تحلیلگر بازار سرمایه: با رکود گسترده روبرو هستیم
در چند ماه اخیر باز هم شاهد نوسانات شدید در بازار ارز بودیم، به طوری که قیمت دلار افزایش نزدیک به هزارتومان را تجربه کرد و بسیاری از کارشناسان نیز احتمال افزایش مجدد آن را دور از انتظار نمی دانند.
عصر ایران: در چند ماه اخیر باز هم شاهد نوسانات شدید در بازار ارز بودیم، به طوری که قیمت دلار افزایش نزدیک به هزارتومان را تجربه کرد و بسیاری از کارشناسان نیز احتمال افزایش مجدد آن را دور از انتظار نمی دانند. از یک سو برخی کارشناسان دولت را مقصر اصلی این افزایش قیمت می دانند و استدلال آنها نیز اشاره به جبران کسری بودجه دولت بوسیله افزایش قیمت ارز است؛ از سوی دیگر این افزایش قیمت را می توان به دلایل اقتصادی و اجرای سیاست های انقباضی دولت یازدهم و حتی دلایل سیاسی مانند امکان بازگشت مجدد تحریم ها علیه ایران مرتبط دانست.
در همین راستا مصاحبه ای برای بررسی علل و پیامدهای افزایش نرخ ارز با دکتر حمید میرمعینی تحلیلگر بازار سرمایه انجام داده ایم که در ادامه می خوانید.
*در ماه های اخیر شاهد افزایش شدید نرخ دلار بوده ایم، دلیل این افزایش نرخ چیست؟
کاهش ارزش پول ملی یا افزایش قیمت ارز ها در زمان های مختلف، دلایل مختلفی دارد. مهمترین دلیلی که می تواند بر روی ارزش پول ملی اثر بگذارد ارتباط ارزش پول ملی با شاخص های اقتصادی است. در ایران این شاخص های اقتصادی تحت تاثیر عوامل سیاسی هم قرار گرفته اند و می بینیم که عوامل ناشی از تشدید تحریم ها یکی از مهمترین این عوامل است. تحریم ها باعث می شود که جریان ورودی ارز به کشور تحت تاثیر قرار بگیرد.
همچنین بحث پیوستن به مراودات اقتصادی بین الملل و یا ارتباط با بانک های دنیا و نحوه نقل و انتقال پول و ارزهای بین المللی به داخل و خارج از کشور مجموعه عواملی است که بر روی قیمت ارز از نظر سیاسی تاثیر می گذارند. پس هم شاخص های اقتصادی و هم عوامل سیاسی بر روی ارزش پول ملی تاثیر گذار است. اما اگر در بحث های مراودات بین الملل و یا محدودیت های ناشی از جریانات ورودی و خروجی ارز در اقتصاد ما وجود نداشت، ارزش پول ملی متاثر از شاخص های اقتصادی مانند نرخ رشد اقتصادی و تورم بود. با این وجود باید بپذیریم که در حال حاضر عوامل سیاسی و اقتصادی به صورت متقابل بر روی این موضوع اثر داشته اند.
علاوه بر عوامل سیاسی و شاخص های اقتصادی باید به نقش دولت به عنوان یک بازیگر اصلی در بازار ارز نیز توجه کرد که بدون شک دولت در افزایش نزدیک به سی درصدی اخیر نقش پررنگی داشته است. با هر منطقی که نگاه کنیم، می بینیم که خود دولت هم به دلایل مختلفی مانند حمایت از تولیدات داخل، رونق کاذب اقتصادی و یا حتی کاهش کسر بودجه خود از چنین افزایش قیمتی استقبال کرد. همچنین به دلیل رویکرد ضد تورمی دولت در چند سال اخیر، قواعد ارزش گذاری پول ملی سرکوب شده بود.
به صورت معمول در اقتصاد ارزش گذاری پول ملی بر اساس تفاوت تورم داخل با کشور مبدا ارزی باید تغییر کند. در چهار سال دولت یازدهم این قاعده اعمال نشد و تقریبا ارزش پول ملی ثابت نگاه داشته شد اما در طول این مدت کارشناسان و مسئولان مختلفی بودند که رویکرد رونق اقتصادی را به دولت تجویز می کردند که شاید یکی از عوامل آن رکود شدید در اقتصاد بود. در همین راستا بود که پیشنهاد واقعی سازی نرخ ارز و یا تک نرخی شدن ارز از سوی کارشناسان و مسئولان بارها به گوش رسید. اما تک بعدی نگاه کردن به سیاست های اقتصادی کاری از پیش نمی برد و در نتیجه رویکرد تک بعدی به سیاست های پولی نیز نمی تواند موفق عمل کند.
*در شرایط یک ماه اخیر و با توجه به عوامل مختلفی که این افزایش نرخ ارز را توجیه می کرد، در مقابل شاهد رفتارهای بگیر و ببند فعالان بازار و برخی از صرافی ها از سوی دولت بودیم، چنین رفتار هایی تا چه اندازه می تواند مانع افزایش نرخ ارز شود؟
به نظر من این کارها بیشتر کارهایی نمایشی است که خوراک افکار داخلی را تامین می کند وگرنه خود دولت هم می داند که با چنین کارهایی نمی تواند جلوی تقاضای ارز را بگیرد. بالاخره دولت نمی تواند جلوی افرادی را بگیرد که می خواهند برای حفظ ارزش اموال خودشان قسمتی از این دارایی ها را به دلار تبدیل کنند.
این درحالی است که به صورت بازار سیاه ارز به هر میزان که بخواهید در بازار وجود دارد و دولت نمی تواند مانع این مبادلات شود. به نظر من از طرف خود بازیگران اصلی بازار این ارز بازار سیاه تامین می شود. چیزهایی که در ظاهر نشان داده می شود با واقعیت فرسنگ ها فاصله دارد و دیدیم که این دستگیری ها نیز باعث ثبات در بازار ارز نشد.
درحال حاضر ما با چند نرخی شدن ارز در بازار روبرو هستیم و متاسفانه خود دولت هم باعث شد که این اتفاقات بیفتد چرا که نتوانست به خوبی این بازار را مدیریت کند. البته از دید بانک مرکزی و دولت این اتفاق به معنی اجرای سیاست های خودشان بوده است و در این راه موفق عمل کرده اند و در نتیجه این موضوع همزمان که کسری بودجه دولت تامین شد تواستند تا حدودی از تولیدات داخل با کاهش ارزش پول ملی حمایت کنند. به هر حال افزایش نرخ ارز از نگاه دولت به معنی افزایش توان تولیدات داخل و افزایش هزینه واردات است که در نتیجه آن مقداری تولیدات داخلی احیا می شود.
*صحبت از تولیدات داخلی شد، از نظر تئوری این افزایش نرخ ارز به معنی حمایت دولت از تولیدات داخلی هم خواهد بود اما آیا در عمل هم این افزایش نرخ ارز منجر به تقویت تولید داخلی می شود؟
البته ما بارها و بارها در سالیان مختلف شاهد این بودیم که این افزایش نرخ ارز با هدف حمایت از تولیدات داخلی اتفاق افتاده است ولی در عمل این کار لزوما به تقویت تولید داخلی منجر نشده است.
اثر تخریبی این موضوع را مثلا در صنایعی مانند خودرو که عمده قطعات آنها وارداتی هست خواهیم دید. به طور کلی صنایعی که مواد اولیه آنها وارداتی است تاثیر منفی از این افزایش نرخ ارز خواهند گرفت چرا که قیمت نهایی تولیدات آنها را افزایش می دهد. اما تاثیر مثبت این افزایش نرخ ارز را در صورتی که با ایجاد فضای کسب و کار مناسب و بهبود دیگر شاخص های اقتصادی همراه شود خواهیم دید. به عبارتی حمایت از بخش خصوصی و بسته های حمایتی از شرکت های دانش بنیان و بهبود فضای کسب و کار به معنای کلی تحقق یابد شاید این اثر گذاری در بلند مدت مثبت باشد. اما اگر این کار تنها بخواهد در ظاهر اتفاق بیفتد و ما با توجیه حمایت از صنایع داخلی و افزایش رقابت با محصولات وارداتی اقدام به افزایش نرخ ارز کنیم اما به دیگر عوامل اقتصادی توجه نداشته باشیم نه تنها این حمایت از صنایع محقق نخواهد شد بلکه حتی ممکن است نتایج منفی آن مانند کاهش قدرت خرید مردم در بلند مدت به بحران تبدیل شود.
به هر ترتیب چنین رویکردی بدون توجه به دیگر عوامل اقتصادی منجر به افزایش شکاف طبقاتی در جامعه می شود و این موضوع نهایتا باعث می شود که در بلند مدت همان مقدار صنایع داخلی که مبتنی بر تقاضای داخلی هم بود نیز از بین برود و این به معنی تشدید بحران ورشکستگی اقتصادی موجود است.
باید توجه داشته باشیم که عوامل و شاخص های اقتصادی یک زنجیره به هم پیوسته ای را تشکیل می دهند که تقویت تک بعدی یکی از اجزای اقتصاد باعث می شود که کلیت اقتصاد با عدم تحرک کافی روبرو شود و دیگر شاخص های اقتصادی را نیز مختل می کند.
همانطور که در دوره های تکرار شونده اقتصاد ایران شاهد عدم موفقیت اجرای این سیاست ها بودیم و در نتیجه این تصمیمات اقتصاد امروز ما به بحران نزدیک شده است به نظر می رسد که باز هم سیاست های اجرایی دولت همه جانبه نگر نیستند و این چرخه عدم موفقیت اجرای سیاست ها باز هم تکرار شده است.
*بیایید کمی به موضوع سیاسی روز اقتصاد ایران نگاهی بیندازیم. اگر برجام با شکست روبرو شود این عامل سیاسی تا چه اندازه می تواند این چرخه معیوب سیاست گذاری اقتصادی را با بحران بیشتری روبرو کند؟
مطمئنا اگر برجام با شکست روبرو شود قطعا اثرات مخرب زیادی بر اقتصاد ما خواهد گذاشت چرا که ما دو دوره سنگین ضعف اقتصادی را پشت سر گذاشتیم. یکی ضعف اقتصادی دولت دهم به دلیل افزایش نرخ ارزهای ناگهانی و کاهش قدرت خرید پول ملی و افزایش بدهی های دولت بود وضعف دیگر هم مربوط به دولت یازدهم بود که دلایل آن اجرای سیاست های ضد تورمی بود. در این دو دولت اجرای سیاست های غلط اقتصادی منجر به این شد که اقتصاد امروز ما با چالش بسیار جدی روبرو شده است. در شرایط کنونی می بینیم که نظام بانکی و صندوق های بازنشستگی ما به شدت دچار مشکل شده اند.
اجرای برجام در اواخر دولت یازدهم حداقل باعث شد که درآمدهای نفتی ما افزایش یابد وگشایش هایی نه چندان کامل در مراودات بین المللی ما اتفاق افتد. اما سیاست های انقباضی غلط دولت یازدهم باعث شد که سودهای کلان بدون ایجاد ارزش افزوده به سپرده گذاران دادند و سالی ۲۰۰ هزار میلیارد تومان فقط سود سالیانه سپرده های بانکی بود و این درحالی بود که بانک ها واقعا نمی توانستند سالی ۲۰۰ هزار میلیارد تولید داشته باشند. چرا که اکثر دارایی های بانک ها دارایی هایی مسموم و منجمد بود که تولید ارزش نمی کرد و در نتیجه این اتفاق در دولت یازدهم شاهد بودیم که همه بانک ها با مشکل روبرو شدند.
از سوی دیگر سیاست انقباضی دولت یازدهم باعث شد که تولید کشور به شدت نحیف و ضعیف شود و طرح های توسعه کاملا درجا زدند و سرمایه گذاری به طور کامل متوقف بود. وقتی که نسبت سرمایه گذاری ما در این سال ها به شدت کاهش یافت در نتیجه آن نمی توان انتظار اشتغال زایی اقتصاد کشور باشیم و به همین دلیل نیز در چند سال آینده نیز این مشکل وجود خواهد داشت.
در یک جمع بندی از شرایط اقتصادی موجود که با بحران نظام بانکی، ورشکستگی صندوق های بازنشستگی، نحیف شدن اقتصاد و رکود گسترده روبرو هستیم، اگر برجام هم با شکست روبرو شود قطعا بحران های شدید تری در اقتصاد را شاهد خواهیم بود. در چنین شرایطی اگر ما سیاست های کلان خودمان را تغییر ندهیم و این روند به تقابل مستقیم منتهی شود ضربه های شدیدی هم اقتصاد و هم کل نظام خواهند خورد.
*پیشنهاد شما برای آینده اقتصادی که اینقدر آشفته ترسیم کردید، چیست؟
این مسئله عزم حاکمیت را نیاز دارد و همانطور که گفتم بخشی نگری و عدم توجه به کل مسائل موجود نمی تواند مشکل را حل کند. یعنی توجه بخشی به مسائلی مانند نرخ ارز، برجام یا افزایش نرخ حامل های سوخت، نظام بانکی و ... نه تنها نمی تواند مشکل امروز ما را حل کند بلکه ممکن است مداخله اشتباه در هر کدام از این اجزا بحران بزرگتری ایجاد کند و این موضوع ضررهای شدیدی به مردم وارد می کند.
پس اگر خروج از برجام اتفاق بیفتد قطعا اولین نتیجه آن کاهش درآمد دولت است و از آنجا که دولت خودش بزرگترین مصرف کننده است، کلیت اقتصاد نیز با مشکل روبرو می شوند. شرکت ها و تولید کننده های خصوصی نیز به دلیل مواجه شدن با محدودیت های نقل و انتقال پول و بیمه با مشکل جدی روبرو می شوند. در کل این موضوع به معنی ایجاد مشکلاتی در میزان جریان ورودی ارزی ما خواهد بود.
*نگاهی به شرکت های بورسی داشته باشیم، افزایش نرخ ارز چه تاثیر بر کلیت بورس ماخواهد داشت؟
از آنجا که اکثر شرکت های بورسی ما از شرکت های قوی کشور هستند و اکثرا صادرات دارند این افزایش می تواند برای آنها مثبت باشد اما اگر این افزایش نرخ ارز همراه با تنشهای سیاسی باشد این تاثیرات مثبت پایدار نخواهد بود چرا که تهدید های سیاسی منجر به کاهش ظرفیت صادرات و کاهش تقاضای داخلی می شود و این موضوعات منجر به نحیف شدن شرکت های ما در بلند مدت خواهد شد.
*در جای جای صحبت های خودتان اشاره کردید که اقتصاد ایران وارد فاز بحران شده است، تحلیل شما از اقتصاد ایران در سال آینده چیست؟
ما در سالهای قبل کار زیربنایی خاصی انجام نداده ایم و به اصطلاح چیزی نکاشته ایم که بخواهیم عواید آن را برداشت کنیم. به نظر می رسد که بزرگترین درایت دولت باید این باشد که وضعیت اقتصاد کشور از این بدتر نشود. متاسفانه به نظر نمی رسد چنین درایتی وجود داشته باشد. متاسفانه دولت به صورت تک بعدی تنها به شاخص سازی و آمار سازی توجه می کند و اصلا نگاهش به مردم نیست و تماما به وعده دادن می گذرد. متاسفانه این دولت به شدت ترسو و محافظه کار است و از چنین دولتی هیچ کاری بر نمی آید.
اگر بخواهند در اقتصاد ایران کار درستی انجام دهند این است که باید با مردم صحبت کنند و با مردم شفاف صحبت شود. اگر قرار است که مردم ۵ سال ریاضت اقتصادی را تحمل کنند دولت باید بگوید که بعد از ۵ سال چه چیزی عاید مردم می شود تا مردم به این برنامه های اعتماد پیدا کنند. در این صورت است که مردم با دولت همراه می شوند. پس در گام اول باید دو برنامه ۵ ساله کاملا عملیاتی تدوین شود که برای اجرای آن نیز حمایت همه جانبه تمامی دستگاههای حاکمیت نیاز است.
اقتصاد ما پتانسیل های فراوانی دارد اما متاسفانه نحوه استفاده و مدیریت این منابع به شدت اشتباه بوده و همچنان نیز این اشتباهات ادامه دارد. الان انگیزه کاملی برای استفاده از قابلیت های موجود اقتصاد وجود ندارد. همانطور که گفتم کارهایی باید انجام شود که همه جانبه تمام اجزای اقتصاد کشور را متحول کند و تصمیمات بخشی ما را بجایی نمی رساند همانطور که در چهل سال گذشته با چنین تصمیماتی راه به جایی نبردیم. پس ما یک عزم سیاسی می خواهیم که کسب منافع ملی رکن اصلی آن باشد.
نظر کاربران
هنوز باور ندارید. مملکت ورشکسته است اینو. یه بچه هفت ساله هم میفهمه
برای اینکه از رکودهای گسترده رهایی یابیم،بهتراست عضو سازمان تجارت آزاد جهانی بشویم.
آقای تحلیل گر ...... صبح بخیر