محمدجواد لسانی-پژوهشگر در روزنامه شرق نوشت: انتخاب یک راهنما که راستین باشد، گاهی آسان و گاهی دشوار است. یافتن کسی که بتواند سالک طریق را به مقصود خود برساند، معمولا با موانعی همراه است.
محمدجواد لسانی-پژوهشگر در روزنامه شرق نوشت: انتخاب یک راهنما که راستین باشد، گاهی آسان و گاهی دشوار است. یافتن کسی که بتواند سالک طریق را به مقصود خود برساند، معمولا با موانعی همراه است.
مهر تابندهای که آخرین برگزیده خداوند شد تا راه کامیابی بشر را بر او نمایان کند، برخلاف آنچه در اذهان پیروانش نقش بسته، چندان شناخته نیست؛ چراکه در طول تاریخ، آدمی تمایل به اسطورهسازی از کسانی دارد که آنان را بزرگ و رهاییبخش میداند.
وجه تاریک اسطورهها در این است که از حقیقت فاصله میگیرند و آنکه میماند، دیگر او نیست؛ بلکه سایهای ناموزون از آن شخصیت واقعی است که مردمان را از ظلمت زمانه بیرون کشید. شاید راهی برای درمان این توهم تاریخی یافت نشود و پیران راه پس از گذشت چند سده، از هویت خویش نزد دیگران تهی شوند؛ مگر راهنمایانی که فرستاده خداوند شدند و کتابی روشن با خود آوردند تا راهنمای بشر از ناراستی باشد.
اکنون همان کتاب بدون هیچ کموکاستی از آخرین رسول در میان پیروانش حضور دارد. شاید بهترین تعریف از کارکرد و جایگاه بلند قرآن مجید را پیشوای متقیان، حضرت علی(ع) بیان کرده باشد؛ «قرآن، فرماندهی بازدارنده و ساکتی گویا و حجت خدا بر مخلوقات است. خداوند عملکردن به قرآن را از بندگانش پیمان گرفت و آنان را در گرو دستوراتش قرار داد. ایزد یکتا، نورانیت قرآن را تمام کرد و دین خود را به آن کمال بخشید و پیامبرش را هنگامی از جهان برد که از ابلاغ کامل آیات قرآن به امتش فراغت یافته بود».
پس با تکیه بر این حجت موجه دینداری، از کودکی پیامبر ختمیمرتبت(ص) آغاز میکنیم تا بنگریم کتاب خدا چگونه او را وصف میکند؛ در سوره ضحی آیات ششم و هفتم چنین آمده: «آیا تو را (خدایت) یتیم نیافت، پس پناه داد؟ و (آن هنگام که) تو را سرگشته یافت، راه را برایت نمایان کرد». به زیبایی میتوان با این دو عبارت کوتاه، روحیه جستوجوگری این کودک را دریافت که خدایش او را از مسیری دورافتاده، به دیار خویش برمیگرداند.
دستهای از مفسران، اين رویداد را دور از ساحت آن حضرت دانستهاند و معنایی استعاری به آن منتسب كردهاند. درحالیکه کاملا هویداست؛ اراده خداوند بر این قرار گرفته که فرستادهاش را فردی مانند دیگران توصیف کند؛ همانها که در شهر مکه ساکن بودند. این خواسته ربانی بهطور آشکار در پایان بخش سوره کهف هم یادشده است: «(ای پیامبر!) بگو من فقط بشری هستم مثل شما، (با این تفاوت که) به من وحی میشود، که تنها معبودتان معبود یگانه است، پس هر که به لقای پروردگارش امید دارد، باید کار شایسته انجام دهد و هیچکس را در عبادت پروردگارش شریک نسازد». در اینجا بهروشنی به وجه بشری پیامبر اکرم(ص) تأکید شده است و حتی در ادامهاش افزوده انسانی است «همانند شما»، تا فردا حکایت غریبی نسازند که: درست است آن حضرت بشر است اما نه بشری مانند نوع ما!
همه این موارد برای آن است که خداوند آفریدهاش را میشناسند و میداند مردم تمایل به بتسازی از کسی دارند که او را بسیار گرامی میدارند.
طرفه آنکه آدمی دوست دارد نجاتبخش خود را از حالت انسانی بری کند و لباسی دیگر به او بپوشاند و کتاب خدا در برابر اين تمایلات میایستد. سوره مدثر گواهی دیگر بر این مطلب است: «ای جامه بر سر کشیده! برخیز و بیم ده و پروردگارت را بزرگ شمار و لباسهایت را پاکیزهدار».آیه پایانی شاهدی بر این است که آن فرستاده عالیمقام، فقط خداوند را به بزرگی میخواند و حالات خودش دقیقا چون مردم دیگر است. به آخرین آیه نیز بهعنوان واپسین نمونه، پرداخته میشود تا شاید آنان که در پژوهشگری قرآن کریم هستند، به تدبر بیشتر در این کتاب بپردازند. خداوند سبحان در سوره آلعمران آیه ۱۴۴ چنین میفرماید: «و محمد جز یک رسول نیست، که بهراستی پیش از او (نیز) فرستادگانی آمدند و درگذشتند.
آیا اگر او بمیرد یا کشته شود، شما به عقب برمیگردید؟ و هرکس به عقب بازگردد، هرگز به خدا زیانی نمیرساند و بهزودی خداوند سپاسگزاران را پاداش میدهد». بار دیگر به نهجالبلاغه امیرمؤمنان، علی(ع) برگردیم تا به حدیث ثقلین پیامبر رحمت(ص)، سر نهاده باشیم و «عترت» را در کنار «کتاب الله». نصبالعین خویش کنیم و شاهد باشیم که این تربیتشده دامان آن حضرت، چگونه او را توصیف میکند. در خطبهای از این کتاب آمده است: «محمدابن عبدالله(ص) وقتی در میان مردم بود، او را چون خویش میدانستند، امتیاز و تفاوتی نداشت و از رفتار بیرونی پیامبر چیزی ظاهر نمیشد که نمودار وضعی جدای از مردم باشد. یقعد مقاعدالناس، جای خاصی برای نشستن نداشت.
هر جا مردم مینشستند، او هم مینشست. هر وقت غریبهای وارد میشد و حضرت را نمیشناخت، میپرسید «ایکم محمد» کدام یک از شما محمد هستید؟» به عبارت دیگر لباس پیامبر راستی یا جای نشستن آن حضرت مانند دیگران بود و نمیشد او را میان جمع به آسانی تشخیص داد. همچنین در کتاب «سنن النبی» الهیدان شهیر، علامه محمدحسین طباطبایی آمده است: «آن حضرت حتیالمقدور میگفتند دایرهوار بنشینید. چون دریک دایره بالا و پایین وجود ندارد و خود وجود مبارکش هم در محیط دایره مینشست (و نه در مرکز آن) برای اینکه مردم او را مثل خودشان ببینند». حال با این اوصاف که در شناخت حقیقت وجودی آخرین فرستاده الهی آمد، چگونه ممکن است که بهطور نمونه برخی مدعی شوند آن حضرت سایهای از خود نداشته است!
یا چندین صفت دیگر به او نسبت دهند؟ در آستانه رحلت غمبار آن مهر جهانتاب، تعبیر لطیف امیرمؤمنان علی(ع) درباره راهنمای دین آذینبخش این نوشتار میشود: «رسول خدا(ص) درحالیکه سرش بر سینهام بود، قبض روح شد و جان او در کف من روان شد؛ آن را بر چهره خویش کشیدم. مسئولیت غسل پیامبر(ص) با من بود و فرشتگان من را یاری میکردند. گویا درودیوار خانه فریاد میزدند. گروهی از فرشتگان فرود میآمدند و گروهی دیگر به آسمان پرواز میکردند. گوش من از صدای آهسته آنان که بر آن حضرت نماز میخواندند، پر بود. تا آنگاه که او را در حجرهاش به خاک سپردیم. چه کسی به آن حضرت در زندگی و لحظات مرگ از من سزاوارتر بوده است؟».
پ
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
ارسال نظر