پشت صحنه «ابله»
کمال تبریزی خوشمشرب است و طناز. این را میتوان از معاشرت با او متوجه شد و شاید به همین دلیل است که ساختههایش معمولا به طنز، آنهم «طنز موقعیت» اتکا دارد. در روزهای سرد دی، تبریزی بعد از تولید چند قسمت از سریال «ابله» نخستین قسمت آن را عرضه کرد و حالا منتظر بازخورد مخاطبانش است. تولید سریال در لوکیشنی زیبا در منطقه دروس تهران ادامه دارد.
ماشین مقابل در فلزی سفیدرنگی توقف میکند و این دقیقا همان خانه زیبایی است که اکثر لوکیشنهای داخلی سریال در آنجا ضبط میشود. هیچ صدایی شنیده نمیشود، ناگهان در باز میشود: مهران احمدی، سیامک انصاری و بهادر مالکی که بیشتر با صدایش در شخصیت عروسکی «فامیل دور» خاطره داریم، به خیابان میآیند.
سیامک انصاری با موهای مجعد، صورت زخمی، سیبیلهای پرپشت و لباسهایی که از او یک آدم بزنبهادر ساخته توجه را جلب میکند و مهران احمدی، با گریمی جالب، کلاهی بر سر با صورتی که انگار کتکی مفصل خورده، پالتوی قهوهای رنگی بر تن و البته کیفی در دست. بهادر مالکی هم کلاهکاسکتی بر سر دارد و ظاهرا راننده موتوری است که مهران احمدی، «هوشنگ» قصه را به مقصد میرساند.
اما داستان «ابله» هم در نوع خود جالبتوجه است. علیرضا طالبزاده (نویسنده) شخصیت محوری قصهاش را فیلمنامهنویسی انتخاب کرده که عاشق نگارش سریالهای پلیسی است اما نمیداند شغل شخصیت اصلی فیلمنامهاش چه باشد. این، چالشی بزرگ برای او است. شوخی با اهالی سینما در حال حاضر شاید مطمئنترین راهی است که میتوان در پیش گرفت تا احیانا به کسی برنخورد و تبریزی این کار را انجام داده. او در قسمت اول مجموعه خودش در نقش کارگردان حاضر شد و بازی کرد که در نوع خود جالبتوجه بود.
وارد حیاط میشویم و جمع پرتعداد عوامل پشتصحنه توجهمان را جلب میکند. مقابل در ورودی تشکهایی روی هم چیده شده است و سیامک انصاری با دقت به زاویه قرارگرفتن تشکها نگاه میکند. ما هم پشت مانیتور و کنار کمال تبریزی میایستیم تا دلیل پهنشدن این تشکها و پلانی را که قرار است اجرا شود ببینیم.
تبریزی خوشامد میگوید و با جمال سیدحاتمی که کارگردانی قسمت دوم مجموعه را برعهده دارد درباره چند موضوع مشورت میکند. بالاخره ضبط پلان آغاز میشود، محمدرضا سکوت پشت دوربین و عباس رستگارپور آماده برای ضبط صداست. با شمارش تبریزی، ضبط پلان آغاز میشود. در بهناگاه باز میشود و سیامک انصاری روی تشکها شیرجه میزند و بعد، تصویر مهران احمدی و بهادر مالکی. مهران احمدی (هوشنگ): این معلق شد... کلهمعلق شد انگار... .
با کاتدادن تبریزی، همه میخندند؛ خصوصا بازیگرانی که حتی تکرارها و تمرینها جذابیت این پلان را برایشان کمرنگ نکرده. تبریزی حس خوبی به این پلان دارد، راضی است و ترجیح میدهد سکانس بعدی را بعد از ناهار ادامه دهند.
«کنجکاوی و انجام یک تجربه جدید، یکی از دلایل حضورم در شبکه نمایش خانگی بود و شاید اتفاقی است که یکبار در کارنامهام رخ بدهد و اینکه بعدها چه خواهد شد را نمیدانم و اتفاق دوم برای بودنم در این مدیوم، حواشی و اتفاقات حاصل از توقف پخش سریال «سرزمینکهن» در تلویزیون بود که من را به این سمتوسو هدایت کرد.» اینها بخشی از صحبتهای تبریزی درباره حضورش در شبکه نمایش خانگی است؛ کارگردانی که معمولا ساختههایش با اقبال عمومی مواجه میشود و البته از تیغ تیز ممیزی در امان نمیماند.
سیامک انصاری از جمله بازیگرانی است که شاید بیش از بازیگران دیگر مدیوم شبکه نمایش خانگی را تجربه کرده و بیشتر در آثار مهران مدیری حضور داشته است. انصاری میگوید معیار انتخابش معمولا این است که با کارگردان احساس راحتی و صمیمیت کند و اینکه چقدر از زمان او را میگیرد و بعد بُعد مالی کار برایش اهمیت دارد.
او درباره تفاوت نقشش در این سریال نیز میگوید: «برای خودم یک تجربه جدید است؛ اینکه از فرم آنکاردکرده، پاپیون- کراواتی در کارهای مهران مدیری خارج و وارد فضای دیگری شدم. اصولا همیشه فضای کارهای مهران مدیری را دوست دارم و مدتی با آن روال پیش رفتم و شاید مردم هم از این تغییر و تفاوتی که از من در این سریال میبینند غافلگیر شوند.»
انصاری میگوید قرار بوده نقش دیگری در این سریال ایفا کند، اما بهدلیل همزمانشدن آن با تصویربرداری «اتاقعمل» این اتفاق نیفتاده. او از فیلمنامه خوب «ابله» میگوید: «فیلمنامه اولیه بسیار شاخص و درخشان بود. اما بحثی که من داشتم این بود که مخاطب شبکه نمایش خانگی شاید اینقدر پیچیدگی را دوست نداشته باشد. مخاطب بهدنبال داستانی ساده و خندهدار است و اینکه لحظاتش با شادی سپری شود، چراکه در شبکه نمایش خانگی برای دیدن سریال هزینه میکنند و باید به نظر آنها احترام گذاشت و این مدیوم با تلویزیون تفاوت بسیاری دارد و پیشنهادم برای متن این کار این بود که کمی سادهتر شود. بههیچوجه قصد دخالت در کار کسی را نداشتم اما احساس میکنم بعد از بازنویسی به ذائقه تماشاگر یا خریدار نزدیکتر شده است. دوستان این گروه بسیار حرفهای و کاربلد هستند و کارکردن با کمال تبریزی همواره دوستداشتنی و جذاب است.»
انصاری اما برحسب تجربه، شناخت خوبی نیز به مدیوم شبکه نمایش خانگی دارد. او ادامه میدهد: «وقتی برای شبکه نمایش خانگی کار میکنید نمیتوانید بگویید مثلا فرمی از طنز را کار میکنم که طیفی از مردم جنس این نوع کمدی را میپسندند و عملا نمیتوان چارچوب تعیین کرد. از یک طرف باید به شبکه نمایش خانگی به شکل یک کار تجاری هم نگاه کرد و وجه دیگر آن کاملا هنری است. اما باید قبول کنیم از زمانی که کار در فروشگاهها عرضه میشود تبدیل به یک اتفاق تجاری میشود و تجربه من در این سالها در شبکه نمایش خانگی میگوید مردم طرفدار کار طنز هستند.»
در فاصله استراحت گروه، به گوشهوکنار این خانه بزرگ سرک میکشیم؛ خانه دوطبقه زیبایی که دورتادور آن با درختهای بلند کاج محصور شده و در یک طرف آن باغچهای بزرگ خودنمایی میکند. این حیاط بهقدری بزرگ است که کلبهای چوبی در یک سمت آن ساخته شده است که ظاهرا بخشهایی از سریال آنجا تصویربرداری میشود و در طرف دیگر آن ساختمانی آجری با پنجرههای مشبک رنگی وجود دارد. در وسط این حیاط حوض بزرگی است و کنارش صندلی و میزی برای نشستن و استراحتکردن. روبهروی این حیاط زیبا، اتاق گریم قرار دارد که مجید اسکندری و دستیارانش روزهای شلوغی را در آن پشتسر میگذارند و رفتوآمد زیادی هم در آنجا اتفاق میافتد. وارد اتاق گریم میشویم، بیش از هرچیز قالبهایی از صورتهای مختلف در قفسههای فلزی این اتاق توجهمان را جلب میکند و عکسهایی از بازیگران که بالای آینه میزهای گریم نصب شده.
طبعا نخستین چیزی که درمورد سریال«ابله» سروصدا کرد، گریم محسن تنابنده بود. درباره گریم سنگین تنابنده از اسکندری میپرسیم و اینکه معمولا چندساعت صرف گریم او میشود. او میگوید: «شاید به این دلیل که محسن تنابنده نقش پیرزن را بازی میکند توجهها را به سمت خود جلب کرده و همه از گریم او صحبت میکنند. اما در این سریال به همان نسبت، گریم بهنام تشکر یا شبنم مقدمی هم زمان میبرد و البته بازیگران دیگر که در این سریال گریمهای متفاوتی را تجربه کردند اما گریم محسن تنابنده چیزی نزدیک به سهساعت زمان میبرد.»
مجید اسکندری و برادرش عبدالله اسکندری از جمله چهرهپردازانی هستند که از تنابنده گریمهایی متفاوت به نمایش گذاشتند. مجید اسکندری در این رابطه میگوید: «من و برادرم به این نتیجه رسیدیم و البته شاید سایر گریمورهای دیگر نیز به این موضوع اعتقاد داشته باشند که محسن تنابنده گریم را حرام نمیکند. او بازیگر توانمندی است و اصولا شخصیتهای متفاوتی خلق میکند.»
اتفاقا چندماه پیش بود که تنابنده در مراسم آغاز سریال «ابله» که همزمان با اختتامیه سریال «شاهگوش» برگزار شد، درباره گریمش در «شاهگوش» صحبت کرد و گفت: «جا دارد دستان آقای اسکندری را بهعنوان طراح گریم، با کار خوبی که در گریم «شاهگوش» ارایه داد، ببوسم. همچنین به آقای تبریزی تبریک میگویم و امیدوارم کارهای ویژه و خوبی برای شبکه نمایش خانگی ارایه دهد.»
تنابنده یکی از نقشهای متفاوت سریال«ابله» را برعهده دارد. او تاکید بسیاری بر ایفای نقش پیرزن قصه داشته و البته توجه ویژه مخاطبان را نیز به خود جلب کرده. باید دید در قسمتهای بعدی سریال نظر مردم نسبت به حضور او چه خواهد بود؟
بعد از صرف ناهار، کمال تبریزی به اتاقش در طبقه دوم ساختمان میرود؛ اتاقی که میز و صندلی کوچکی در آن قرار گرفته و پنجرههایش رو به حیاط باز می شود و میخواهد که درباره سکانس بعد کمی فکر کند.
در سکانس بعد مجید صالحی، شبنم مقدمی، بهنام تشکر، احمد مهرانفر، عیسی یوسفیپور و هوتن شکیبا بازی دارند. دیدن بازیگرانی که هرکدام سابقه بازیگری دارند و در حوزه طنز مخاطبان زیادی را با خود همراه کردهاند در شمایلی جدید و مقابل دوربین کارگردانی که اساسا شخصیتپردازیهای متفاوتی را در کارهایش میبینیم جالب است. تبریزی نیز به توانمندی بازیگرانش اعتقاد دارد و از آن مهمتر متنی که با اتکا به آن پیش میرود و این متن میتواند شخصیتهای متفاوتی را به مخاطبان نشان بدهد.
بهنام تشکر با عصایی در دست و لباس راحتی راهراه سفید و مشکی به سمت اتاق گریم میرود. گریم پیرمرد، از «تشکر» چهرهای جدید ساخته است. راه که میرود همه را پسرم و دخترم صدا میکند، انگار که حقیقتا با گریم و نقش ارتباطی نزدیک برقرار کرده است.
در فاصله آمادهشدن صحنه با هوتن شکیبا که نقشی جالبی را در «طبقه حساس» کمال تبریزی ایفا کرد و برای بار دوم با این کارگردان همراه شده، چنددقیقهای همکلام میشویم. او که بیشتر حضور در تئاتر را تجربه کرده با معرفی حبیب رضایی در «طبقه حساس» ایفای نقش کرد و مدتها انتظار کشید تا با نقش و کار خوبی به مدیوم تصویر پا بگذارد.
شکیبا معتقد است دورشدن از تئاتر به او ضربه خواهد زد و همراه با تمرینها و اجراهای تئاتر که او را بهروز نگه میدارد باید در سینما یا تلویزیون حضور داشته باشد، علاوهبر اینکه به موفقیت «ابله» بسیار امیدوار است و با نقشش ارتباط خوبی برقرار کرده.
اما شکیبا تنها کسی نیست که با پیشینه حضور در تئاتر در این سریال ایفای نقش میکند. تمام بازیگران این سریال چنین ویژگیای را دارند، بهویژه شبنم مقدمی که سالها در تئاتر تجربه اندوخته است. مقدمی که شخصیت «پرپری»یا «پروانه» را در این سریال ایفا میکند و برای نخستینبار حضور در شبکه نمایش خانگی را تجربه میکند، میگوید: «هیچ وقت دنیای آنقدر فانتزی را تجربه نکرده بودم و خوشحالم که مقابل دوربین کارگردانی هستم که لحظهبهلحظه بازی من را رصد میکند. با کارگردانی آقای تبریزی بیگانه نیستم چراکه در فیلم «همیشه پای یک زن در میان است» هم تجربه همکاری داشتیم.»
او که با گریمی عجیب آن هم از ناحیه بینی توجه ویژهای را به خود جلب میکند، درباره شخصیتش در این سریال میگوید: «این زن شخصیت تازه به دورانرسیدهای دارد که بیش از حد به زیبایی اهمیت میدهد و چیزی که روی صورتش میبینید نتیجه عملهای مکرر بینی او است. باید از آقای اسکندری بابت گریم خوبش تشکر کنم، من اصولا با گریم ارتباط خوبی برقرار میکنم و معتقدم به شخصیتپردازی کمک زیادی میکند و امیدوارم مردم هم این شخصیت را دوست داشته باشند.»
در این ساختمان بزرگ هر اتاق مخصوص کاری است؛ اتاق گریم، اتاق کارگردانی، اتاق تولید، اتاق لباس و... هرچیز جای خودش است و کوچکترین بینظمیای دیده نمیشود. شاید این آرامش هم بیشتر به این واسطه است که تولید اثر همزمان با پخش انجام نمیشود و قسمتهایی از سریال آماده پخش است و گروه با آرامش بیشتری کارشان را انجام میدهند. در طبقه اول این ساختمان همهچیز برای ضبط سکانس جدال مجید صالحی و احمد مهرانفر آماده میشود. امکان ندارد که مجید صالحی را با عینک و لباس گلی، کروات شلشده و شلوار کوتاه ببینید و خندهتان نگیرد. صالحی قرار است در این پلان با احمد مهرانفر درگیری کوچکی پیدا کند و البته شبنم مقدمی، عیسی یوسفیپور و بهنام تشکر هم در این سکانس حضور دارند.
در این فاصله از محمدرضا سکوت فیلمبردار این سریال درباره حالوهوای کار میپرسم و میگوید: «شبکه نمایش خانگی فرصت خوبی است و جای کار زیادی دارد و حس میکنم مراحل تولید کار بهلحاظ کیفی قابلقبولتر از تلویزیون است.»
عباس رستگارپور، صدابردار این سریال نیز معتقد است حس خوب این سریال نقش زیادی برای حضورش داشته و کارکردن با کمال تبریزی همیشه شیرین و جذاب است.
ساعت بزرگی کنار در ورودی دیده میشود با عکسهایی از جوانی پدربزرگ که بهنام تشکر نقش آن را بازی میکند. با شمارش کمال تبریزی ضبط این سکانس آغاز میشود. مهرانفر با قدمهای سریع از پذیرایی خانه عبور میکند، به دنبال تلفن میگردد و شبنم مقدمی، بهنام تشکر، مجید صالحی و عیسی یوسفیپور هم پشتسر او حرکت میکنند. ظاهرا قرار است مهرانفر از تلفن، شمارهای پیدا کند و مجید صالحی ناراحت از این اتفاق با مهرانفر درگیر میشود. شبنم مقدمی صداسازی جالبی برای نقشاش انجام داده است و با صدایی تودماغی سعی دارد آنها را از هم جدا کند و بهنام تشکر آنها را تشویق میکند که بیشتر همدیگر را بزنند. مهرانفر روی مبل میافتد و ناگهان کلاهش از سر میافتد و سرش که بدونمو است مقابل دوربین ظاهر میشود. پرتشدن کلاه مهرانفر و دیدن او در این وضعیت بازیگران و عوامل را به خنده میاندازد.
تبریزی اصرار دارد که این پلان چندبار تکرار شود: «بچهها دقت کنید، پلان سخته. سعی کنید کارتون رو درست انجام بدید.» و خودش برای توضیح چیزی که از این پلان میخواهد برای تکتک بازیگرانش توضیح میدهد. آرامش تبریزی سر کارش مثالزدنی است و همین آرامش است که فضای بدون تنشی را برای گروهش به وجود آورده. در هنگام تمرین بازیگران، گاهی تبریزی پیشنهادهایی میدهد که اتفاق طنز ماجرا را بیشتر میکند و در زمان اجرا میبینیم پلان از آنچه در قبل بود، بهتر شده است.
بعد از مدتی زاویه دوربین تغییر میکند و اینبار مهرانفر را در مانیتور در جایی میبینیم که با مجید صالحی درگیر شده و در حال خفهشدن است. این پلان نیز چندینبار تکرار میشود. شبنم مقدمی و بهنام تشکر در این پلان حضور ندارند و از مانیتور صحنه را نگاه میکنند و آنها اولین کسانی هستند که از بازی همکارانشان خندهشان میگیرد.
پلان از نظر تبریزی بدون مشکل بود و حالا نوبت زهرا مصفا، عکاس سریال است که این لحظه خندهدار را ثبت کند. ساعت نزدیک شش بعدازظهر است و حقیقتا گذر زمان در این لوکیشن حس نمیشود و انرژی بازیگران و خوشوبشکردن آنها تا لحظه خداحافظی ادامه دارد. ما هم باید این خانه و باغ زیبا را ترک کنیم. خانهای که ظاهرا بهزودی تبدیل به برجی چندین طبقه خواهد شد. ما آخرین نفراتی هستیم که دَرِ سفید فلزی پشتسرمان بسته میشود و دوباره همهچیز در سکوت فرو میرود.
ارسال نظر