اوباما و ترامپ دیوانه غیرممکن را ممکن کردند!
رابرت فیسک، تحلیلگر ایندیپندنت مینویسد: پوتین میداند که چگونه قدرت روسیه را در خاورمیانه بسنجد و البته افزایش دهد. او خوشحال است که پرچم پایگاههای روسیه را در منطقه به اهتزاز درآورده است.
ولادیمیر پوتین، رئیسجمهوری روسیه، با شروع تور منطقهای خود به کشورهای سوریه، مصر و ترکیه رفت؛ سفری که با گرد و خاک زیادی همراه شد. او با توقفی کوتاه در سوریه با اشاره به «تحقق هدف مشترک مسکو و دمشق در نابود کردن داعش در سوریه» اعلام کرد که بخشی از نیروهای روسی پس از دو سال از سوریه خارج میشوند. رئیسجمهوری روسیه این سخنان را در بازدید ناگهانیاش از یک پایگاه هوایی نیروهای این کشور در «حمیمیم»، واقع در استان لاذقیه سوریه و پس از دیدار با بشار اسد، اعلام کرد. پوتین همچنین اعلام کرد که روسیه پایگاه حمیمیم و تسهیلات دریایی در بندر طرطوس، در جنوب غربی سوریه را همچنان در اختیار خود نگاه خواهد داشت. او پس از این توقف به مصر رفت و با همتای مصری خود عبدالفتاح السیسی دیدار کرد.
در جریان این سفر قراردادهایی به ارزش ۲۱ میلیارد دلار برای احداث نیروگاه هستهای در مصر امضا شد. شرکت دولتی هستهای روسیه (روس اتم) پیشتر اعلام کرده بود که نیروگاه هستهای در اطراف شهر دبا (الضبعه) مصر چهار رآکتور خواهد داشت و هزینه آن حدود ۲۱ میلیارد دلار خواهد بود. انتظار میرود ساخت این تاسیسات در سالهای ۲۰۲۹- ۲۰۲۸ به پایان برسد. به گزارش رویترز، دو کشور در سال ۲۰۱۵ تفاهمنامه احداث این نیروگاه را امضا کردند و روسیه برای تامین هزینههای آن یک وام در اختیار مصر قرار داده است. دو کشور همچنین در مورد از سرگیری پروازهای غیرنظامی بین روسیه و مصر که دو سال پیش و پس از سرنگونی یک هواپیمای مسافربری روسی توسط پیکارجویان اسلامگرا بر فراز صحرای سینا متوقف شد، توافق کردند.
روسیه در دوران پس از فروپاشی چندین مرحله دچار پوستاندازی شده تا فرآیند سیاست خارجیاش دچار تثبیت شود. از «رویکرد یوروآتلانتیکگرایی» به «یوروآسیاگرایی» و از«نظریه موازنه قوا» به «قدرت بزرگ مدرن هنجارمند». گویی دوران ولادیمیر پوتین دوران ثبات در سیاست خارجی روسیه بوده و به عبارت دیگر، مسیر سیاست خارجی این کشور روشنتر شده است. این کشور اکنون میداند کانون بحران کجاست؛ نقطه ثقل کجاست؛ گلوگاهها کجاست و کجا باید لنگر بیندازد و پهلو بگیرد و کجا رخت ببندد و برود. اگر مشخصه دوران پیش از پوتین «تقابل بیحاصل» با آمریکا بود در دوران او این تقابل بیحاصل جای خود را به «فرصتطلبی راهبردی» داد.
روسها که از تحقیر فروپاشی و درغلتیدن از یک قدرت جهانی به یک قدرت دست چندم منطقهای یا قارهای دل خوشی نداشتند، فرشته نجات خود را در «پوتین» یافتند؛ گویی دست «پتر کبیر» از آستین «تزار روس» در آمده است. اوج گرفتن جایگاه روسیه باعث شد رئیسجمهوری روسیه با عباراتی مانند «تزار روس»، «تزار کرملین»، «پتر کبیر»، «سلطان»، «امپراتور» و القابی از این دست معرفی شود. پوتین بندباز ماهری است؛ او ضمن اینکه به رویکرد «مدارای استراتژیک» که مشخصه سالهای پس از فروپاشی بود وفادار است اما «عملگرایی تهاجمی» را چاشنی آن ساخته تا بتواند به نحو بهینهتری بازی کند. کارشناسان معتقدند روسیه دوران پوتین اکنون وارد عصری شده که شاخصه آن تبدیل روسیه به یک «قدرت بزرگ مدرن هنجارمند» است.
رابرت فیسک، تحلیلگر ایندیپندنت، در یادداشت مورخ ۱۹ اکتبر ۲۰۱۷ خود در این روزنامه انگلیسی مینویسد: «خوش به حال دیکتاتورهای عرب که پوتین را در کنار خود دارند. اوبامای مردد و ترامپ دیوانه غیرممکن را ممکن ساختند: پوتین اکنون همچون آیزنهاور یا روزولت بهنظر میرسد.» فیسک مینویسد پیشقراولان پوتین در سوریه [منظور سربازان و نظامیان روس است] داعش را تار و مار کردند، اسد را در قدرت حفظ کردند، ارتش سوریه را از نو تسلیح کردند و اکنون بهدنبال آتشبس در سوریه هستند. چنین است که عبدالباری عطوان با توجه به سیاست روسیه در شامات و اعلام خروج نیروهای روسی از سوریه آن هم از موضع قدرت، پوتین را «امپراتور خاورمیانه» مینامد. فیسک با اشاره به اینکه پوتین درسهایی از برژنف آموخته، مینویسد: «پوتین حقههایی را از روزهای حکومت برژنف آموخته است. درست همان طور که رئیسجمهوری پر و بال شکسته شوروی واحدهای مسلمان اما تاجیک ارتش شوروی را در غرب کابل مستقر کرد، پوتین هم سربازان مسلمان چچنتبار ارتش روسیه را در پالمیرا استقرار داده است. اما نکته این است که این سربازان، عربی را فصیح صحبت میکنند. پوتین میداند که چگونه قدرت روسیه را در
خاورمیانه بسنجد و البته افزایش دهد. او خوشحال است که پرچم و پایگاههای روسیه را در منطقه به اهتزاز درآورده است. پوتین اکنون بیسمارکگونه میان اعراب، ترکیه و اسرائیل درحال بازی است.»
پوتین به ایران، ترکیه، سوریه و مصر رفت؛ وفاداران اسد و شورشیان سوری را در آستانه گرد یک میز مینشاند؛ نتانیاهو و لیبرمن را به مسکو دعوت میکند؛ ملکسلمان را به کرملین میآورد؛ کریمه را فراچنگ آورده و تکهای از اوکراین را جدا کرد و الخ. گویی اکنون کرملین به نقطه ثقل خاورمیانه تبدیل شده و همه پایتختها چشم یاری از کرملین دارند. چنین است که فیسک مینویسد پوتین اکنون جامه یک «دولتمرد بینالمللی» را بر تن دارد. تور منطقهای پوتین (سفر به سوریه، مصر و ترکیه) به منزله «بسط نفوذ مسکو در منطقه و تداوم کاهش نقش آمریکا» توصیف شده است. جالب این است که این تور منطقهای در یک روز (شنبه ۲۰ آذرماه) انجام گرفت. «نیل مک فارکوهر» و «آن برنارد»، گزارشگران نیویورکتایمز در گزارش ۱۱ دسامبر ۲۰۱۷ خود مینویسند: «سفر پوتین در شرایط مناسبی زمانبندی شده بود: در زمانی که خشم از تصمیم ترامپ بهخاطر شناسایی قدس بهعنوان پایتخت اسرائیل در منطقه افزایش یافته و موجب انزوای بیشتر آمریکا در منطقه میشود، پوتین پیروزمندانه جهان عرب را درمینوردد» و این باور را القا میکند که ایالاتمتحده رویکردی بهشدت ضداسلامی را دنبال میکند.
در واقع، خشم از ترامپ برابر است با حمایت از پوتین چراکه تزار کرملین با عقب راندن و تار و مار داعش در سوریه همچون «ناجی اعراب» وارد گود رقابتها شده است. سفر پوتین تاثیرات داخلی هم دارد. او بار دیگر برای ریاستجمهوری مارس ۲۰۱۸ نامزد شده است و با بهرهبرداری از وجهه «سیاستمدار جهانی» دست برتر را در رقابتهای داخلی یافته است. به نوشته این دو روزنامهنگار آمریکایی، پوتین در دیدار با سیسی در مصر یک قرارداد هستهای ۳۰ میلیارد دلاری امضا کرد (اگرچه رویترز آن را ۲۱ میلیارد دلار اعلام کرده است. هر چند احتمال دارد که در کنار این قرارداد هستهای، توافقات دیگری هم منعقد شده باشد که مجموع آن ۳۰ میلیارد دلار تخمین زده شده باشد). اواخر ماه گذشته، روسیه و مصر بر سر استفاده روسها از پایگاههای نظامی مصر توافق کرده بودند. به این ترتیب، پوتین یک استراتژی چندوجهی را در پیش گرفته است: از یکسو، با ورود به سوریه نفوذ کشورش در شامات و مدیترانه را تقویت کرده است؛ با فروش سیستم موشکی اس-۴۰۰ به ترکیه، این کشور را ترغیب به ورود به مدار مسکو کرده و افزون بر این، میتواند ترکیه را بهعنوان حائلی میان مسکو با اروپا و آمریکا قرار دهد؛ با
فعالیت در مصر، نفوذ کرملین به شاخ آفریقا هم میرسد.
«فارکوهر- برنارد» مینویسند دیدار روز شنبه، هشتمین دیدار پوتین- اردوغان در سالجاری بود. پوتین با استفاده از فرصتطلبی راهبردی خود و با بهرهبرداری از بیمیلی آمریکا در تحولات منطقهای، روابط با بسیاری از پایتختها را تقویت میکند؛ پایتختهایی که روزگاری در دوران شوروی از آنجا رانده شد. پوتین بار دیگر به پایتختهایی که بهطور سنتی محل نفوذ این کشور بود روی آورده و با «احیاگری» میکوشد جای پای خود را در این منطقه پر آشوب محکمتر سازد.
نظر کاربران
والا اونا دیوانه نیستن چون به مردم خودشون میرسن ...