پيشي بگيرد. صنعت كنسولهاي بازيهاي ويدئويي اين پديده را مكررا نشان داده است. نولان باشنل كه به طور گستردهاي به عنوان پدر «بازيهايي ويدئويي» شناخته شده است در سال۱۹۷۲ شركت آتاري را تاسيس كرد و استيو جابز و استيو ووزنياك را به عنوان اولين كارمندانش استخدام كرد. تا سال ۱۹۸۲ درآمد شركت آتاري به ۲ میلیارد دلار رسيد كه اين بالاترين نرخ رشد اقتصادي يك شركت تا آن زمان بود. به هر حال، نظر به اينکه ظهور تكنولوژيهاي جديد ادامه خواهد داشت، رهبري در صنعت بازيهاي ويدئويي خانگي بارها و بارها تغيير كرد.از آتاري به سيستم سرگرمي نينتندو، سپس به سگا از آنجا به سوني (Play Station) و سپس از سوني به مايكروسافت (ايكس باكس).
سومین دلیل عمده و مهمی که معمولا باعث عدم کامیابی شرکتهای نوآور و خلاق می شود، توجه بیش از حد این شرکتها یا مدیرانشان به قابلیتهای جادویی تکنولوژی یا به عبارتی عدم توجه کافی به کاربری محصول و انتفاع مشتری است. علت اصلی عدم موفقیت تجاری سیستم عامل اولیه PDA شرکت اپل نیز همین نوع نگرش بود. در واقع شرکتهای نوآور و دانش بنیان بهتر است به جای اینکه توجه خود را صرفا معطوف به مزایای تکنولوژی و پیشرفتهای حاصل از آن سازند باید به محصولات خود از منظر مشتریان بنگرند.
چیزی که مشتریان به دنبال آن هستند سهولت استفاده و مزایای کسب شده به واسطه استفاده از محصول مورد نظر است وگرنه ابتکارات و خلاقیتهای تکنولوژیکی به تنهایی جوابگو نیست. چهارمین دلیل عدم کامیابی این شرکتهای مبتکر و خلاق، عدم توجه و دقت کافی به اهمیت فعالیتهای مکمل است، این عامل که معمولا غیرملموس است موثر ترین فاکتور تاثیرگذار در عدم موفقیت این شرکتها است. قدرت و تسلط بیچون و چرای شرکت EMI در تولید سی تی اسکنها به تنهایی نمیتوانست باعث کامیابی و موفقیت این محصولات شود، بلکه تولید، فروش و خدمات پس از فروش نیز از ملزومات و مکمل موفقیت این محصولات بودند که در این زمینه شرکتهای GE و زیمنس دارای مزیت بیشتر و غیرقابل انکاری نسبت به EMI بودند. مثال دیگر در این زمینه، کامپیوترهای شخصی یا PC مدل ۱۹۸۴ Mac هستند که موفقیت این محصولات نیز نمیتوانست تنها به واسطه حمایت کارمندان و خانوادهها شکل بگیرد، در واقع کامپیوترها بدون سیستم عامل غیرقابل استفاده هستند و این سیستم عامل همان چیزی بود که شرکت IBM در آن بسیار قدرتمندتر از شرکت اپل بود و مکمل محصول موردنظر شد.
تاکنون بسیاری از مبتکرین و شرکتهای خلاق نقش حیاتی و حساس فعالیتهای یا عوامل مکمل را برای تسلط و کامیابیشان بر قلب، ذهن و کیف پول مشتریان نادیده گرفتهاند. حتی رهبران و سیاستمداران بسیار باهوش نیز ممکن است در دام خطر احتمالی نادیده گرفتن عوامل مکمل گرفتار شوند.
به عنوان مثال مقامات آمریکایی بارها از مدیران کسبوکار و صنایع خود خواسته اند تا در زمینه خلاقیت و تکنولوژی از اقتصادهای نوظهوری مثل چین و هند پیشی بگیرند. اما آنها در واقع اشتباه میکنند؛ چراکه مشکل آمریکاییها خیلی کمتر از آنچه تصور می کنند مربوط به بخش تحقیق و توسعه است. در واقع، مشکل این کشور مستقیما در ارتباط با عوامل مکمل بخش تحقیق و توسعه است. به طوری در واقع مشکل اصلی در بخش تولید است، بخشی که در حال حاضر نسبت به ۱۹۹۰بسیار ضعیفتر شده است
ارسال نظر