اعتراف به قتل به دلیل عذاب وجدان
متهم جوان، ١١ سال بعد از قتل به دلیل عذاب وجدانی که دچارش شده بود، اعتراف کرد که چطور رانندهای را کشته و اموالش را سرقت کرده است.
مأموران پلیس شهریور سال ٨٣ جسد مردی را که در جاجرود رها شده بود، پیدا کردند. آنها بعد از اینکه هویت جسد را مشخص کردند، فهمیدند این مرد راننده ماشین بوده و سه نفر را به صورت دربستی سوار و به سمت جاجرود حرکت کرده و در راه به قتل رسیده است.
مأموران بعد از انجام تحقیقات پلیسی از طریق مدارکی که از ماشین سرقت شده بود، موفق شدند دو نفر از این متهمان را شناسایی و بازداشت کنند. آنها که امید و کامیار نام دارند، اتهام قتل را قبول نکردند و مدعی شدند قاتل دوست آنهاست که متواری شده است. دو متهم زیر بار اعتراف نرفتند و گفتند فقط در سرقت نقش داشتند، این در حالی بود که تلاش پلیس برای دستگیری نفر سوم هم به جایی نرسید.
وقتی پرونده برای رسیدگی به شعبه ٧١ دادگاه کیفری وقت استان تهران فرستاده شد متهمان یکبار دیگر اتهام قتل را رد کردند و گفتند جنایت کار نفر سوم است، اما هیأت قضات از این گفتهها قانع نشدند؛ چراکه آنها معتقدند بودند در پرونده مدارکی وجود دارد که نشان میدهد ضارب امید است و باید از او تحقیقات بیشتری انجام گیرد، بنابراین پرونده برای برطرفکردن نواقصی که وجود داشت به دادسرا بازگردانده شد و متهمان یکبار دیگر در اختیار مأموران اداره آگاهی قرار گرفتند، اما آنها از اعتراف سرباز زدند و باز هم تکرار کردند قتل کار نفر سوم است که حمید نام دارد. در آخرین دفاع در مرحله دادسرا بود که امید اعتراف کرد قتل کار او بود و جزئیات را هم شرح داد. با انجام کارهایی که دادگاه خواسته بود، یکبار دیگر پرونده به شعبه دوم که جایگزین شعبه ٧١ شده است، بازگردانده شد.
روز گذشته جلسه رسیدگی به این پرونده برگزار شد. در ابتدای جلسه نماینده دادستان در جایگاه قرار گرفت و کیفرخواست را خواند و سپس پدر مقتول بهعنوان ولیدم در جایگاه قرار گرفت او گفت: من حاضر به گذشت نیستم و درخواست قصاص دارم. این دو جوان ١١ سال است که جواب درستی به من نمیدهند و میگویند قتل کار کسی دیگری است. من ١١ سال است که نمیدانم جوانم با چه گناهی کشته شده و حق دارم حالا که جواب درستی ندادهاند گذشت نکنم و خواستار قصاص هستم.
در ادامه امید، متهم ردیف اول در جایگاه قرار گرفت. او اتهام قتل را قبول کرد و گفت: ١١ سال قبل به همراه دوستانم کامیار و حمید ماشینی را به صورت دربستی کرایه کرده و به جاجرود رفتیم. در راه تصمیم گرفتیم ماشین و پولهای راننده را سرقت کنیم. وقتی راننده مقاومت کرد من با ضربات چاقو او را به قتل رساندم. بعد هم که حمید فرار کرد و دستگیر نشد با کامیار تصمیم گرفتیم قتل را گردن او بیندازیم.
متهم گفت: زمانی که این قتل را مرتکب شدم، ١٨سالم بود. نمیفهمیدم چه میکنم، فکر میکردم اگر پنهانکاری کنم عذاب وجدان هم دست از سرم برمیدارد، اما متأسفانه نتوانستم. ١١ سال است که در زندان هستم. عذاب وجدان شدیدی دارم و هرچه سنم بیشتر میشود، بیشتر میفهمم که چه اشتباه بزرگی کردهام. من در آن زمان واقعا نادان بودم و مرتکب قتل شدم و اشتباه کردم که همه چیز را پنهان کردم. از اولیایدم درخواست بخشش دارم. من واقعا از کرده خودم پشیمان هستم و معذرت میخواهم.وقتی نوبت به متهم ردیف دوم رسید او هم ماجرای قتل را شرح داد و گفت: ضربات را امید به سینه جوان مقتول زد. او میخواست کار کند و ما ماشینش را کرایه کرده بودیم. جوان خوبی بود. ما بدی بزرگی در حقش کردیم. من هم فکر میکردم اگر پنهان کنم به دوستم کمک میکنم، اما اشتباه میکردم. با اینکه ضربات چاقو را من نزدم اما اتهام سرقت و آدمربایی را قبول دارم.
این متهم گفت: من هم از کرده خودم پشیمان هستم و خواستار بخشش هستم. بعد از بیان آخرین دفاع از سوی وکلای متهمان، هیأت قضات وارد شور شدند و متهم ردیف اول و دوم را پس از محاکمه و متهم ردیف سوم را به صورت غیابی به ٢٥ سال حبس به اتهام آدمربایی و سرقت و همچنین متهم ردیف اول را به اتهام قتل عمدی به قصاص محکوم کردند.
ارسال نظر