زندگی زنی که خبرنگار درباره او دروغ نوشت!
«زهره سرابندی» نام و فامیل زنی است که تصویر قابلمه غذایش در روزهای اخیر خبرساز شد و این خبر غیرواقعی که توسط خبرنگار صدا و سیما در صفحه شخصی اش منتشر شده بود به حدی در فضای مجازی دست بهدست شد که اذهان مردم شهرستان زابل و سیستان و بلوچستانی های کشور را هم مشوش کرد.
روزنامه ایران نوشت: «زهره سرابندی» نام و فامیل زنی است که تصویر قابلمه غذایش در روزهای اخیر خبرساز شد و این خبر غیرواقعی که توسط خبرنگار صدا و سیما در صفحه شخصی اش منتشر شده بود به حدی در فضای مجازی دست بهدست شد که اذهان مردم شهرستان زابل و سیستان و بلوچستانی های کشور را هم مشوش کرد.
سیر تا پیاز واقعیت ماجرا
برخلاف اطلاعات اشتباهی که در صفحههای مجازی بازنشر شده است، زهره در روستایی محروم از بخش قرقری شهرستان هیرمند زندگی نمیکند - این موضوع را بخشیار قُرقُری و دهیار گرمشاد و ملاعلی هم تکذیب کردهاند - او ساکن شهرک پالیز در حاشیه شهرستان زابل است و آن چیزی که درقابلمه غذای او وجود داشت گوشت گربه نبود، بلکه مقداری پوست مرغ بود تا برای خودش و پسرش که هوس مرغ کرده بودند، غذایی درست کند که فقط طعم مرغ داشته باشد. زندگی زهره مقیاس کوچکی از صدها زندگی سخت و دردناکی است که در مناطق محروم این استان جریان دارد.
فقر در این خطه از ایران بیداد میکند و قهر طبیعت و خشکسالی زندگی اهالی محروم از امکانات سیستان و بلوچستان را با مشکلات متعددی رو به رو ساخته است، اما هرچه از خشک شدن دریاچه هامون، از رونق افتادن بازارچههای مرزی و به شماره افتادن نبض زندگی در این منطقه میگذرد مردمان دیار آفتاب سختکوشتر میشوند، تا حدی که شاید برای درست کردن غذایی با طعم مرغ و گوشت بهطبخ پوست مرغ و سیرابی رضایت دهند، اما شدنی نیست که گوشت حیوان حرام گوشت را - مردم محلی میگویند بهدلیل نامساعد بودن شرایط آب و هوایی امکان زندگی این حیوانات در این منطقه تا حدودی غیر ممکن است - سر سفرههای خالیشان بگذارند.
زهره که خودش هم از شنیدن این خبر و دیدن تصویر آن تعجب کرده بود با لحنی تند گفت: «رک و راست میگویم که من پول خرید مرغ را نداشتم برای همین از مرغداری نزدیک خانه کمی پوست مرغ مجانی گرفتم و غذا پختم، برای کسی هم چیزی تعریف نکردم اما نمیدانم چطور شد که عکس قابلمه غذای من همه جا پخش شد و خدا نشناسها گفتند گوشت گربه پخته بودم. هر کسی که این حرفها را برای من در آورده است حلال نمیکنم. خدا را خوش نمیآید، من هم یک روز از گوش و گردنم طلا آویزان بود و به خاطر دستپخت خوبی که داشتم همه میگفتند خوب است آشپز رستوران باشی، اما زندگی بالا و پایین دارد و حالا من افتادهام این پایین پایینها ولی نباید که با لگد مرا بزنند.»
اینطور که زهره میگفت همسرش علی دوست ذوقی کارمند ذوب آهن اصفهان بود. زهره همسر دومش بود و هر دو هفته یکبار برای دیدن او و دو فرزندشان به زابل میآمد، تا اینکه ۴ سال قبل وقتی به خانه زهره آمده بود در اثر یک بیماری از دنیا رفت.
زهره بهدلیل ناراحتی اعصاب، کم طاقت است و از عهده کار خاصی که برای او منبع در آمد باشد بر نمیآید. اصلیتش برای شهر زهک است و پدر، مادر و برادرش را از دست داده است و با مرگ شوهرش خیلی تنهاتر شده است. کمتر با همسایهها و اطرافیانش دمخور میشود و از آنجا که حوصله آدمها و نصیحت هایشان را ندارد، بیشتر وقتها ساکت و آرام در کوچه و خیابانها و اطراف سطلهای زباله پرسه میزند و هرچه کیسه و ظرف پلاستیکی ببیند جمع و این ضایعات را در گوشهای از خانهاش انبار میکند و منتظر ماشینهای جمعآوری زباله و پلاستیکها میماند تا پلاستیکها را تحویل دهد و با پولی که از فروش آنها به دست میآورد برای خودش و نادر نان بخرد.
به امید رنگین کمان مهربانی
زهره در حاشیه شهر زابل و در منطقهای که به شهرک پالیز معروف است در خانهای زندگی میکند که از شوهرش به ارث مانده، اما به قدری از در و دیوارش چرک و زباله میبارد که به سختی میتوان آنجا را خانه نامید.
زهره از لحاظ روحی بشدت آسیب دیده است در حالی که خودش متوجه این موضوع نیست و از اینکه با پسر ۱۰ سالهاش که دچار معلولیت جسمی و ذهنی است در میان این همه زباله و در این آشفته بازار زندگی میکند احساس بدی ندارد. برای همین است که میگوید: همسایهها و فامیل دوست ندارند به خانه من بیایند، من هم کاری به کار آنها ندارم و ناراحت نمیشوم. تازه از اینکه هرچند وقت یکبار برای من و نادر لباس و غذا میآورند خوشحال هم میشوم. من معمولاً از کسی ناراحت نمیشوم برای همین چند وقت پیش از یک خیریه مقداری مواد غذایی برای من آوردند و آنها را گوشه اتاق گذاشتم، اما وقتی از جمع کردن پلاستیکها به خانه برگشتم، دیدم خوراکیها نیستند. به کسی تهمت دزدی نزدم و از کسی هم ناراحت نشدم چون به خودم گفتم باز هم آدمهایی پیدا میشوند که به یک مادر بیپناه کمک کنند یا اینکه خودم یک راهی پیدا میکنم. درست فکر میکردم. این اواخر هوس مرغ کرده بودم، اما یخچال ندارم و پولی هم نداشتم که مرغ بخرم.
نزدیکیهای خانه ما یک مرغداری است به آنجا رفتم و مقداری پا، سر، جگر و پوست مرغ گرفتم. پوستها را جدا پختم و پا و جگر و سر مرغ را هم سرخ کردم تا من و نادر بخوریم و قوی بشویم. فکر کنم همان روز بود که یکسری از جوانها از قابلمه غذایی که میپختم عکس گرفتند. من خیال میکردم عکس را به آدمهای پولدار نشان میدهند و کمک خرجم میشوند اما فکر نمیکردم همچین دروغ بزرگی در مورد من بگویند که روزهام را با نان خشک و چای افطار میکنم. زهره که با خودش غر میزد و میگفت: «خدا میداند اگر این آدمها غذای امشبم را که شکمبه گوساله است میدیدند میخواستند بگویند چه حیوانی را سر بریده ام.
این زن مدتی است در خانهای زندگی میکند که در آن خبری از وسایل لازم برای یک زندگی معمولی هم نیست. گاز درست و حسابی و یخچال سالم ندارد چه برسد به یک پنکه ساده که این روزهای گرم سیستان را برایش قابل تحمل کند. همه امیدش از اینکه اجازه داد تا گوشه و کنار زندگیاش را به تصویر بکشیم دستانی است که به سوی او گشوده شوند تا زندگی خاکستریاش را رنگی کنند.
نظر کاربران
حالا چه گربه چه پوست مرغ ، مهم فقر زیاد و نداشتن حداقل امکانات زندگی ایه که این زن داره توی این شرایط اسفناک زندگی میکنه و فقط بخاطر اینکه دلش مرغ میخواسته مجبور شده پوست مرغ رو بپزه، دلم گرفت
پاسخ ها
پوست مرغ واقعا خجالت نمیکشین که میگین خبرنگار دروغ گفته اینهمه پول تو کشور داره به تاراج میره سهم مردم پوست مرغه
خوب این نویسنده این مطلب رو نوشته که چی رو مبرا کنه؟؟پوست مرغ وسر مرغ وشکمبه گوساله خوردن چه فرقی داره با گوشت گربه خوردن؟؟؟از نوشته معلومه که بنده خدا صد طبقه زیر خط فقره و این وسط کمیته امداد کجاست که قراره همه روستائیان رو زیر پوشش داشته باشه؟؟؟شورای اسلامی اون ده چکار میکنند که از این بنده خدا اطلاعی ندارند؟؟...
با توصیفی که نویسنده از وضعیت روحی روانی وزندگی فرد نوشته بعید نیست که گوشت گربه در قابلمه داشته.
پاسخ ها
منظور اینها اینه که چرا به اما تهمت زدند که گوشت حیوان حرام گوشت رو می خورید .یعنی مساله شون تعصبات مذهبیه
کمیته امداد داره برای متجاوزها برج میسازه
نمی دونم چه معنی داره که مردم هر چی فقیرتر باشند زاد و ولدشون هم بیشتره ...هر چی تعداد جمعیت در یک منطقه محروم و اسیر خشکسالی زیادتر بشه وضعیت خراب تر و بحرانی تر میشه .باید کنترل جمعیت رو در اون منطقه انجام دهند ولی متاسفانه چون فرهنگشون با بقیه مناطق ایران فرق میکنه احتمال موفقیت برنامه کنترل جمعیت خیلی کمه
گوشت گربه که از پوست مرغ بهتره...
پاسخ ها
آفرین
چرا دو پلو حرف میزنید از یه طرف میگویید فقر مطلق ازیه طرف انکار میکنید...خودتان را گول نزنید
کد خدای ده که مرغابی بود خاک عالم بر سر ان ده بود..
پاسخ ها
خاک بر سر همه ما
حالا چقدر بهش دادین تا این دروغ را برایش سرهم بندی کردید...
حالا خوب تو راست میگی زهره خانم پوست مرغ هم غذایی است ان هم کشوری که در گنج نشسته خودش وزهره خانم چقدر دادند تا دهنت بسته شود حالا بیایی بگی پوست مرغ ای کاش زیاد می گرفتی می گفتی پای مرغ است
نمیدانم چرا این حرف حصرت علی دیده نمیشود که میفرماید..اگر در بلادی گرسنه ای شب بخوابد حاکم ان سرزمین لیاقت حکومت ندارد...
سلام.کمیته امداد.و.بهزیستی .فرمانداری.استانداری وبخشداری منطقه .مگر.مرده است.این مسولین بی عرضه وبی کفایت چه میکنند%مجازات اشداونااولویت اول...بعدرسیدگی ب اون.
پاسخ ها
کفاف خودشون نیست تو کجا زندگی میکنی
بودجه فقط خرج ماشینهای چند صد میلیونیشان میشه برای مردم و ابادی مملکت چیزی نمیمونه
تف بر غیرت مسئولانی که اینها را میبینند و به فکر جیب خودشان هستند.
پوست مر
غ هم دست کمی از گوشت گربه نداره
این چنین مسلمانی که حافط دارد
وای اگر از پس امروز بوود فردایی
خب پوست مرغ حالا فرق ش چی هست با گربه؟ خیلی بهتره مثلا؟؟؟
پاسخ ها
اول دولتمردان که وظیفه دارند به مردم برسند واما سلبریتی های که میخواهند دستمزدی مثل سلبریتی های امریکایی داشته باشند وفکر میکنند ستاره هستنند حداقل کاری مثل انان انجام بدهند تا در دل مردم جا داشته باشند که ما فیلمو بخاطر سرگرمی مثل مار وپله نبینیم بلکه بخاطر بازی وشخصیت بازیگر تما شا کنیم لطفا نشر بدید تا بازیگران نظر کارگران وکارمندان وزحمتکشان را بدانند که خیلی از ما جدا هستند
معلم بازنشسته برو به فکر خودت باش که ابروی برای ایران از جانب همقطارانت نمونده فقط بلدین هر روز حقوق فرهنگیان خورده شد و برده شد گوش اسمان و زمین کر کردین ..
خروجی عملکرد شما صفر هم نیست منفی برو بمیر ..
که سی ساله در حال احقاق حق ناحق خودتونید ..
هرررری
اومدید ابروشو درست کنید زدید چشمشم که کور کردید . چقدر تابلو مجبورش کردید به دروغ . گوشت گربه نبوده پوست مرغ که بوده . ضمنا حتما از ما بهترون از قابلمه عکس گرفته که این خانم خبر نداره که چه کسی از قابلمه عکس بگیره . لعنت به مسئولینی که میان گند کارشونو با دروغ ماست مالی درست میکنن
توی که این تیتر رو دزدی
منظور اون خبرنگار فقر مردم بوده
نکنه این مردمی که از سطل آشغال هم غذا بر میدارن دروغه
دست خبرنگار درد نکند،پوست مرغ و گربه ندارد،مهم چالش کشیدن فقر بوده که خوب رسانده، من کارم در این منطقه هست،عده ای زیادی پول دارند و اکثرا در فقر زندگی میکنند....
سلام دولتیا. سلام آغازاده ها . اینجا ایران است !!! کشور ثروتمند و غنی ..... تف به.....
شرمم میاد از اینکه در جایی زندگی میکنیم و قوانین مختلف اسلامی داریم که باهدف فقرزدایی که زنی اینگونه شکم خود و فرزندش را سیر میکند ودر این ماه مبارک خرجهای کلان برای افطاریهای شکم سیر ها میشود و گرسنه ها هر روز بیشتر و بیشتر میشوند. و هر روز بیشتر شاهد و ناظر هستیم در شهرها تعداد زباله گردها انقدر زیاد شده که گاهی اوقات هم به جنگ و دعوا در بینشان شاهد هستیم.
رءیس کمیته امداد و بهزیستی این منطقه باید تنبیه شوند.
مردم سیستان و بلوچستان اگه از گشنگی بمیرن گربه نمیخورن اون خبرنگار میخواسته با این حرکتش مسولان رو از خواب بیدار کنه
خدایا اشکم در اومد مرگ برسون راحت شیم چه دوران بدی شده کاش به دنیا نیامده بودم