۵۹۳۷۳۲
۱ نظر
۵۰۳۴
۱ نظر
۵۰۳۴
پ

کودک چوپان‌هایی که معتاد می شوند

«عیلرضا» کودک چوپانی که دوره سم‌زدایی را می‌گذراند: صاحب‌کارم روزی ٣بار به همه چوپان‌ها شیشه می‌داد تا موقع گوسفندچرانی خوابمان نبرد و مراقب گله باشیم.

روزنامه شهروند: «علیرضا» کودک چوپانی که دوره سم‌زدایی را می‌گذراند: صاحب‌کارم روزی ٣بار به همه چوپان‌ها شیشه می‌داد تا موقع گوسفندچرانی خوابمان نبرد و مراقب گله باشیم.

بلوز و شلوار: آبی. صورت: رنگ‌پریده. انگشت‌ها: زیادی از جلوی دمپایی سفید پلاستیکی بیرون زده‌اند. آستین‌ها: تای زیادی خورده‌اند تا رسیده‌اند به آرنج. ساعدها: خط‌خطی است، ساعد چپ، پر از جای زخم‌های عمیق. نگاه: بی‌احساس از عمق کاسه چشم.
صدا؛ از ته گلو، خسته. لب‌ها: به زحمت باز و بسته می‌شوند، لبخند مصنوعی کوچکی، رویش سنجاق‌شده: «الان دیگر دوستش ندارم، همین من را بدبخت کرد.» علیرضای ١٥ساله، چوپان است، حالا از ٣٠روز پیش که روی تخت بخش روان یکی از بیمارستان‌های شرق تهران دراز کشیده، دیگر خودش را چوپان نمی‌داند.
چرا؟
همین شغل من را بدبخت کرد.
چیکارت کرد؟
معتادم کرد.
چطوری معتادت کرد؟
صاحب کارم به من مواد می‌داد.
چی می‌داد؟
شیشه.
خودش شیشه را می‌آورد و به تو می‌داد؟
بله.
ازش نمی‌پرسیدی چرا این کار را می‌کند؟
من بچه بودم، نمی‌فهمیدم. به من می‌گفت بکش و گوسفندها را ببر. منم می‌کشیدم و گوسفندها را می‌بردم چَرا.
وقتی می‌کشیدی چه اتفاقی می‌افتاد؟
اصلا برای من اهمیتی نداشت که بکشم یا نکشم، یکم بیدار می‌ماندم. کارم بیشتر می‌شد.
شیشه را کجا به شما می‌داد که بکشید؟
همان‌جایی که گوسفندها را می‌بردیم. بیابان.
فقط شما بودید یا به بقیه چوپان‌ها هم می‌داد؟
به همه می‌داد شیشه را.
یعنی به همه می‌گفت باید شیشه بکشید؟
بله.
خودت راضی بودی؟
من اصلا نمی‌خواستم، ولی وقتی شیشه را می‌داد، می‌کشیدم.
چطوری می‌کشیدی؟
شیشه را می‌ریختیم داخل یک چیز شیشه‌مانندی، تهش گردالی بود، از همان جای باریکش می‌کشیدیم.
معمولا چه موقع به شما شیشه می‌داد که بکشید؟
مثلا صبح که از خواب بیدار می‌شدیم. می‌کشیدیم تا خوابمان نبرد.
روزی یک‌بار؟
نه، یک‌بار صبح، یک‌بار ظهر، یک‌بار شب.
خود صاحب کارتان هم می‌کشید؟
بله.
چند سالش بود؟
سی، سی‌وپنج سال.
چند وقت است که در چوپانی مواد می‌کشی؟
دوسالی می‌شود.
چه چیز چوپانی را دوست داشتی؟
چوبش را. گوسفندهایش را.
چند وقت است چوپانی می‌کنی؟
من از بچگی. از وقتی این‌قدری بودم (دست‌هایش را از سطح زمین بلند می‌کند).
دلت می‌خواهد زودتر مرخص شوی؟
خیلی. دلم می‌خواهد بروم خانه. دلم برای محله‌مان تنگ شده.
تا امروز بیش از ٣٠ روز از بستری «علیرضا» در طبقه چهارم یکی از بیمارستان‌های شرق تهران که بخش روان کودک دارد، می‌گذرد و علیرضا در همین یک‌ماه و چند روز، قدش بلندتر شده، آبی زیر پوستش رفته، رنگش روشن‌تر شده و زخم‌های روی دستش بیشتر شده. او در همین مدت دو بار خودزنی کرده: «به من گفتن این هفته که بیاید مرخص می‌شوم.»
سکوت راهروی نباتی‌رنگ بخش روان، ظهر آن روز، با صدای تلویزیون که برنامه کودک پخش می‌کرد، شکسته شده: «مادرم که می‌آید دیدنم، با هم می‌رویم پایین و دور می‌زنیم.» این‌بار اولی نیست که علیرضای ١٥ساله، طبقه چهارم این بیمارستان را با آسانسور بالا می‌رود، آسانسوری که آن‌طرفش قفل است و هربار با چشم‌های پراشک و گردنی که از پس گردنی، سرخ شده، پا در بخش روان کودک می‌گذارد، پدر هربار با کتک او را می‌آورد.
می‌آورد، سم‌زدایی می‌شود و درست همان روزی که به خانه‌شان در حاشیه‌های شهریار برمی‌گردند، یک پا دارد دو پای دیگر قرض می‌کند و می‌رود به سمت بیابان، به جایی که گوسفندها را می‌چرند، جایی که «شیشه» هست.
دامداری‌های سنتی ناظری ندارند
در دامپروری‌های حاشیه‌های شهریار، کودک‌چوپان‌ها معتاد می‌شوند و اصغر برائی‌نژاد، مدیرکل دامپزشکی استان تهران می‌گوید که نظارت بر این دامداری‌ها به عهده آنها نیست: «هر کجا که به این دامپروری‌ها مجوز داده، وظیفه نظارت را هم باید برعهده بگیرد.
بخش‌های دولتی و غیردولتی به این دامپروری‌ها مجوز می‌دهند. یک‌سری از مجمع‌های امور صنفی دام هم هستند که می‌توانند پروانه فعالیت صادر کنند، حتی جهاد کشاورزی هم این کار را می‌کند، بنابراین هر جایی که مجوز می‌دهد باید نظارت هم داشته باشد.»
برائی‌نژاد به «شهروند» می‌گوید که این دامپروری‌ها در حاشیه شهرها، دامداری‌های سنتی و روستایی به شمار می‌روند که اگر هم از جایی مجوز داشته باشند، معمولا بر بهداشت گوشت آنها نظارت می‌شود، نه شرایط کارگری که آن‌جا مشغول به کار شده است: «دامپزشکی استان تهران تنها بر واحدهایی که مجوز داده، نظارت می‌کند و این دامداری‌ها در حیطه وظایف بازرسی ما نیست.»
پیام محبی، رئیس هیأت‌مدیره جامعه دامپزشکان ایران است و از آنچه در برخی از دامداری‌های سنتی می‌گذرد، بی‌اطلاع است: «فکر می‌کنم بخش بهداشت آن به عهده دامپزشکی است و وضع کار و کارگران، به عهده وزارت کار.» سعید سلطانی هم که کارشناس دامپروری است وقتی درباره معتاد کردن چوپان‌ها برای نگهداری و مراقبت از گله می‌شنود، می‌گوید: «اگر چنین اتفاقی در بعضی از دامداری‌ها رخ می‌دهد، جنایت است.»
با این همه، در گفت‌وگو با «شهروند» تأکید می‌کند که چنین اتفاقی در دامداری‌ها عمومیت ندارد، اما مثل همه آسیب‌های اجتماعی که رخ می‌دهد، خیلی هم دور از انتظار نیست: «قوه قضائیه و فرمانداری می‌تواند این موضوع را به صورت ویژه پیگیری کند.»
پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با 15 سال گارانتی 10/5 ميليون تومان

>> ویزیت و مشاوره رایگان <<
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

نظر کاربران

  • تپل

    ولا چندین چوپان میشناسم بچهاشون رده بالای این مملکتن میخای ادرس بدم بیایین ببینید

ارسال نظر

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج