بازیگر سلطان قلب ها: به من سر بزنید
دخترک زیباروی؛ دانش آموز دبیرستانی که برای هنرستان هنرهای زیبا برگزیده شد و زندگی هنری اش آغاز می شود: «ای کاش هنرهای زیبا من را نپسندیده بود و ای کاش یک زندگی معمولی داشتم مثل بقیه.»
سکانس اول؛ نوجوانی
دخترک زیباروی؛ دانش آموز دبیرستانی که برای هنرستان هنرهای زیبا برگزیده شد و زندگی هنری اش آغاز می شود: «ای کاش هنرهای زیبا من را نپسندیده بود و ای کاش یک زندگی معمولی داشتم مثل بقیه.»
سکانس دوم؛ جوانی
دوشیزه جوان زیباروی؛ حالا چهار سال است که خاک صحنه می خورد و کار با بزرگان تئاتر را تجربه می کند. امیر شروان، نصرت الله محتشم، عزیز رفیعی، ارحام صدر و علی محزون و ...
سکانس سوم؛ جوانی
بانوی جوان زیباروی، نامش سر زبان ها می افتد. در اوج موفقیت و چند سال بعد در «سلطان قلب ها» در کنار فردین.
سکانس چهارم؛ میانسالی
پس از انقلاب، تصمیمی برای خروج از کشور ندارد. او همچنان روی صحنه تئاتر می درخشد و در یکی دو پروژه تلویزیونی هم بازی می کند. مهری محبیان با نام هنری مهری مهران؛ او یکی از پیشکسوتان تئاتر ایران است که این روزها حال و روز خوشی ندارد. بعد از جراحی کمرش خانه نشین می شود و دیگر توانایی برای کار ندارد.
دو سال پیش همسرش را هم از دست می دهد و فرزندانش هم که خارج از کشور هستند و راه دور. خودش می گوید توقعی از آنها ندارد؛ همین که در دیار غربت شاد باشند و خوشحال، برایش کافی است اما بیکاری، فوت همسر و بالا رفتن قیمت اجاره خانه ها دلایلی هستند که این هنرمند پیشکسوت را بی خانمان می کنند و بالاجبار دست یاری به سمت خانه تئاتر و هر جایی که فکر می کند فریادرسی هست، دراز می کند و البته جواب هم می گیرد.
ی سالی را با توصیه ایرج راد، مدیرعامل خانه تئاتر ایران در خانه سالمندان اندیشه در ولنجک می گذراند ولی فاکتوری نشان می دهد که او را 24 میلیون تومان بدهکار خانه سالمندانی کرده که از طرف خانه تئاتر به آنجا معرفی شده و برای همین شناسنامه و کارت ملی اش در گرو است.
او حالا یک ماهی است که از خانه سالمندان بیرون آمده و در منزل یکی از دوستانش در خیابان مولوی تهران زندگی می کند. دیگر پایی برای راه رفتن ندارد و چشمانش هم ضعیف شده اما وقتی از گذشته حرف می زند، می شود برق شادی را در چشمانش دید. از گذشته ای که او ستاره بوده، ستاره ای که حالا فقط یک درخواست دارد: «تو رو خدا به من سر بزنید. یاد من باشید. از مرگ نمی ترسم ولی از این می ترسم که مثل پروین سلیمانی در گوشه ای بمیرم و هیچ کس نفهمد.»
عکسی را نشان مان می دهد از خودش در کنار زنی از سوئد که برای گذاشتن تاج ملکه زیبایی بر سر آمده و می گوید: «به خدا من هم جوان بودم و خوشگل. همیشه که اینطور پیر و گرفتار نبوده ام.»
مهری مهران این روزها با پولی که بابت از کار افتادگی اش از بیمه می گیرد روزگار می گذراند. کارت صندوق بازنشستگی هنرمندان را هم نشان مان می دهد: «پول نداشتم عضویتم را تمدید کنم و حالا دیگر عضو این صندوق هم محسوب نمی شود. پولی هم که از بیمه می گیرم شاید فقط جوابگوی داروهایم باشد اما مشکل اصلی من شناسنامه ام است. شما نمی دانید برای خانم های پیر شناسنامه خیلی اهمیت دارد. الان کل دغدغه من این است که شناسنامه ام را بگیرم.»
ایرج راد: مشکل از بهزیستی است
با مسئولان آسایشگاه سالمندان صحبت می کنیم. از این می گویند که برای گرفتن پول از بهزیستی چاره ای به جز نگه داشتن شناسنامه و مدارک مهران ندارند. ایرج راد،| مدیرعامل خانه تئاتر هم در گفتگو با «تماشاگران امروز» در این باره می گوید: «نمی دانیم مشکل کجاست که این پول را به خانه سالمندان نمی دهند. از روز افتتاح این مرکز قرار بود 10 تخت از آن به نام طرح استاد عزت الله انتظامی برای هنرمندان پیشکسوتی در نظر گرفته شود که از طریق خانه تئاتر به آنجا معرفی می شوند و هزینه آنها را بهزیستی بپردازد. همین الان ما نامه زده ایم تا هر ه زودتر به مشکل ایشان رسیدگی شود و بهزیستی این پول را پرداخت کند.»
نظر کاربران
آخی عزیزم لااقل آدرس یا تلفنی بدهید که بشه ایشون رو پیدا کرد و کمکی کرد.تا حداقل از تنهایی در بیایند. گردن ملت ایران خیلی حق دارند