ايرانیان هیچ برنامه ای برای شادی ندارند...
خنده و شادي يک نياز اساسي بشر است. از ديدگاه علم روانشناسي، شادترين لحظات، لحظاتي است که ما ميخنديم. با نگاهي به کودکان به راحتي ميتوان اين واقعيت را دريافت، آنها بدون دليل ميخندند اما وقتي به سن بزرگسالي ميرسند براي شاد بودن دليل ميخواهند.
اما به راستي دليل اين تغييرات چيست؟ چه چيز باعث اين تفاوت در يک کودک با يک بزرگسال ميشود؟ به عقيده جامعهشناسان افزايش نگرانيها بابت وضعيت اقتصادي، فرهنگي و اجتماعي، موجب ايجاد استرس و کاهش شادي در بزرگسالان ميشود اما آنچه اين کاهش آرامش را تبديل به يک آسيب اجتماعي ميکند اين است که رفته رفته اين استرس در جامعه رواج پيدا ميکند و درنهايت يک جو افسرده در جامعه برپا ميشود که اين جو افسرده در نقطه مقابل شادي و اميد به زندگي جامعه قرار دارد.
شاخصهاي يک جامعه شاد
کارشناسان اجتماعي، مهمترين شاخصههاي يک جامعه شاد را اميدواري، اعتماد اجتماعي، نشاط فردي و جسماني افراد ميدانند. آنان معتقدند افزايش مشارکت در حوزههاي مختلف سياسي، فرهنگي، اجتماعي، افزايش کيفيت زندگي فردي، خانوادگي و بهرهوري در محيطهاي شغلي از مهمترين عوامل افزايش نشاط در جامعه هستند.
بر خلاف آنچه تصور ميشود شادترينها هميشه ثروتمندترينها نيستند. براتي روانشناس و استاد دانشگاه ضمن تاييد اين مطلب توضيح ميدهد که عوامل اقتصادي چندان به روي احساس شادي تاثيري ندارد. براي مثال کارتن خوابهاي بمبئي در تحقيقي که در مورد شادي انجام شده به مراتب شادتر از بعضي از پولدارهاي غربي بودند. بنابراين ميتوان نتيجه گرفت که اين احساس عدالت يا بيعدالتي اقتصادي در جامعه است که نارضايتي را به وجود ميآورد. او ميگويد: مصرفگرايي و تبليغات و انتظاري که ايجاد ميکنيم و برآورده نشدن آن باعث ناکامي ميشود و اين ناکامي مهمترين علت ناشادي است. او ادامه ميدهد: بايد بپذيريم که سطح درآمد خانوادههاي ما نسبت به سالهاي گذشته افزايش داشته اما با اين وجود ميزان شادي به شدت کاهش داشته است.
ايرانيان مردمي شاد نيستند
درک اين مطلب زياد نيز سخت نيست، چهرههاي عبوس، غمزده و حتي عصباني شهروندان که هر روز در پياده رو، اتوبوس، مترو و حتي محل کارمان مشاهده ميکنيم شاهدي بر اين مدعاست و نشاني از اينکه ايرانيان مردمي شاد نيستند.
«بررسي سابقه تاريخي ما ايرانيان نيز نشان ميدهد که جامعه ايراني از نظر تاريخي نيز به سبب کشوقوسهاي فراوان و زندگي در اقليمي استراتژيک و خاص در معرض انواع بلاياى طبيعى و حمله اقوام مختلف غربى و شرقى دستخوش بحرانهاى داخلى بسيار بوده است. نبود ثبات و آرامش يا شرايط استبداد، افراد اجتماع را يا به سمت گروههاى کوچکتر قومى- منطقهاى سوق ميداد يا به خاطر تسلط مطلق حاکميت مستبد اجازه هرگونه ابراز وجود را از آنان سلب ميکرد.
گروههاى قومى به خاطر قدرت فرهنگى خود علاوه بر تامين نيازهاى روحى افراد آن قوم، در کشاکش اتفاقات روزمره و حتى بحرانها تکيهگاه محکمى محسوب ميشدند. علاوه بر اعتقادات دينى، در اين ميان آداب و رسوم قوميبا مراسم مختلف و وسيعى براى هر امر همچون خرمنکوبى، گلابگيرى، عروسى، نوروز و... علاوه بر توجه ويژه به آن، با التفاط زبان، موسيقى، حرکات موزون و رنگ به نياز ذاتى انسان براى احساس شادى و نشاط به خوبى پاسخ ميدادند. به تدريج که قدرت قوميتها در عرصه عمومى کمتر ميشد و دولتهاى غير ملى يکى پس از ديگرى شکل ميگرفتند و از هم ميپاشيدند، کارکردهاى وسيع و همه جانبه قومى مورد تعرض قرار ميگرفتند.»
اين را دکتر سعيد معيدفر عضو هيات علمى دانشکده علوم اجتماعى دانشگاه تهران ميگويد: شرايط تاريخى، جغرافيايى هر کشورى، در ايجاد ذهنيت افراد آن اجتماع از پديدههاى روانى- فرهنگى نقش ترديد ناپذيرى دارد. برخى پديدهها به خصوص در حالتهاى بحرانى ايجاد ذهنيت نسلى کرده، به يک نسل هويتى متمايز ميبخشد. ويژگىهاى يک نسل چه بسا توسط نسلهاى قبلى يا بعدى نيز استفاده شود، اما براى آنها حکم چارچوب شکل دهنده را نداشته باشد. به رغم دگرگونى ذهنيت نسلى، برخى ذهنيتها توسط نسلهاى الهام بخش تداوم مييابند و به نسلهاى آينده حمله ميکنند.
دولت فکر ميکند متولي شادي نيست
جامهشناسان بر اين باورند که در ايران دولت و دستگاههاي دولتي بيش از ديگر نهادها درباره ميزان نشاط يا بينشاطي جامعه مسئوليت دارند. عباس کاظمي عضو هيات علمي گروه ارتباطات دانشگاه تهران معتقد است: «سياستهاي شادي در ايران به سياستهاي کلي و يکدستي تبديل شده که صرفاً نمايش شادي است. دولت گمان نميکند که بايد متولي شادي مردم باشد و از اين طريق شکلي از شادي را در اولويت قرار دهد و آن را بر جامعه تحميل کند. در اينجا تلويزيون به ابزاري مبدل شده است که به مردم دستور ميدهد چه روزي شاد و چه روزي ناشاد باشند.»
دکتر اصغر مهاجري، آسيبشناس در رابطه با الگوي شادي و تفريحي در کشور ميگويد: در جامعه ايراني بنا به دلايل مختلف ساختاري بين خروجي و ورودي شاديها وجود ندارد و اين در حالي است که در ميزان ورودي و خروجي غمها در کشور يک رابطه منطقي وجود دارد. منظور از ورودي احساسات زماني است که فردي احساسي از نوع غم يا شادي را دريافت ميکند و دوست دارد که اين احساس را به جامعه نشان دهد که اين خواسته، خروجي احساسات تلقي ميشود.
اين آسيبشناس ادامه ميدهد: متاسفانه به دلايل مختلف به صورت دسته جمعي و مناسب با عرف جامعه اين ورودي و خروجيها رعايت نميشود چرا که در خروجي احساسات تمرين نداشتهايم و روش اجراي سالم و بدون آسيب آن را بلد نيستيم. وقتي خروجي منظمي وجود نداشته باشد، آسيبها بوجود ميآيند و به دنبال اين آسيبها از مسير صحيح شادي منحرف ميشويم.
يک خروجي احساسي زماني منظم است که به اندازه شادي بوجود آمده باشد که معمولا خروجي شادي، حضور دسته جمعي را نيازمند است و بايد در اين زمينه تمرين لازم را جهت اجراي صحيح داشته باشيم چرا که متاسفانه در جامعه، «به هم خنديدن» به جاي «با هم خنديدن» به عنوان شادي کردن رايج شده است که اين امر آسيبهاي زيادي را به دنبال دارد.
اين آسيبشناس در رابطه با تاثير رعايت رابطه خروجي و ورودي شادي در جامعه تاکيد ميکند: زماني که اين ورودي و خروجيها متناسب با يکديگر درست اجرا شود در جامعه، شادي را باز توليد ميکند و باعث ميشود تا شادي در جامعه ماندگار باشد ولي اين امر به دلايل ضعف فرهنگي در جامعه رعايت نميشود و شاهد تفريحات و شاديهاي بريده بريده و مقطعي هستيم چراکه به لحاظ زماني و اجتماعي داراي نظام واحد در اين زمينه نيستيم.
مهاجري به اهميت رعايت روزهاي اياماللهي و مراسم مذهبي اشاره کرده و ميگويد: اجراي مناسب مراسمهاي مذهبي و عزاهاي عمومي براي جامعه جهت بازتواني شادي و نشاط جامعه لازم است و اين مراسم بايد در کنار ساير مراسمهاي تفريحي سال مناسب و درست اجرا شود. اين ايامها ما را به غم نميبرد ولي چون برنامه واحد و کاملي نداريم، نميتوانيم از اين مراسمها جهت باز توليد نشاط جامعه استفاده کنيم.
شادي ايرانيها الگوي مناسبي ندارد
اين آسيبشناس در رابطه با آسيبهاي ناشي از تفريحات ناپايدار، تاکيد ميکند: وقتي شادي در جامعه بازتوليد نشود موجب ميشود تا تفريحات پايداري نداشته باشند و اين ناپايداري باعث ميشود تا الگوي تفريحي جامعه بهويژه جوانان منحرف شود. در کشور بنا به قشرهاي مختلف و فرهنگهاي متفاوت، الگوهاي متفاوتي وجود دارد ولي متاسفانه در زمان طراحي الگوي شادي و فرهنگسازي، يک طرح و الگو را براي تمام قشرها و فرهنگها در نظر ميگيريم، به همين دليل الگوهاي پيشبيني شده مورد قبول قالب جامعه قرار نميگيرد.
وي در رابطه با طراحي الگوهاي تفريح و شادي خاطر نشان ميکند: وقتي يک الگو، غيرواقعي باشد موجب ميشود تا مردم از آن الگو پيروي نکنند و علاوه بر اتلاف هزينهها و برنامهريزيها، نگاه مردم که مخاطبان اصلي هستند به سمت فيلمها و برنامههاي خارج از عرف جامعه ميرود و از الگوهاي نامناسب با جامعه پيروي ميکنند.
وقتي در اين زمينه الگوي مناسب نداشته باشيم از جريان اصلي منحرف ميشويم و اين در حالي است که فرهنگ بسيار کند و گسترده حرکت ميکند و لذا انحراف در اين زمينه خسارتهاي جبراننشدني را بر جاي ميگذارد.
به گفته وي در جامعه به جز افراد افسرده و پر مشغله که به ظاهر احساس نياز به شادي ندارند ساير مردم به دنبال شادي و تفريح هستند که اين افراد الگوهاي تفريحي خود را مقتضي بر فرهنگ و اعتقادي که دارند، انتخاب و دنبال ميکنند لذا طراحي يک الگوي مناسب و مرتبط با جامعه بسيار اهميت دارد.
اين آسيبشناس در رابطه با طرح الگوي مناسب در جامعه ميافزايد: بايد شناخت کافي در زمينه شادي و تفريح جامعه داشته باشيم و همچنين در اين زمينه به روز عمل کنيم و به صورت مستمر پژوهش کنيم و از کارشناسان و اهل نظر در اين عرصه استفاده شود. ما در ساختوساز يک بناي عمراني بسيار دقيق و با حوصله عمل ميکنيم ولي به سازه فرهنگي جامعه توجهي نداريم، بايد موانع اشتباه ساختاري کنار گذاشته شود و با ايجاد توازن در ورودي و خروجي شادي و غم در جامعه بتوانيم نشاط را در جامعه حفظ کنيم.
اين آسيبشناس در رابطه با فرهنگ ديني و ملي کشور ميگويد: فرهنگ ديني و ملي کشورمان تاکيد زيادي بر شادي و نشاط جامعه دارد و موازيکاري سازمانها در اين عرصه يکي از مشکلات اساسي در فرهنگ شادي و نشاط کشور است که بايد رفع شود. بايد در آموزش و پرورش، رسانه ملي و آموزشهاي ديني ما توجه بيشتري به الگوي تفريحي مناسب جامعه صورت بگيرد تا از نعمت فرهنگ غني ملي و ديني خودمان به نحو مطلوب استفاده کنيم.
شادي؛ واکسن نظام ايمني بدن در مقابل اتفاقات ناگوار
در مورد عدم وجود شادي در جامعه ايراني بحث شد اما به راستي عدم وجود شادي و نشاط چه آسيبي به جامعه وارد ميکند؟ بايد دانست که نخستين و بارزترين تاثير شادي و نشاط در جامعه افزايش ايمني بدن است که در حالي که افسردگي مصونيت و قدرت نظام ايمني بدن را در مقابل رويدادها و اتفاقات ناگوار کم ميکند. اما شادي به عکس انرژي تازهاي به ما ميدهد.
دکترعلي اصغر احمدي، روانشناس و عضو هيات علمي گروه روانشناسي دانشگاه تهران در مورد کمبود شادي در جامعه ايراني ميگويد: شما ببينيد روزهاي عزاداري ما چقدر بيشتر از روزهاي ميلاد و جشن است. در حالي که در روايات اسلامي داريم که مومن غم خود را پنهان و شادي خود را آَشکار ميکند. آنچه مشخص است جامعه ايراني از بسترها و بنيانهاي لازم براي ابراز شادماني بويژه به شکل گروهي و همگاني برخوردار نيست و علاوه بر اين نيز شيوههاي شناخته شده و تعريف شده کمتري براي شادمانيهاي همگاني در کشور وجود دارد.
اين در حالي است که بيگمان شاد بودن يکي از شاخصهها و بنيانهاي زندگي مطلوب در هر گروه و جامعهاي به شمار ميرود و به عبارت ديگر هر قدر مردمي شادتر باشد توان و پتانسيل بيشتري براي تلاش و حرکت به جلو دارند.در اين بين بايد گفت که اگر به پيامدهاي مثبت و فراوان شادي بر حوزههاي گوناگون، اقتصاد، فرهنگ، اجتماع، سياست و... نگاهي داشته باشيم درمييابيم که در جامعهاي شاد جدا از نگرش خوشبينانه نسبت به زندگي و امور پيرامون، رضايت و اميد بيشتري از زندگي و احساس رفاه جريان دارد.
همچنين بايد به اين نکته توجه داشت که با وجود پتانسيلهاي گوناگون در کشور سن اميد به زندگي در ايران ۷۲ سال است که خود حکايت از فاصله بسيار ما با کشورهاي پيشرفته و اروپايي است. در حالي که به نظر ميرسد در چارچوب برنامهاي اصولي و اصلاح برخي روشها ميتوان با ياري گرفتن از رسانههايي همانند صدا و سيما و... به سوي جامعهاي شادتر حرکت کرد جامعهاي که در کنار شادي بيشتر مسلما نتايج مثبتي از تلاش و حرکت به سمت جلو را همراه خود دارد و همچنين باعث جذب حداکثري جوانان به امور ديني خواهد شد چرا که جوان به دنبال شادي و تفريح است و عدم وجود بسترهاي مناسب براي شادي ميتواند تبعات بدي را براي جوانان و جامعه به همراه داشته باشد.
اصغر مهاجري در رابطه با شاخصهاي اميد به زندگي در جامعه نيز ميگويد: عوامل و شاخصهاي مختلفي در اميد به زندگي افراد نقش دارد ولي بهداشت، شيوه زندگي، مرگومير نوزادان و عوامل اجتماعي و فرهنگي نقش مهمي را ايفا ميکنند.
وي در رابطه با تاثير عوامل اجتماعي و فرهنگي بر سطح اميد به زندگي در جامعه، خاطرنشان ميکند: مذهب در جامعه بسيار مهم است چراکه مذهب ميتواند در آرامش قلبي و شادي دروني جامعه تاثير گذار باشد. علاوه بر مذهب الگو و سبک زندگي در عوامل اجتماعي بسيار مهم محسوب ميشود چرا که افراد با انتخاب يک الگو و يک شيوه براي زندگي خود نظام زندگي خود را بر اساس همان الگو تنظيم ميکنند لذا اگر اين الگو يک الگو نامناسب باشد فرد نيز در زندگي خود دچار مشکل و در نهايت کاهش اميد به زندگي ميشود؛ ميبايست الگوهاي زندگي و شيوه زندگي تثبيت شده و مطمئن باشند.
وي ارتباطات شفاف را از ديگر مسائل مهم در گستره عومل اجتماعي برشمرده و ميگويد: شفافيت ارتباطات به پايه و بناي خانواده کمک ميکند و رابطه بين مردم و حکومت را صميمانهتر ميکند چراکه دورويي و دوگانگيها با خود عدم اعتماد را در جامعه گسترش ميدهد و در نهايت اين گسترش تنش و استرس در جامعه افزايش پيدا ميکند.مهاجري در رابطه با وضعيت اقتصادي و تاثير مستقيم آن در زندگي و اميد به زندگي تاکيد ميکند: اگر سرمايه اجتماعي کاهش پيدا کند دچار عدم انسجام در روابط اجتماعي ميشويم و همين کاهش سرمايه اجتماعي با خود آسيبهاي اجتماعي ديگري را به همراه دارد.
علاوه بر وضعيت اقتصادي جامعه رضايت از زندگي زناشويي بسيار مهم است که بيارتباط با سرمايه اجتماعي نيست.به گفته وي افزايش نگرانيها بابت وضعيت اقتصادي و فرهنگي و اجتماعي باعث ميشود که افراد بابت آينده خود دچار استرس شوند و رفتهرفته اين استرس در جامعه رواج پيدا ميکند و درنهايت يک جو افسرده در جامعه برپا ميشود که اين جو افسرده در نقطه مقابل شادي و اميد به زندگي جامعه قرار دارد.
راهکارهاي افزايش اميد به زندگي
مهاجري در رابطه با راهکارهاي افزايش اميد به زندگي و ارتقاي سطح شادي جامعه، تاکيد ميکند: براي تنزل سطح افسردگي جامعه بايد بسترشاديهاي مناسب و صحيح در جامعه فراهم شود که جهت تحقق اين امر ميبايست ورودي و خروجي شادي در جامعه حاکم باشد و در اين زمينه دولت و حکومت نقش مهمي را بر عهده دارند.
بايد ميزان نگرانيها نيز علاوه بر انطباق خروجي و ورودي شادي در نظر گرفته شود و مردم نبايد نسبت به آينده خودشان دچار نگرانيهاي شديد، استرسها و تنشهاي مخرب شوند.مهاجري بر اهميت عدالت در جامعه تاکيد کرده و ميگويد: بايد سياستهاي مناسب و بلندمدتي در زمينه کاهش نابرابريهاي اجتماعي در نظر گرفته شود که شفافسازي و تقويت سرمايه اجتماعي از مهمترين راهکارها در اين زمينه محسوب ميشود.
افزايش آسيبهاي اجتماعي، جامعه را دچار تنشهاي مخرب و شديد ميکند لذا گسترش عدالت اجتماعي ميتواند در رفع مشکلات اجتماعي و کاهش آسيبهاي اجتماعي گامهاي مهمي را بردارد.اين آسيبشناس به تصحيح روابط بين افراد جامعه تاکيد کرده و خاطرنشان ميکند: با وجود مشکلات فراوان مردم ميتوانند با رفتار مناسب در کاهش تنشها به يکديگر کمک کنند که تساهل گرايي و بخشش از مهمترين اين نمونهها محسوب ميشود.جامعهشناسان همگي در اين امر اتفاق نظر دارند که شادى براى زيباتر و قابل تحمل كردن زندگى رابطه مستقيمى با ابراز وجود و احساس امنيت دارد احساس امنيتى كه ناشى از توان ابراز وجود در تمامى ابعاد طبيعى و كسب كليه حقوق انسانى است.
نظر کاربران
کی گفته ما شادی نداریم ...هرشب پای سریال های تلویزیون می نشینیم و ازاخبارروزمثل گرونی وآلودگی وترافیک ویارانه ها می گیم وکلی می خندیم، کی میگه ما غم وغصه داریم
بخدا از زندگی کردن فقط بلدیم غمگین باشیم دوست داریم به هر بهانه ای گریه کنیم. ولی واقعا مردمان کشورهای دیگه دقت کردین به هر بهانه ای دور هم جمع میشن و شادی میکنن شاید اینست یکی از دلایل پیشرفت انها نسبت به ما...
واقعاً با این اوضاع بد اقتصادی و تورم و گرونیه لحظه به لحظه چه انتظاری دارید. ملت ایران نه تنها شاد نیستن بلکه مدام توی تنش هستن و فکر و ذکر و ذهنشون این که چطوری روزگار توی این اوضاع بگزرونن
با درود....درست است . ایرانیان ، نه تنها مردمی شاد نیستند ، بلکه امیدی هم به شاد بودن در آینده هم ندارند . در روزگارانی نه چندان دور ، حداقل با دورهم جمع شدن فامیل ، میشد کمی شاد بود ، ولی با این گرانیهای ساعت به ساعت ، وفکر تهیه یک شام معمولی برای یک جمع حداقل 5-6 نفره ، + تهیه میوه وچای و غیره ، همه از هم دور شده اند ؛ نمیشود با خرما و شیر (مثل قدیم ) میهمانی خانوادگی برگزار کرد ؛ جوانها با این گرانی سرسام آور و هزینه زیادتهیه خانه و عروسی ، فکر عروسی را از سر به در کرده و تنها به دوردور در خیابانها بسنده کرده اند . تلویزیون چیزی ندارد ، سینما چیزی ندارد ، بهای کنسرت ها سرسام آور است ؛ بیکاری جوانهای تازه فارغ التحصیل شده و بدون سابقه کار ، که دست به سوی پدر و مادر دراز کرده اند ، امیدی به زندگی برای پدری که بعد از 30 سال کار ، تازه بازنشسته شده و باز باید ، دوران استراحتش را هم کار کند تا شکم زن و فرزند را حداقل ، سیر کند ، بدون مسافرت و میهمانی خانوادگی ، از همه ما مردم ، جمعی افسرده ، ساخته که حالا حالاها با هیچ داروی ضد افسردگی هم ، بهبودی حاصل نخواهد شد . .....با سپاس.
پاسخ ها
حالا شما هم پیاز داغ شو زیاد نکن!!!!!!!!!!!!!
دهنتو باید طلا گرفت.
کاملا درسته. من الان یه جوونم زیر 30 سالم ولی واقعا گاهی حس می کنم زندگی کردن رو دوس ندارم. اصلا از طندگی متنفرم میشم گاهی. اولین شرط شادی رفاه اقتصادیه. گوشت کیلویی 36 هزار تومن پسته کیلویی 60 هزار تومن. از اون طرفم که همش از صبح اخبار دزدی و تجاوز و اعدام. آدم چه جوری می تونه شاد باشه آخه؟