مدل برنامه ریزی استراتژیک برایسون
مدل برنامه ریزی راهبردی مشهور به مدل برایسون، امروزه در شرکتهای چند ملیتی چه در حوزه فناوری اطلاعات و چه صنایع دیگر، کاربر زیادی دارد.
پیش از ورود به بحث، ویدئو زیر را مشاهده کنید که در ۴ دقیقه به شما درباره کلیات برنامه ریزی استراتژیک، موارد خوبی ارائه میکند.
برنامه ریزی استراتژیک در سازمانهای امروزی، نقش مهمی در شناسایی جایگاه سازمانها و مأموریت آنان در فضای رقابتی پر تنش در بازار دارد. برنامه ریزی استراتژیک اهتمامی است برای شناخت محیط درونی و بیرونی سازمان و تاکید آن بر روی اثربخش (effectiveness) میباشد در حالی که دیگر نوعهای برنامه ریزی مانند برنامه ریزی عملیاتی، بر روی کارایی و بازدهی (efficiency) متمرکز میباشند و به منافع آتی توجه شایانی ندارد.
برنامه ریزی استراتژیک میتواند در رسیدن سازمان به یک امتیاز رقابتی (completive advantage) کمک کند و سازمان را به سمت سازمانی یادگیرنده (learning organization) با بالاترین سطح ارزش افزوده (added value) در میان رقبا و در برابر جامعه مخاطبان هدف، شاخص نماید. در برنامه ریزی استراتژیک، سازمان به دنبال شکل گیری فرآیندی است که توسط آن، منابع داخلی، قابلیتها و حتی نقاط ضعف، با پتانسیلهای محیط بیرونی هماهنگ شده و همه منابع سازمان بر اساس محیط بیرونی، فرصت آفرین شوند.
این فرصت آفرینی میتواند بستر کارآفرینی مولد را شکل دهد که زمینه برای خلق موفقیتها در راستای مأموریتهای سازمان و نیل به استراتژی آن میباشد. برنامه ریزی استراتژیک عملکردی است که همه بخشهای سازمان باید در خلق آن مشارکت داشته باشند و ضعف یک بخش در نتیجه گیری کل تأثیر مستقیم خواهد داشت. بنابراین این نوع برنامه ریزی، به مدیریتی اثربخش نیز نیاز دارد تا همه سازمانها را به سمت و سوی اهداف استراتژیک، سوق دهد و هدایت کند.
برنامه ریزی استراتژیک هدف سازمان نیست، بلکه برآیند عناصر تشکیل دهنده و تأثیرگذار در این نوع برنامه ریزی، هدف ساز و هدف آفرین میباشند. برای همین منظور، همواره در متون مدیریتی به این موضوع تاکید شده است که فعالان در برنامه ریزی استراتژیک، خود نیز باید استراتژیک فکر کنند و حتی رفتار کنند. بنابراین نمیتوان از مدیران فعال در عرصه برنامه ریزی استراتژیک انتظار داشت که منابع انرژی سازمان را بیهوده مصرف کنند و ضایعات زیست محیطی زیادی تولید کنند. همواره سازمانها به دنبال راه و الگویی برای اعمال برنامه ریزی استراتژیک در سازمان بودند که در یک سده اخیر، دهها مدل برای مدیریت برنامه ریزی استراتژیک ارائه شده است.
یکی از مدلهای کارآمد در مدیریت برنامه ریزی استراتژیک، مدل برایسون میباشد. وی استاد دانشگاه Minnesota امریکا بود و از چهرههای سرشناس علم مدیریت در عرصه برنامه ریزی استراتژیک میباشد.
ویدئو زیر نگاهی دارد به برنامه ریزی استراتژیک و رهیافتی به آن.
برایسون، مدلهای زیادی را که در حوزه برنامه ریزی استراتژیک پیش تر ارائه شده بود را مورد بررسی قرار داد و نقاط ضعف و قوت آنها را بر اساس تجارب خود، تحلیل کرد. ماحصل بررسیهای وی، منجر به ارائه مدل خلاقانه ای در عرصه برنامه ریزی استراتژیک بود که در 10 مرحله ارائه میشود. برایسون برای مدل، سیستم لوپ را تعبیه کرد به گونه ای که نتایج هر مرحله، میتواند مورد بازنگری، اصلاح و تغییر قرار گرفته و به مرحله بعدی منعکس شود. امری که در مدلهای دیگر مانند مدل مشاوران بوستون یا SWOT آنالیز قابل مشاهده نبود.
مثلاً در مدل گروه مشاوران بوستون که از نخستین مدلهای تدوین استراتژی به شمار میآید، قرار گرفتن در موقعیت گاو شیر ده، نشان دهنده توسعه محصول و کاهش هزینهها میباشد اما با 3 خانه دیگر، نمیتواند تعاملی هدفمند داشته و بازخورد بگیرد. در واقع در مدل بوستون، واحدهای مختلف را کاملاً مستقل از یکدیگر فرض میکند در حالی که در برنامه ریزی استراتژیک امروزی، همه واحدها در قالب یک کل که کنش هر کدام بر دیگری تأثیر میگذارد و واکنش یکی بر دیگری، مورد تحلیل قرار میگیرد. همه تلاش برایسون در ارائه این مدل، تکمیل مدلهای قبلی و ارائه راه حلی بهتر در فرآیند مدیریت برنامه ریزی استراتژیک در سازمانها بود که در ادامه به ان اشاره میکنیم.
مدل برایسون
توافق مقدماتی - گام نخست
برایسون در مدلش به این موضوع تاکید میکند که گام اول و ابتدایی در تدوین برنامه ریزی استراتژیک سازمان، رسیدن به یک اجماع اولیه در سازمان میباشد مبنی بران که انجام برنامه ریزی استراتژیک برای سازمان، یک ضرورت میباشد و همه سازمان در بخشهای مختلف برای تدوین آن کمک میکنند و دخالت دارند. یعنی همه بخشهای سازمان در فرآیند برنامه ریزی استراتژیک آموزش داده میشوند و هدف از همکاری آن ها در این برنامه مشخص میشود و کارشناسان برنامه ریزی آن ها را توجیه میکنند و وظایف آن ها را مستند و مکتوب میکنند و روش کار تدوین میشود و به کل سازمان ابلاغ میشود. در واقع یک ائتلاف درون سازمانی برای تدوین برنامه ریزی استراتژیک در سازمان شکل میگیرد. به نظر می رسد این بخش، یکی از مهمترین مراحل در تدوین مدل برنامه ریزی استراتژیک برایسون باشد که به موضوع خرد جمعی (collective intelligence) و مشارکت جمعی (collaborative network) اشاره میکند. در واقع در توافق مقدمانی، تصمیم برای برنامه ریزی استراتژیک در سازمان نهادینه میشود و همه برای این کار، متفق القول میشوند.
تکالیف و دستورها و وظایف
مرحله بعدی مرحله توافق ابتدایی، تعیین وظایف میباشد که شامل تکالیف و دستورهای مرتبط با هر واحد سازمانی میباشد. در این مرحله، باید وظایفی که هر واحد سازمانی در فرآیند برنامه ریزی استراتژیک و حصول به نیات ان باید در دستور کار قرار بدهد، دقیق مشخص، تبیین و تدوین و به واحد مربوطه رسماً ابلاغ شود. برایسون این بخش را به این دلیل به نظر میرسد در مرحله دوم از مدل خود ارائه کرده است تا مدیریت کل سازمان و مدیران صف و ستاد، به طور واضح و دقیق، نسبت به تکالیفی که باید در این فرآیند انجام بدهند آشنا شده و مأموریت و اهداف سازمانی را مطلع شوند. این تکالیف و مأموریتها، شاید در چند صفحه خلاصه شود، اما برخی از سازمانها کارمندانی دارند که اصلاً به کلیات و ریز مأموریتها و وظایف سازمانی خود آگاه نیستند و تنها وظایف روتین را انجام میدهند.
مثلاً سازمانی که میخواهد خود را حامی محیط زیست نشان بدهد، باید همه کارکنان را حامی محیط زیست کند و رفتار حامی محیط زیست از آن ها بخواهد مثل کاهش مصرف انرژی، کاهش تولید ضایعات و ارتقای سیستم مدیریت اتلاف تا ماحصل رفتار سازمانی، حمایت از محیط زیست شود. این هدف را باید به همه گوشزد کند و به آن ها تبیین و ابلاغ کند تا همه آگاه شوند و در این مسیر گام بردارند. بنابراین، این مرحله نیز مانند مرحله قبل بسیار مهم است. در سازمانهای نظامی، نخستین فرآیند در برنامه ریزی و اجرای دستورات مافوق، مرحله توجیه شدن نیروها نسبت به امور محوله میباشد. امری که در خیلی از سازمانیهای غیر نظامی به ورطه فراموشی سپرده میشود و معمولاً کارمندان نسبت به ماهیت وظایف خود "توجیه " کامل نیستند.
ذینفعان (محیط خارجی)
چرا ذینفعان مهم هستند؟ چرا در شرکتهای موفق دنیا، ذینفعان اهمیت دارند؟
نمیتوان هیچ مدیریت استراتژیکی را بدون بررسی و تحلیل و شناسایی ذینفعان طراحی و هدایت کرد.
ادوارد فریمن از اقتصاددانان غربی، درباره اهمیت مدیریت ذینفعان سخن میگوید
شناسایی آن ها و بررسی کارکردهای آن ها، از ضروریات برنامه ریزی استراتژیک میباشد. برایسون در مدل خود، به این موضوع نیز توجه کرده است. بررسی ذینفعان در حیطه محیط خارجی. سازمان با محیط در ارتباط است و برای رسیدن به اهداف خود ف باید محیط را بشناسد و با شناخت درست از ان، جا یابی مطلوبی برای خود در آینده تصویر کرده و با برنامه ریزی استراتژیک به ان دست یابد. همان طور که در نمودار انتخابی ما از مدل تفصیلی برایسون مشاهده میشود، محیط خارجی پس از مرحله تکالیف و بررسی ارزشهای سازمان، باید بررسی شود. محیط خارجی شامل 3 بخش میتواند باشد:
رقبا- فشارهای رقابتی و تحرکات رقبا و کنسرسیومها
بررسی وضعیت مالیات - مشتریان- مخاطبان سازمان
محیط سیاسی و اجتماعی که سازمان دران قرار دارد.
شناسایی و بررسی این بخش، بسیار حیاتی است. برنامه ریزی استراتژیکی که نتواند محیط خارجی را به خوبی در سه حیطه فوق الذکر تحلیل کند، راه به جایی نخواهد برد. سازمان همانند یک تیم ورزشی است که هر اندازه قوی باشد، باید نسبت به تحلیل نقاط ضعف و قوت و فرصتهایی که تیم حریف در جریان رقابت برای او به همراه میآورد، آگاه باشد و برای برخورد با آن، همانند یک نظامی، برنامه مشخص و معلوم داشته باشد. بنابراین، برایسون در این مرحله ما را به این مورد سوق میدهد که باید برای برنامه ریزی استراتژیک، همانند برخی از مدلهای برنامه ریزی قبل از وی، محیط خارجی را شناخت.
ذینفعان (محیط داخلی)
شناخت محط داخلی سازمان نیز کمک زیادی برای رسیدن به اهداف برنامه ریزی استراتژیک میکند. برایسون محیط داخلی را همردیف تحلیل محیط خارجی میداند و در مدل ارائه میکند. شناخت محیط داخلی، یعنی شناخت صحیح خود. یک ورزشکار در جریان رقابت ورزشی، باید نقاط ضعف و قوت خود را به خوبی بشناسد. بدون درک این موضوع، رقابت بی مفهوم خواهد بود. تا وقتی خود را نشناسی، دیگران را نمیتوانی به خوبی بشناسی و تحلیل کنی. چه رقابت باشد چه در مسائل دیگر. این یک اصل مهم است. یعنی شناخت، از خود و درون شروع میشود. یعنی سازمان ابتدا باید خود را به خوبی بشناسد. شناخت خود به این معنی میباشد که به مسائل زیر توجه کند:
عملکرد - نتایج - تاریخهایی که برای کارهای مختلف تعیین شده است بررسی شود
استراتژی موجود هر بخش و زیر مجموعهها - موقعیت عمومی و کارکردهای هر واحد سازمانی تحلیل شود
منابع در دسترس اعم از tangible و intangible شناسایی شود.
اطلاعات و دادهها - گواهینامهها- شایستگیها و قابلیتهای مادی و معنوی ارزیابی و بازشناسانی شود.
تعیین استراتژیها
مرحله بعد از تحلیل ذینفعان که در دو جنبه داخلی و خارجی بود، بحث تعیین استراتژیها میباشد. تعیین موضوعات استراتژیک پیش روی سازمان و طرح و بررسی استراتژیها در این بخش میگنجد. در این بخش باید به دنبال این موضوع بود که گزینههای عملی پیش روی سازمان پس از بررسی مراحل قبلی، چیست. چه موانعی سازمان برای حصول به این استراتژیها پیش روی دارد. چه راهکارهایی برای عبور از این موانع در کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت قابل تصور است.
برنامه کاری برای رسیدن به این خواستهها چیست. یعنی به جهت بررسی موضوعات استراتژیکی که سازمان با ان رو به رو میباشد، باید اقداماتی در دستور کار قرار بگیرد که در قالب برنامهها و اهداف و طرحها و آیین نامه و ابلاغیهها بگنجد. این طرحها و برنامهها، برای رسیدن به اهداف برنامههای استراتژیک تعیین شده ایجاد میشوند و راهکارهایی برای نظارت و کنترل به جهت بررسی حسن انجامان در دستور کار قرار میگیرد. از این بخش به بعد، مدل برایسون به موضوع اجرای برنامه و مدیریت استراتژیک توجه میکند و بران تاکید میکند.
دورنمای سازمان
متیو کلی معتقد هست که هر سازمانی، دور نمایی نیاز دارد
مرحله بعدی پس از تعیین استراتژی، تنظیم دورنمای سازمانی برای آینده میباشد. در واقع perspective مشخصی که سازمان را در آینده ای مشخص، تبیین و نشان میدهد. توصیف سازمان در آینده، بخش دیگری از مراحل برنامه ریزی استراتژیک از نگاه برایسون میباشد. در این بخش، برنامه ریزان باید به چشم انداز موفقیت سازمان اشاره کنند و اهرمهایی برای نظارت و کنترل بر حسن اجرای این آرمانها را نیز مشخص کنند تا سازمان به اهداف مورد نظر در زمان و مکان مربوطه دست یابد.
همانطور که مدل برایسون بر اساس لوپ اصلاحی تعیین شده است، در صورتی که مغایرتهایی در این مرحله دیده میشود و مشکلاتی قابل بررسی میباشد، باید به مرحله قبلی بازگشت و استراتژیها را مورد بازشناسی مجدد قرار داد.
ویدئو زیر تلاش دارد تا شما را با نوشتن بیانیه هدف سازمان آشنا کند.
اگر توصیف سازمان در آینده کمی اغراق آمیز است، باید بررسی کرد که آیا راهبرد در نظر گرفته شده در مرحله قبلی، به خوبی بر اساس توانمندیها و موانع و راهکارها تبیین شده است یا خیر. در صورتی که چالشی مشاهده میشود، باید نسبت به اصلاح اقدام کرد. برخی از این مشکلات در مرحله پیش استراتژی، مربوط به شناسایی نادرست محیط خارجی و بررسی رقبا بوده است که باید به تحلیل کاراتر آن اقدام کرد تا استراتژی مرتبط با واقعیت نزدیک و در نهایت دورنمایی که برای سازمان در محیط مربوطه وضع میشود، عملی تر باشد.
برنامه عملیاتی و اجرایی
اگر برای فهم این قسمت مشکل دارید، اول ویدئو زیر را که در برنامه مدیریت راهبردی و برنامه ریز عملیاتی هست مشاهده کنید
آخرین مرحله در مدل برنامه ریزی استراتژیک برایسون، مدل برنامه ریزی عملیاتی و اجرایی می باشد. در این مرحله، اطلاعاتی که جمع آوری شده است، باید در قابل برنامه عملیاتی تدوین شده و مدیریت طرحها که در مراحل قبلی انجام شده است در راستای نیل به دورنمایی تصویر شده سازمان، منعکس شود. این برنامه عملیاتی باید دارای ارمان ها، طرحها، اقدامات و اهدافی که برای هر طرح وضع شده است، باشد و به واحدها ابلاغ شود.
برنامه عملیاتی، به این قضیه تاکید میکند که رسیدن به اهداف سازمانی با هر قیمتی و با هر شیوه ای، ممنوع و محکوم است. همان طور که پیروزی در یک مسابقه ورزشی با حداکثر تلفات و آسیبها، امکان رقابت را برای بلند مدت از تیم سلب میکند. این برنامه عملیاتی، جنبههای زیادی را در برمیگیرد و شاید بتوان ان را به بخش اول که مربوط به توافق اولیه بود مرتبط دانست و موفقیتان را به مرحله نخست مرتبط دانست. یعنی همه سازمان برای اجرای موفق این برنامه عملیاتی، هم گام شوند و بر اساس مرحله دوم که تکالیف مشخص شده است، نسبت به اجرایان اقدام کنند.
جف بزوس، مؤسس و مدیرعامل غول خرده فروشی اینترنت یعنی آمازون دات کام، در این ویدئو درباره برنامه ریزی راهبردی شرکت در توسعه خدماتش به مشتریان میگوید.
مدل برنامه ریزی استراتژیک اپل در حوزه بازاریابی را که تا حدودی برداشتی از مدل برایسون میباشد، در ویدئو زیر اشاره شده است که جالب توجه میباشد.
منابع
برایسون، جان. ام. (۱۳۸۱). «برنامهریزی استراتژیک برای سازمانهای دولتی و غیرانتفاعی». ترجمه عباس منوریان. تهران: مرکز آموزش مدیریت دولتی.
حمیدیزاده، محمدرضا (۱۳۸۷). «برنامهریزی استراتژیک و بلندمدت». تهران: سمت
سایت اینترنتی www.verdinejad.com
نظر کاربران
خیلی جالب بود.
ممنون. :) دنبالش بودم
ویدئوهاتون خیلی با حال بود