قسم یک فیلمساز برای سیلی زدن به آوینی!
سعید سهیلی کارگردان فیلم جنجالی "گشت ارشاد" در گفتوگویی درباره سوءتفاهم در سینمای ایران، گفت: قسم خورده بودم به آوینی سیلی بزنم!
سوءتفاهم در سینمای ایران سوژه تازهترین گفتوگوی سعید سهیلی است. گفتوگویی متفاوت با ماهنامه "نسیم بیداری" که کارگردان گشت ارشاد در آن مواضع و خاطرات تازهای را درباره بروز برخی سوءتفاهمها در سینمای ایران طرح کردهاست.
بخشهایی از اظهارات سعید سهیلی در این گفتوگو را در ادامه میخوانید:
* وقتی آزادی کم باشد دو پدیده نامیمون شکل میگیرد؛ یکی شایعه است و دیگری سوءتفاهم که هر دو از دل سانسور بیرون میآیند. اگر من بتوانم نظرم را درباره مجلس، رئیس جمهور فلان وزیر یا فلان سیاست ابراز کنم مجبور نمیشوم حرفم را در لفافه بیان کنم که باعث برداشتهای مختلف شود. وقتی صریح صحبت کنم همه یک برداشت از آن خواهند داشت.
* خانواده سینما زمانی که زیر یک سقف جمع میشوند حول محور «سینما» سوءتفاهم خیلی کم است. اما اگر همین اهالی سینما جایی جمع شوند که بحث گرایشهای سیاسی و عقیدتی متفاوت مطرح باشد سوءتفاهمها آغاز میشود. مثلاً اگر من نوعی با داریوش مهرجویی زیر یک سقف باشیم و فقط بحثمان سینما باشد کمتر دچار مشکل میشویم اما اگر زیر همین سقف با کسی مثل فرجالله سلحشور قرار بگیرم مشخص است که او با خودش فقط سینما به همراه ندارد، یک سری دیدگاههای سیاسی، آرمانی، اصولی و ارزشی با خودش به همراه دارد که همانها نقطه آغاز سوءتفاهمها میشود.
* زمانی که من «مردی شبیه باران» را ساختم تنها کسی که خیلی به آن حمله میکرد فریدون جیرانی بود که در مجلات و روزهانههای مختلف علیه آن مینوشت و حتی در جشنواره فجر پانزدهم در تلویزیون هم مصاحبه کرد و خیلی از فیلم بد گفت. مدتی بعد خیلی اتفاقی در بنیاد سینمایی فارابی خدابیامرز روحالله امامی مشغول تدوین فیلم «قرمز» فریدون جیرانی بود که ما با یکدیگر روبهرو شدیم. یک ربع با هم صحبت کردیم و پس از آن جیرانی شد طرفدار فیلم من! هنوز هم جزو طرفداران «مردی شبیه باران» است. چرا؟ چون بهدلیل یک سوءتفاهم باورش شده بود که در این فیلم رفتهام یک سریال خارجی را کپی کردهام و آن روز برایش استدلال آوردم که من هنوز آن فیلم را ندیدهام.
* زمانی که در حوزه هنری خراسان مشغول بودم فیلمنامههای کوتاه مینوشتم و برای تصویب به حوزه هنری استان تهران میفرستادم. هر بار که ۱۰، ۱۵ تا فیلمنامه برگشت میخورد میدیدم زیر تمام آنها فقط نوشته «رد» و یک امضا هم شدهاست! کمکم دیدم همه این امضاها شبیه هم است و نامش هم مرتضی آوینی است. همان موقع با خودم قسم خوردم که هر وقت این آدم را ببینم یک سیلی میزنم زیر گوشش! واقعاً هم دنبال این بودم که این آدم را پیدا کنم و بزنم.
میخواستم بگویم: «مرد حسابی ما این همه زحمت میکشیم برای این فیلمنامهها بعد یک کلمه مینویسی رد و تمام!» اتفاقا مدتی بعد موقعیتی پیش آمد که در یک میزانسن من به همراه سه نفر از بچههای حوزه هنری و آوینی که هنوز من نمیشناختمش، دور یک میز نشستیم و درباره سینما صحبت میکردیم. چند دقیقه که از بحث گذشت دیدم طرف مقابلم عجب آدم روشنی است. بعد یکباره یکی گفت این مرتضی آوینی است.
بلند شدم، بغلش کردم و شروع کردم به بوسیدن! تعجب کرد و دلیل پرسید، گفتم: «قسم خورده بودم وقتی تو رو میبینم یه سیلی بزنم به صورتت! اما الان که دیدم آدم خوبی هستی، چون قسمم شکسته نشه به جای دست با لبهایم سیلی زدم!» بعد از آن هم کلی گفتیم و خندیدیم و درباره سوءتفاهمهایی که نسبت به آن فیلمها داشتیم صحبت میکردیم.
* وقتی «مردی شبیه باران» را میخواستم بسازم ماهها منتظر دریافت پروانه نمایش بودم اما هچ اتفاقی نیمافتاد. یک بار زدم به سیم آخر و گفتم به ارشاد میروم و در یکی از این اتاقها را با لگد باز میکنم ببینم چه کسی مجوز به من نمیدهد! یادم هست آن روزها روحانی قد کوتاهی در شورای پروانه ساخت بود که اسمش را به خاطر ندارم. وقتی در اتاق را باز کردم، آنجا نشسته بود. پرسیدم: «شما چرا به من مجوز ساخت نمیدهید!؟»
ریش بلندی هم داشتم، سوال کرد: «تو کی هستی؟» گفتم: «سعید سهیلی» گفت: «برو تصویب شد!» (خنده) گفتم: «یعنی چی؟ من هفت ماهه دنبال این مجوزم هنوز صادر نشده!» گفت: «فکر میکردیم سعید سهیلی بر مبنای اسمش و فیلمنامهای که نوشته و در آن رزمنده به رزمنده خیانت میکند، احتمالاً یک آدم قرتی است و شاید دیدگاههایش شبیه مخملباف باشد! اما الان که آمدی احساس میکنم همین امروز خط مقدم جبهه بودهای!»
* سالها قبل ابوالقاسم طالبی مجلهای داشت به نام «سینما ویدئو» که خبرنگاری در آن نوشته بود سهیلی پسرخاله یا نمیدانم پسر دایی شمقدری است. دقیقاً یادم هست در ایام برگزاری جشنواره فجر در سینما فلسطین طالبی این خبرنگار را به من معرفی و بلافاصله محکم زدم زیر گوشش! گفت: «چرا میزنی؟» گفتم برای اینکه چیزی که به آن علم و اطمینان نداری را ننویسی!
نظر کاربران
مصاحبه جالب وخواندنی ای بود.مرسی...
انصافا حظ کردم از این مصاحبه. توصیه میکنم اگه با دقت نخوندین یه بار دیگه از اول با دقت بخونین. ارزشش رو داره!
اونوقت این تیپ هنری ایشونه که یه طرف ریش و سبیلش سفیده و طرف دیگه سیاهه؟