شهروند نوشت: نسبت روزنامهنگاران و کار اجرایی و گرفتن پست در حاکمیت چیست؟ این پرونده بهدنبال این موضوع است تا روشن کند که آیا مردم باید به روزنامهنگاران در انتخابات شورای شهر تهران رأی بدهند یا نه. عموما در سالهای دور و نزدیک مرسوم بوده که روزنامهنگاران همیشه شانس خود را برای ورود به حاکمیت آزمودهاند. در دوران کنونی خیلی از روزنامهنگاران شانس خود را برای ورود به مجلس آزمودهاند.
اما پس از آنکه عقربههای ساعت خبر از ساعات پایانیسال ٩٥ دادند و سال کاری ٩٦ آغاز شد؛ اتفاق جالبی رخ داد.
حدود ١٩روزنامهنگار و فعال مطبوعاتی برای ورود به پنجمین دوره شورای شهر تهران به فرمانداری رفتند و برای کاندیداتوری و کسب رأی مردم ثبتنام کردند. انتخاباتی که به رسم هربار چهرههای سیاسی و ورزشی را به سمت فرمانداری میکشاند اما در این میان دیدن روزنامهنگاران و چهرههای مطبوعاتی در مسیر فرمانداری تفاوت شاخص این انتخابات با دورههای پیشین بود و این درحالی بود که چهرههای غیرمتخصصی انتقادات زیادی را در دورههای پیشین روانه خیابان بهشت کرده بودند؛ انتقاداتی که از معابر شهری گرفته تا حادثه پلاسکو را در خود جای دادند و همیشه حکایتگر این موضوع بودند که اعضا باید علم مدیریت شهری داشته باشند و بتوانند تصمیمات درست اخذ و به شهرداری القا کنند، البته عملکرد برخی اعضا و صحبتهایی که داشتند به این انتقادات صحه گذاشتند. در اینکه شورای شهر نیازمند متخصصان امر است شکی نیست؛ متخصصانی که تنها به مدیریت شهری معطوف نشوند و جنبههای مختلف زندگی شهری در کنار هم نشستن این متخصصان مدنظر قرار بگیرد. افرادی که افکار عمومی را بشناسند و از مطالبات آن باخبر باشند، عدهای که قوانین را بدانند و طرحها و برنامهها را از نظر حقوقی مورد
واشکافی قرار بدهند.
در این میان شهر تهران با تمام مشکلاتی که بر کسی پوشیده نیست در شورای شهر خود نیازمند افرادی است که بتوانند در کنار مدیران شهری مسائل روان اجتماعی را مدنظر قرار بدهند.
جذابیت بهشت تا بهارستان
در اینکه بهارستان و صندلیهای سبز خانه ملت جذابیت خاصی برای گروههای سیاسی دارند، شکی نیست؛ جذابیت و اهمیتی که با نزدیکشدن به روزهای انتخابات تشدید میشود، بهگونهای که جناحها، احزاب و چهرههای سیاسی به انحای مختلف خود را برای آن مهیا میکنند؛ سنتی که از گذشتههای دور وجود داشته و تا به امروز ادامه دارد. مرور تاریخ نشان از این دارد که در میان چهرههای سیاسی همیشه چهرههای شناختهشده و کمتر شناختهشده موفق در عرصههای دیگر نیز مجذوب بهارستان بودهاند و برخی از آنها نیز به آن دست یافتهاند همانند امیررضا خادم، قهرمان سابق کشتی جهان که با شرکت در انتخابات به بهارستان راه یافت. این تب و جذابیت به میان روزنامهنگاران نیز رخنه کرده تا جایی که آنهایی که تصورشان بر این است که جایگاه ویژهای دارند یا در نقشآفرینیها موثر هستند، سعی دارند تجربه ورزشکاران و هنرمندان را بیازمایند و برای این تجربه شورای شهر را نشانه رفتهاند.
البته چهرههایی همچون مصطفی کواکبیان، دبیرکل حزب مردمسالاری، الیاس حضرتی مدیرمسئول روزنامههای اعتماد و تعادل و محمدعلی وکیلی مدیرمسئول ابتکار تکیهزدن بر کرسیهای سبز بهارستان را آزمودهاند. عموما روزنامهنگارانی که با رأی مردم به نهادهای انتخاباتی رفتهاند خوش درخشیدهاند.
از مرحوم بورقانی در مجلس ششم تا فعالان مطبوعاتی اصولگرا در مجالس هفتم و هشتم و نهم و حتی برخی از نمایندگان فعلی مجلس نشان دادند که حقطلب هستند و تلاش میکنند در راستای وظایف خود، مسامحه نکنند. با این حال، آیا هر روزنامهنگاری باید در لیست قرار بگیرد و مردم باید به همه آنها رأی بدهند؟
برای رسیدن به پاسخ این پرسش که آیا کاندیداتوری روزنامهنگاران میتواند گرهای از مشکلات شهری باز کند یا خیر و حضور این قشر در شورای شهر میتواند مثمرثمر باشد با تعدادی از صاحبنظران این قشر صحبت کردهایم که در ادامه میخوانید.
روزنامهنگاران دیپلمات
میرزا محمدصالح شیرازی، بنیانگذار نشریه «بینام» روزگار محمدشاه قاجار، نخستین ایرانی دانشآموخته روزنامهنگاری است؛ نخستین روزنامهنگار گزارشنویس که در سال ١٢٢٧ق دیدههای خود از اصفهان، کاشان، قم و تهران را به نگارش درآورد. پدر میرزاصالح که یکی از صاحبمنصبان نظامی بود سبب شد تا او به دفتر عباسمیرزا راه بیابد و بعد از بازگشت از انگلستان مترجم و مستشار عباس میرزا شد و همین منصب سبب شد ١٨سال از روزنامهنگاری دور باشد. ١٨سالی که بنابر دستور عباس میرزا به امور اداری و دولتی مشغول شد. مریم عمید، مدیرمسئول و نویسنده روزنامه شکوفه دومین زنی بود که روزنامهای برای زنان منتشر کرد و در آن به موضوعات زنان و حقوق آنها پرداخت. پدر او پزشک مخصوص قشون سلطنتی بود.
او یکی از زنانی بود که به جنبش مشروطه پیوست. میرزا محمدتقی مقلب به ملکالشعرای بهار بود که شاعری، روزنامهنگاری، نمایندگی ادوار مجلس شورای ملی، وزیر فرهنگ و فعال و مبارز سیاسی دوره مشروطه را در کارنامه خود دارد. درواقع محمدتقی بهار در سال ١٢٨٣ و آغاز نهضت مشروطیت به صف مشروطهطلبان خراسان پیوست اما در سال ١٢٨٧ با روزنامه مخفی «خراسان» وارد عرصه روزنامهنگاری شد. ابوالقاسم اعتصامزاده روزنامهنگار دوره رضاشاه بود که در سال١٢٧٠ به دنیا آمد و در ژنو در علوم صنایع مستظرفه تحصیل کرد و با تالیف و ترجمههای خود توانست به جایگاه شایستهای دست بیابد تا اینکه در سال ١٣٠٣توانست امتیاز روزنامه ستاره ایران را به دست بگیرد؛ روزنامهای که مورد اقبال عمومی قرار گرفت تا اینکه اعتصامزاده در دوره دهم از بجنورد نماینده مجلس شورای ملی شد.
دورانی که زینالعابدین رهنما و علی دشتی، دو روزنامهنگار -علی دشتی روزنامهنگار و نویسنده و مشهور به پیر مطبوعات مدت کوتاهی سردبیر ستاره ایران بود و بعد از آن شفق سرخ را منتشر کرد و با توقیف روزنامه دشتی نماینده مجلس شد و بعد از آن ریاست اداره سانسور مطبوعات به او سپرده شد- از مجلس خارج شدند و اعتصامزاده به همراه عباس مسعودی مدیر اطلاعات وارد مجلس شدند، البته قصه ورود روزنامهنگاران به عرصه سیاست به اینجا ختم نشد و سالهایسال به انحای مختلف تکرار شد، بهطوری که در سالیان اخیر نیز ما روزنامهنگارانی را داشتیم که پا به عرصه سیاست گذاشتند و عنوان رجال سیاسی به خود گرفتند، افرادی چون حشمتالله فلاحتپیشه که روزگاری در صفحه بینالملل روزنامه رسالت قلمفرسایی میکرد و بعد به جرعه رجال سیاسی پیوست، البته مدیر مسئول روزنامه کیهان، سیدمحمد خاتمی نیز همین مسیر را تجربه کرد و مقالهنویس روزنامه سلام، سعید حجاریان نیز مسیر بهشت را در پیش گرفت و جزو نخستینهایی بود که عضو شورای شهر تهران شد، البته نکته جالب روزنامهها تنها به داشتن روزنامهنگارانی که حالا رجال سیاسی شدهاند محدود نمیشود، چون برخی چهرهها نیز برای
نخستینبار با آمدن نامشان در روزنامهها مطرح و بعد جزو چهرههای سیاسی شدند، افرادی همچون احمدینژاد و ترقی که با طرح شکایت از روزنامه سلامت نامشان مطرح شد.
نگاه موافق
ورود روزنامهنگاران به بهشت بلامانع است
آرش خوشخو- سردبیر هفت صبح| شورای شهر یکی از عرصههای مهم شهری است که میطلبد افراد متخصص درحوزه شهری به آن ورود کنند تا کمی از بار مشکلات کلانشهری همچون تهران کاسته شود. درپاسخ به این سوال که آیا با حضور روزنامهنگاران دراین عرصه موافق هستم، باید بگویم روزنامهنگارانی که درحوزه شهری کار کردهاند، میتوانند دراین عرصه ورود کنند، چون فعالیت دراین حوزه به آنها این توانایی را میدهد که با مشکلات شهری آشنایی داشته باشند و میتوانند با عضویت درشورای شهر کمککننده باشند، البته نوع نگاه روزنامهنگاران کاندیدا مهم است، چون اگر نامزدی در شورای شهر، پلکانی برای ورود به حوزههای بالاتر سیاسی باشد، این کاندیداتوری شایسته نیست. عضویت درشورای شهر میطلبد اعضا ازمشکلات شهری باخبر باشند و افرادی با چنین اطلاعاتی میتوانند نقش مثمرثمری بازی کنند، اما اینکه تنها داشتن روحیه خبرنگاری برای جلوگیری از رانتها مبنای ورود به این عرصه باشد، دلیل شایستهای نیست. شورای شهر جای تصمیمگیری است، نه جلوگیری از تصمیمات، چون این رسالت رسانههاست تا از اخذ تصمیمات نادرست جلوگیری کنند. روزنامهنگاران حوزه شهری از شهر و دغدغههای آن مطلع
هستند و میتوانند درتصمیمگیریهای شهری نیز مفیدفایده باشند.
شاید مخالفت برای ورود روزنامهنگاران به عرصه شورای شهر، ترس از نشانه رفتن مدارج بالای سیاسی باشد، چون درگام نخست شورای شهر سهلالوصولتر است، البته در اینکه این نوع نگاه به عضویت درشورای شهر اشتباه است، شکی نیست چون مشاهدات و تجربیات به ما نشان دادهاند که حضور چهرههای مطرحی همچون ورزشکاران و هنرمندان درشورای شهر نتوانسته باب جدیدی درحل مشکلات شهر باز کند، چون شورا محلی است برای مدیریت و تصمیمگیریهای شهری و ورود براساس رقابتهای سیاسی نتوانسته کاری از پیش ببرد. در واقع چنین نگرشهایی سبب شده حضانت شورا و نمایندگان مجلس از بین برود. درحال حاضر، امید بر این است افرادی وارد شورای شهر شوند که توانایی تصمیمگیری دراین حوزه را داشته باشند، البته بهطور قطعی نمیتوان گفت، صرف روزنامهنگاربودن دلیلی باشد بر تصمیمگیرنده خوبیبودن.
این مسأله محک نخورده و نیاز به آزمون دارد، البته یادمان باشد چهرههای معروف سیاسی امروز ما درگذشته سابقه روزنامهنگاری داشتهاند. ، شمسالواعظین افرادی بودند که از روزنامهنگاری به دنیای سیاست پا گذاشتهاند. امیدواریم با تکیه بر تجربیات گذشتهمان اگر قرار است روزنامهنگاری وارد شورای شهر میشود، علم، اطلاعات و توأمان شجاعت لازم را برای ورود به این حوزه داشته باشد تا بتواند رسالتی که به عهده گرفته است را به نحواحسن به انجام برساند. درشرایط فعلی نمیتوان به مثبت یا منفیبودن حضور این قشر درشورای شهر حکم داد، البته با رعایت نکات گفتهشده این حضور میتواند مفیدفایده باشد.
نظرکارشناس
به پدیده شهروندی جفا نکنیم
علیاکبر قاضیزاده- روزنامهنگار| کاندیداشدن برای شورای شهر براساس قاعدهای که وجود دارد، است. مترو معیارهایی دارد که اگر افرادی درخود این مشخصهها را میبینند، میتوانند کاندیدا شوند. شاید این مشخصه را دیگران در فرد دیده باشند و او را ترغیب به کاندیداشدن کنند؛ مشخصههایی همچون آگاهی از شهرسازی، شهروندی و امور شهری، البته داشتن انگیزه فعالیت دراین زمینهها نیز میتواند فاکتور خوبی باشد و این افراد میتوانند به کمک شهر بیایند و دربهبود وضع آن تلاش کنند، البته مشاغل این افراد نمیتواند مانع جدیای باشد اینکه فرد روزنامهنگار است یا طبابت میکند یا درعرصه هنر یا ورزش چهرهای شناخته شده است، بنابراین گفتن از اینکه استاد دانشگاه یا روزنامهنگار یا... میتواند دراین عضویت شرکت کند یا نه خیلی شایسته نیست، چون این عضویت بستگی به این دارد که فرد کاندیداشده چگونه فردی است و چه پیشینهای را پشت سر خود دارد، مطالعاتش درچه سطح و چه حوزهای بوده است.
من به شخصه تقسیمکردن آدمها را قبول ندارم. آن چیزی که اهمیت دارد، این است فردی که دراین شورا ثبتنام کرده، به این باور رسیده باشد که میتواند برای شهرش مفید باشد یا نه! با شناختی که من به شخصه از برخی نمایندگان دارم، به این نتیجه رسیدهام که عملکرد برخی از آنها در دورهای که گذشت، درحد نماینده یک شهر ١٦-١٥میلیونی به نام تهران نیست. شاید این افراد به دلیل نام و شهرتی که داشتند، رأی آوردهاند. عضو شورای شهر باید مشکلات شهر را درک کرده باشد و درکنار انگیزه، آگاهی نیز داشته باشد؛ مطالعاتی دراین زمینه داشته باشد و حداقل ٥ شهر مهم و بزرگ دنیا را از نزدیک دیده باشد.
در واقع شناختی ازشهری همچون توکیو، دوبی و... داشتهباشید البته شهر خود تهران را نیز بشناسد- با عرض پوشش حداقل تهرانی باشد- افرادی با چنین مشخصههایی و داشتن این سطح از آگاهیها میتوانند به خود جرأت بدهند و درشورای شهر ثبتنام کنند. فردی که عملکردها و تواناییهایش گویای ناتوانی دراین حوزه است، نباید صندلیای را اشغال کند؛ اگرچه با علم به اینکه رأی میآورد. چنین عملی جفا به شهر است؛ جفا به پدیدهای به نام شهروندی. افراد باید خود به این علم داشته باشند که چقدر اهل این میدان هستند. آیا این کار را میشناسند؟ این نمایندگی را. ابعاد آن را میشناسند؟ با مقتضیات آن آشنا هستند؟ اگر به این نتایج رسیدند و دیگران آمادگی آنها را تأیید کردند، وارد این عرصه شوند.
افرادی که درعرصه رسانهها فعالیت میکنند، به اقتضای شغل خود نیازمند مطالعه هستند و مجبورند درجریان اخبار باشند و مجبورند از آگاهی بالاتری از سطح عمومی جامعه برخوردار باشند- انشاءالله- آنها میتوانند در شورای شهر موثر باشند بهخصوص افرادی که درحوزه شهری فعالیت داشتهاند، چون با قوانین آشنا هستند و به مشکلات و مباحث اشراف دارند، بنابراین به نسبت چهرهای شناختهشده درعرصههای دیگر کاندیداشدنشان بجاتر است.
نگاه مخالف
ویروس ثبتنام به جان روزنامهنگاران افتاده
مهدی رحمانیان- مدیرمسئول روزنامه شرق | من با این مسأله مخالف هستم. بهواقع نمیدانم چه اتفاقی افتاده است که همه هوس ثبتنام کردهاند. شاید دلیل این هجمه از ثبتنام این باشد که هیچ هدفگذاری وجود ندارد و تا به امروز هیچ آموزشی برای کاندیداشدن ارایه نشده است. آموزش در این مورد که کاندیداهای شورای شهر باید واجد چه شرایطی باشند و عضو این شورا باید از چه ویژگیهایی برخوردار باشد، به دلیل عدم فقدان این آگاهیرسانی است که با هجوم اقشار مختلف و گاها غیرمتخصص برای عضویت در شورای شهر مواجه هستیم؛ از مکانیک تا روزنامهنگار.
بهنظر میرسد راه درست این باشد که احزاب در بررسیهایی که انجام میدهند به منطقی دست بیابند تا براساس آن افرادی که واجد شرایط و شایستگی برای عضویت در شورای شهر هستند، گزینش شوند و بقیه به کمک آنها بیایند تا ما با یک لیست طویل و عجیبوغریب روبهرو نباشیم که باعث سردرگمی افرادی شود که میخواهند انتخاب کنند. ما در انتخابات قبلی شورای شهر شاهد چهرههایی از ورزشکاران و هنرمندان بودیم اما این تب به روزنامهنگاران نیز رسیده است و درحال حاضر روزنامهنگارانی که همیشه پرسشگر بودند باید پاسخ بدهند که چرا؟ انگیزه و هدفگذاریشان از این ثبتنام چه بوده؟ این دست سوالاتی است که خود این افراد باید پاسخ بدهند و کس دیگری نمیتواند پاسخ صریحی به این تصمیم بدهد.
البته دو نفر از همکاران ما نیز ثبتنام کردهاند که در مقابل این دست از سوالات، پاسخ صریحی ندادهاند و با شوخی و خنده مسیر سوال را تغییر دادند. به اعتقاد من کاندیداتوری در شورای شهر تبی است که همهگیر شده و به میان روزنامهنگارها نیز رخنه کرده است؛ ویروس ثبتنام که به جان برخی روزنامهنگاران افتاده است، البته باید صبور بود و به انتظار نتایج صلاحیتها نشست، چون در آن برهه میتوان با استناد به نتایج تحلیل درستتری از این مسأله داشت. شاید در گیرودار انتخابات این سوال پیش بیاید که شانس اهل سیاست برای ورود به شورای شهر بالاتر است یا چهرهها.
به گمان من شانس کسانی بیشتر خواهد بود که در لیست قرار بگیرند. فرقی ندارد چه لیست جریان اصولگرا و چه جریان اصلاحطلب. درنهایت ترکیبی از این دو وارد شورا میشود، درواقع موفقیت خارج از لیست بهنظر من صفر است. شورای شهر ماجرای پلاسکو را از سر گذراند، ماجرایی که کاستیهایش به اعضای شورا برنمیگردد، بلکه سیاسیون و افرادی را که لیست تهیه میکنند، نشانه میرود.
زمانی که افرادی که لیست تهیه میکنند برای ورود لیستشان به شورا از چهرههای مشهور چه ورزشکاران و چه هنرمندان بهره میبرند، اشتباه اولیه را مرتکب میشوند. واقعیت امر این است که افرادی که مسئولیت تهیه لیست را به عهده دارند، باید آگاهانه و عاقلانه لیست را تهیه کنند، حتی اگر لیست موردنظر رأی نیاورد. این چه بیماریای است که ما گمان میکنیم فردی که خوب وزنه میزند را میتوان وارد لیست کرد تا بتواند به شورای شهر ورود کند، بهواقع ورود این افراد چه کمکی میتواند به شهر و تصمیمات شورا کند؟
تجربه دیگران
روزنامهنگارانی که بخشی از تاریخ با نان آنها پر شد
اریک رولو، نامی آشنا در روزنامهنگاری و مسائل دیپلماتیک است؛ روزنامهنگار فرانسوی که درسال ١٩٢٦ در مصر به دنیا آمد و سردبیری لوموند را در کارنامه خود دارد؛ رولو روزنامهنگاری را با گزارشنویسی برای خبرگزاریهای فرانسه شروع کرد و درخششی که داشت پای او را به لوموند باز کرد، جایی که از او یک چهره بینالمللی ساخت و شهرت او را در مسائل دیپلماتیک به منصهظهور رساند.
نویسنده معروف و جهانی «فلسطینی آواره» همه شهرت خود را مرهون تحولات بسیار مهم و حساس خاورمیانه در دهههای ٦٠ تا٨٠ است. اریک به پشتوانه تبحر دیپلماتیک در مسائل خاورمیانه و شمال آفریقا در سال١٩٨٥ لوموند را ترک کرد و فرانسو میتران، رئیسجمهوری وقت فرانسه او را بهعنوان سفیر این کشور در تونس منصوب کرد، البته او در دورانی که سفیر بود نیز دست از روزنامهنگاری و نوشتن برنداشت اما متاسفانه با وجود شهرت زیاد رولو و با توجه به اینکه الهامبخش روزنامهنگاران دو نسل پس از خود در خاورمیانه بود، خبر فوتش بازتاب چندانی نداشت.
آلکساندر بوریس دوففل جانسون متولد ١٩ژوئن ١٩٦٤ از زمره مردانی است که روزنامهنگاری، تاریخنگاری و سیاست را در طول زندگی خود تجربه کرده است. او از سال ٢٠٠٨ تا ٢٠١٦ بهعنوان شهردار لندن فعالیت کرد، البته از سال ٢٠١٥ نمایندگی پارلمان از حوزه انتخابیه آکسسبریج و رویسلیپ غربی را به عهده دارد. جانسون در دوره دوم شهرداری خود نظارت بر برگزاری المپیک ٢٠١٢ را به عهده داشت. عنوان وزیر مشاور در امور خارجه و مشترکالمنافع به ژانویه ٢٠١٦ برمیگردد، البته طی سالهای ٢٠٠١ تا ٢٠٠٨ نماینده پارلمان از حوزه انتخابیه هنلی بود. او که عضویت در حزب محافظهکار بریتانیا را در کارنامه خود دارد، به دلیل نزدیکی به سیاستهای لیبرال اقتصادی و لیبرال اجتماعی، لیبرترین خوانده شده است.
سارا لوئیز هیث پیلین در آیداهو به دنیا آمد و در روزنامهنگاری ادامه تحصیل داد. او بعد از فارغالتحصیلی بهعنوان گزارشگر ورزشی برای شبکههای تلویزیونی کار کرد. پیلین درسال ١٩٩٢ و در ٢٨سالگی در شهر کوچک واسیلا بهعنوان نماینده شورای شهر انتخاب شد و در سال ١٩٩٦ شهردار واسیلا شد. او شعار خود مبنی بر کاهش ٦٠درصدی مالیات بر اموال را عملی و دوباره سمت شهرداری را تجربه کرد. پیلین در سال ٢٠٠٢ نامزدی ناموفقی را برای به دست آوردن پست معاون فرماندار آلاسکا در کارنامه خود دارد، البته این ناکامی در سال ٢٠٠٦ تکرار نشد و او بهعنوان نماینده جمهوریخواهان برای فرمانداری آلاسکا انتخاب شد. او در ٤٢سالگی نخستین زن و جوانترین شخصی بود که به فرمانداری ایلات آلاسکا انتخاب شد.
بنیتو موسولینی که در ٢٩ژوییه ١٨٨٣به دنیا آمد و به سال ١٩٤٥ از دنیا رفت، در ابتدا روزنامهنگاری را پیشه خود قرار داد، اما با گذر زمان یکی از رجال سیاسی شد. شاید ورود او به دنیای سیاست با رسیدن به درجه استواری در حین جنگ جهانی اول شروع شد تا او با استفاده از نارضایتی مردم ایتالیا بتواند حزب فاشیسم را تشکیل بدهد؛ حزبی که با ادعای احیای عظمت روم باستان شروع به کار کرد. او در سال ١٩٢٢ فرمان نخستوزیری را از پادشاه ایتالیا گرفت و لقب دوچه به خود داد. پیشوایی که به سانسور مطبوعات پرداخت.
نظر کاربران
شما بگید،آیا مردم باید رای بدهند؟؟؟؟