لیلی گلستان: ما کجا داریم زندگی میکنیم؟
لیلی گلستان در روزنامه شرق نوشت: چند روز پیش آقایی زنگ زد و گفت از مجله هنر ... زنگ میزنم. میخواستم مجله را برایتان بیاورم تا از نظرتان مطلع شویم و ما را راهنمایی کنید تا مجلهمان بهتر شود. من هم روزی را تعیین کردم. او با پنج مجله از یک شماره واحد آمد که در آن مطلبی از گالری گلستان و نمایشگاه ١٠٠ اثر، ١٠٠ هنرمند چاپ شده بود.
لیلی گلستان در روزنامه شرق نوشت: چند روز پیش آقایی زنگ زد و گفت از مجله هنر ... زنگ میزنم. میخواستم مجله را برایتان بیاورم تا از نظرتان مطلع شویم و ما را راهنمایی کنید تا مجلهمان بهتر شود. من هم روزی را تعیین کردم. او با پنج مجله از یک شماره واحد آمد که در آن مطلبی از گالری گلستان و نمایشگاه ١٠٠ اثر، ١٠٠ هنرمند چاپ شده بود.
تشکر کردم و گفتم مجله را نگاه میکنم و نظرم را به او خواهم گفت. فردا زنگ زد که خب نظرتان را بگویید. گفتم نگاه دقیق میکنم و فردا خواهم گفت. گفت ما حاضریم با نقاشهای گالری شما مصاحبه کنیم یا خبر گالریتان را با تفصیل چاپ کنیم و در مقابل قراردادی با یک تعرفه مشخص ببندیم. گفتم نیازی به این کار ندارم. نه مصاحبه پولی انجام میدهیم و نه به تعریف پولی نیاز داریم. ممنون. یک ربع دیگر یک پیامک برایم آمد که بابت آن پنج مجلهای که برایتان آوردم، مبلغ ٥٠هزار تومان به این شماره کارتبهکارت کنید.
من هم پیامک اعتراضی زدم و تمام که البته او را خوش نیامد. من نمیدانم تا کی باید شاهد این نوع از رفتارها در رسانههایمان باشیم. پیش از این انواع دیگرش را هم از سوی برخی از بهاصطلاح منقدان دیده بودیم. آیا نباید جلو این بیاخلاقیها گرفته شود؟ - تلفن همراهم زنگ زد. صفحه را نگاه کردم، شمارهای نیفتاده بود. جواب دادم. آقایی بعد از اینکه خوب مطمئن شد که من، خودم هستم! گفت ما مقدار فراوانی اثر هنری از فلان بنیاد گیرمان آمده و من الان دارم از خارج از کشور با شما حرف میزنم.
ما شما را انتخاب کردهایم تا این آثار را که اغلب متعلق به دوره صفویه و زندیه است برای ما بفروشید. گفتم یعنی شما میخواهید من اموال مصادره را بفروشم؟ گفت علیا حضرت همه آثار را تأیید کردهاند. من دیگر نفهمیدم چه شد... . با فریاد هرچه حرف زشت و فحش و... از بچگی تا حال یاد گرفته بودم (که بعد فهمیدم عجب فرهنگ لغات غنیای را در حافظه داشتهام و بیخبر بودهام!!) به او و کل آثارش و به تأییدکننده آثار و به شوهر تأییدکننده آثار! نثار کردم و گوشی را گذاشتم و نصف بطری آب خنک را سر کشیدم تا کمی آرام گرفتم.
نظر کاربران
آفرین،وطن پرستی هنوز زنده است،زنده باشی گرامی...
هيچي بد تر از تگزاس آمريكا.. اينجا هركي قدرت داشته باشه حرف اون برو هست...هيچ كس خدارو در نظر نميگيره