همجنسگرایی در خانه هنرمندان!
چند صباحی از پردهبرداری تبلیغ همجنسگرایی در سریالهای خارجی نگذشته که نمونه چنین چیزی را در مملکت خودمان میبینیم و در کمال تعجب رگههایی از همان شیوههای اجرایی در برخی آثار هنری تولید داخل پدیدار شد.
ایده منحط و منحرفی که متأسفانه معدود افرادی را در اقصینقاط جهان با خود همراه کرده و با تمام تلاش و امکانات سعی در پیشرفت و همهگیر کردن این تفکر و اعتقاد پوچ را دارد.
آن مجموعه تلویزیونی اگرچه آن چنانکه باید و شاید مطرح نشد، اما پرده از شیوه جدید تبلیغی و ترویجی دگرباشها کنار زد و استراتژی جدید و نوین آنها را به دنیا نشان داد.
بهعنوان نمونه در خصوص آن سریال همین بس که با هدف مشمئز شدن روابط زناشویی از شخصیتها و روابطی همچون عشق پیرزن ۹۰ ساله به پسر نوجوان که منجر به ازدواج میشود گرفته تا سوء استفادههای جنسی پیرمردی از دختر جوان در قالب یک رابطه زناشویی و سایر روابطی که یا مرد یا زن در آن دچار مشکل هستند، سلسله اتفاقات ناخوشایندی را در سخیفترین حالت ممکن به تصویر کشید تا به مخاطب القا کند ازدواج با جنس مخالف از اساس اشتباه است و نوع دیگری از زندگی را میتوان تجربه کرد که همان دگرباشی جنسی است.
* تبلیغ همجنسگرایی، از سریال آمریکایی تا نمایش ایرانی
اما چند صباحی از این پردهبرداری نگذشته بود که در کمال تعجب رگههایی از همان شیوههای اجرایی در برخی آثار هنری داخل پدیدار شد و متأسفانه با وجود تذکرات و هشدارهای پیدرپی، هرگز گوش شنوایی برای پیشگیری و مهار این جریان بیمار وجود نداشت و نتیجه آنچنان شد که این جریان منحط و منحرف، در سایه سهل انگاری مسئولان خود را آرام و خزنده از حاشیه به متن رساند و آنچه که نباید میشد به وقوع پیوست.
به گونهای که در اندک زمانی با وقاحت تمام در بطن آثار هنری رخنه کرده و بهصراحت در حال ارائه و ترویج در قالبهای گوناگون فرهنگی و هنری آنهم با مجوزهای قانونی در سطح جامعه است!
ازجمله این قالبهای هنری، نمایشی است که حتی نامش هم برگرفته از عنوان «دگرباشها» است، به کارگردانی و بازی یکی از هنرمندان که آثارش این روزها به شکل عجیبی در کانون توجه این جریان قرار دارد و در یکی از سالنهای زیرمجموعه خانه هنرمندان ایران روی صحنه رفته است. نمایشی که حتی خود نویسنده در گفتگویی اعلام کرد از اجرای آن در ایران بسیار متعجب شده و البته برایش هم خوشحالکننده و هم غیرمنتظره است.
تئاتری که شاید در نگاه نخست تنها به گفتگوی ساده بین دو زن که هر دو همسر یک مرد هستند مربوط میشود و یا بهاصطلاحِ نمایش، داستان «مرد دو آدرسه» است که در حق همسرانش ظلمها کرده اما فارغ از ارزشگذاری فنی اثر که بسیار ضعیف ساخته و پرداخته شده، اصل قصه و داستان، نه آن مرد دو آدرسه هدف است و نه مصائب آن دو زن بلکه آنچه غایت و فرایند دراماتیک اثر بیان میکند تهی و پوچ بودن روابط زناشویی است که میتواند نه در روابط اشخاص نمایش بلکه در تمامی زوجها و روابط زناشویی سیطره پیدا کند.
* تأکید نمایش بر نکبت بودن روابط زناشویی!
این نمایش در طول اجرا بر نکبت بودن روابط زناشویی اشاره مستقیم دارد و حتی در وقیحترین حالت ممکن جزئیات همبستری با شوهر و تمایلات جنسی را (که تنها خاستگاه بودن کنار مرد داستان است) نیز غیر مستقیم و فرمی روایت میکند. و درنهایت، با اِلمانهای مشخص و محرز به مخاطب نشان میدهد که این مدل زندگی نتیجه جز نکبت و بیچارگی نخواهد داشت اما در ازای آن هر دو زن میتوانند نوع دیگری از زندگی را که همان در کنار هم و باهم بودن است، تجربه کنند و به ایده آلهایشان دست پیداکرده و فرصتهای ازدسترفته زندگی را دوباره احیا کنند و حتی احتیاجات غریزی خود را نیز در کنار هم برآورده سازند!
به گونهای که در اواخر نمایش کارگردان با وقاحت مثالزدنی سعی در نشان دادن آن میکند؛ و البته برای صریح و شفاف نشان دادن پیغام نمایش، از نماد معروف همنجسگرایان در طول مدت اجرا در طراحی لباس بازیگر بهره میبرد.
* آیا صلح نماد غیر شبههبرانگیز ندارد؟
البته فراموش نشود که در خصوص پیکسل نصبشده میتوان صدها توجیه و تفسیر ارائه کرد اما اکثراً حکایت آن خانم را شنیدهاند که در مقابل یک ریشسفید ایستاد و سؤال کرد «چرا وقتی دستوپا و کمر را جداگانه به حرکت درمیآوریم ایرادی ندارد اما زمانی که همه را با هم و یکجا و ریتمیک به حرکت درمیآوریم سرشار از ایراد میشود» و این دقیقاً میشود حکایت همین خانم بازیگر و توجیهاتشان؛ اما جالبتر آنجاست که کارگردان اثر متوسل به عذری بدتر از گناه شده و این پیکسل را از بُعد دیگر تفسیر و توجیه کرده و آن را نماد صلح یا فلان ماه برشمرده و عجب صلحی است که نمادش رنگبهرنگ و خط به خط نمود دگرباشها و همنجسنگرایان شده است؟! و اصولاً با علم به قبول چنین توجیهی آیا صلح هیچ نماد دیگری (کبوتر صلح، شاخه زیتون، و ...) جز این نماد شبههبرانگیز نداشته و ندارد؟!
و صدالبته فراموش نکنیم که این صلح نه معنای صلح حقیقی و واقعی بلکه صلحی بین همه اقشار جهانیان چه همنجسبازها و چه سایرین است و ایکاش بازیگر نمایش هرگز چنین توجیهی را عنوان نمیکرد تا حداقل بگوییم از جهلشان بوده است اما با این تفسیر کار از جهل گذشته، دقیقاً همان شیوه و دورنمایی است که در ابتدای یادداشت در قالب یک نمونه تلویزیونی اشاره شد. روش و شیوهی تبلیغی که دگرباشها در حال حاضر با استفاده از آن به ترویج و گسترش جریان منحط و منحرف خود پرداخته و متأسفانه تا حدودی موفق نیز بوده و افراد فریبخورده را همراه کردهاند.
اما نکته تأسفبار زمانی است که این نمایش با مجوز، روی صحنه رفته است و آب از آب تکان نخورده! گویی بخشهای نظارتی و مسئولین امر یا خود را به ندیدن زدهاند یا بهسادگی از کنارش گذشتهاند.
* تمجید بیبیسی از نمایش مروج همجنسگرایی
البته فراموش نشود که این مجموعه فرهنگی، پیشاز این نمایش نیز تئاتری با عنوان «س.پ» با همین بازیگر در سالن خود به نمایش گذاشت که دقیقاً با همین هدفگذاری تولید و به مرحله اجرا رسیده بود و جالبتر آنکه تئاتر موردنظر نیز محصول همین گروه (م.ت) است. گروهی که چندی پیش در شبکه ضدانقلاب بیبیسی به خاطر اختصاص یافتن شماره اخیر مجله خانه هنرمندان ایران (شیوه) به پرونده کاری سرپرست آن (ج. ت) مورد تمجید کمنظیر مسعود بهنود قرار گرفت و این دقیقاً مصداق صحیح و بیبدیل ولنگاری فرهنگی است که بارها و بارها رهبر معظم انقلاب نسبت به آن تذکر دادند.
اما مثل همیشه هیچ گوش شنوایی نبوده و از تذکرات معظمله بهراحتی گذشتند و هزار افسوس که برخی مدیران فرهنگی نمک انقلاب را خوردند و نمکدانش را طوری شکستند که اینچنین مورد تعریف و تمجید عناصر ضدانقلاب و فراری در خارج از کشور قرار میگیرند.
در پایان خطاب به مدیران و مسئولین فرهنگ و هنر یادآور میشود که رهبر معظم انقلاب با صراحت مثالزدنی و نگاه انقلابیشان دستگاه فرهنگ کشور را در سخنرانی اخیر خود دارای مشکل عنوان کرده و دستور «آتش به اختیار» را صادر فرمودند، ازاینرو از آن دستگاه با وجود سهلانگاری و کوتاهی محرز و مسلمش در حمایت از دو نمایش یادشده و برخی آثار دیگر انتظار میرود در عمل به انجام وظایف و مأموریتهای انقلابی خود اقدام عاجل را به عملآورد.
خاطرنشان میشود که همان بازیگر و همان گروه هماینک در تماشاخانه خصوصی دیگری با نام «پ» نیز در حال اجرای نمایشی هستند که همچنان مروج و مبلغ جریان منحط و منحرف همجنسگرایی است.
امیدواریم هر چه زودتر دستگاههای مسئول به وظایف قانونی خود در خصوص آن جامع عمل پوشانده و با جلوگیری تبلیغ و ترویج آن جریان در بین جوانان کشور گامی در جهت جبران کاستیها و سهلانگاریها بردارند.
نظر کاربران
خدا به فرهنگ و آیندگانمون رحم کنه...
جنگ فرهنگی
لطفا .آدرس نمایش تئاتر وکارگردانش و بفرمائید .
اینجا بحث بحث اجتماعی و ملی خودمان اقدام میکنیم.
خدا لعنت کند تمام هنرمندنماهایی که تیشه به ریشه فرهنگ ناب ایرانی اسلامی میزنند واز غوطه ور شدن درگندآب غرب لذت میبردند به قول قرآن خدایتان کشد مرگ برشما!!!!!!
مسخره نیست اینقدر ج ب پ کردین ؟
نگووووووو......
یعنی واقعا فکر میکنید این عنوانی که در زیر اعلام کردید در ایران رخ نمی دهد و در جامعه امروز؟؟؟؟؟؟؟؟؟
روابطی همچون عشق پیرزن 90 ساله به پسر نوجوان که منجر به ازدواج میشود گرفته تا سوء استفادههای جنسی پیرمردی از دختر جوان در قالب یک رابطه زناشویی
خدا از تقصیر مسئولینی که کوتاهی میکنن و خیانت به فرهنگ و مردم مبکنن نگذره ، جواب این کاسه لیسان فرهنگ غرب رو خواهیم داد
یا خدا ...
دیگه هر کسی بای دیده شده می ره کوچکترین چیزها رو بهانه می کنه و شروع به فحاشی می کنه. من این تاتر و دیدیم این تفسیرها فقط از یک ذهن بیمار در می اید.
نمیشه از رویه مطلب زود و بدون فکر قضاوت کرد،باید نمایش رو دید بعد نظر داد،شایدم نمایش هیچ ایرادی نداشته و فکر منحرف شما باعث شده اینجوری نظر بدین و فکر کنید،وگرنه الکی که بهش مجوز نمیدادن
اسم تأتر چیه؟یعنی از نظر شما اینطور نبود؟
برداشت ها متفاوت است
یخورده ازرابطه های اینجا هم بگو اونا ک فرهنگشونه وازنظرشون عیب نیست ازمسلمونا بگو ازاینا ک ادعاشون میشه بگو
تئاتر بهاره رهنما رو میگه
مرضی بنام همجنس گرائی
عصر مدرنیزم به لحاظی عصر نھضت جھانی ھمجنسگرایان است و بدین لحاظ به مثابۀ رجعت
جھانی قوم لوط می باشد و عصر لوطیزم یا لاطیزم است زیرا فرھنگ حاکم بر این جماعت ھمانا
لوطی گری و لاطی است . و می دانیم که جماعت لاط و لوطی بیش از ھر امری معروف به لاابالیگری
و عدم تعھد به امور اخلاقی و اجتماعی ھستند . و در عوض دعوی عشق و عاشقی و خدمت بی
شائبه به دیگران را دارند البته خدمات فسق و فجوری و عشرتکده ای و میخانه ای و پا منقلی. و این
نیز دیگر از نشانه ھای آخرالزمان و پایان تاریخ به عنوان عرصه انقراض نسل بشر می باشد . تکّبر و
خود پرستی تا سر حد انکار ھر تعھدی حتّی در قبال نیاز جنسی و ازدواج منشأ اصلی بروز مرض یا
عذابی بنام ھمجنسگرائی است که در مردان تحت عنوان عشق گرائی و تخدیر گرائی وگاه درویش
گرائی و در زنان مدرن تحت عنوان فمینیزم خودنمائی می کند : مکتب اصالت مردانگی و نرینه گی و
اصالت مادینه گی ! و این یک زندگی انگلی و کرم صفتی است چرا که انگل و کرم کدو بطور ژنتیکی در
آن واحد در خودش حامل نرینه گی و مادینه گی است و لذا جانوری خود –گاه می باشد . ولی در
انسان این مرض ژنتیکی نیست بلکه فرھنگی و اخلاقی می باشد و توجیه ژنتیکی و روانی این مرض
یک فریب بزرگ می باشد . این مرض دشمن تعھد و وفا و مسئولیت است و لذا یکمرض کاملاً کافرانه
و فاسقانه می باشد و مبتلایانش در جرگه معذبترین افراد بشری می باشند و جز با توبه از کفر و
فساد اخلاقی علاجی ندارند .
از کتاب " دایره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد اول ص 170