دو دقیقه تماشایی با مرد لهجههای سینمای ایران
همزمان با پخش خانگیِ «قهرمان»، و در آستانهی اکرانِ «عنکبوت»، تمام لهجههایی که محسن تنابنده با آن نقشآفرینی کرده است را ببینید.
برترینها: همزمان با پخش خانگیِ «قهرمان»، و در آستانهی اکرانِ «عنکبوت»، تمام لهجههایی که محسن تنابنده با آن نقشآفرینی کرده است را ببینید.
حسین لامعی، منتقد سینما در این رابطه نوشت:
* همزمان با پخش خانگیِ «قهرمان»، و در آستانهی اکرانِ «عنکبوت»، باید از بازیگرِ مهم و استخوانداری گفت که تاکنون، پیرامون جایگاه و ابعادِ بازیاش، حقّ مطلب آنطور که باید و شاید، ادا نگشته است. محسن تنابنده؛ بازیگری که شبیه به هیچ بازیگرِ دیگری نیست و تنها، نسخهی ارجینالی از خویش است. نسخهی ارجینالی که در آثارش، همچون این سکانسهای بالا، چیزی شبیه به «جیوه» میمانَد. جیوهای که به داخلِ هر قالب، به شکلِ شاکلهی قالب درمیاید، بیآنکه ماهیّت و خاصیتِ جیوگیاش را از دست داده باشد.
* در نقشآفرینیهای تنابنده، همچون این لهجههای گوناگون و پیچیده، شما، در آنِ واحد، هم قالبِ نقشها و لهجهها را میبینید، و هم «جیوه»، یعنی خودِ واقعیِ بازیگر را... جنسی از بازیگری، که از پیچیدهترینِ سبکهاست... چیزی شبیه به حرکتِ دَوّار، روی یک طنابِ باریک... در سطح اولِ بازیگری؛ «a + b»، میدهد «C»؛ و این «C»، که خروجیِ نهاییِ تصویر است آمیختهایست از a (فیلمنامه) و b (بازیگر) که در عین حال، نه a است و نه b، و در همان لحظه، هردوی آنهاست. تلفیقی از متنِ مکتوب، با ذات و جوهرهی شخصِ بازیگر، که میرسد به: موجودیّتِ مستقلّ نهایی... و تنابنده اساساً، استاد تلفیقِ این دو با هم است و ایضاً، استاد شکلدهی به مغزِ نقش...
* در این سکانسها، محسن تنابنده، جدا از دقت و قدرتنمایی در شناخت و ارائه و ثبتِ لهجههای گوناگون، -آن هم با ظرایف و ریزهکاریهای سخت و پیچیدهی هر لهجه-، کار مهمِ دیگری هم میکند: او تمام این لهجهها را، و تمام این کاراکترهای بومی و محلّی را، در پکیج و گونهای ارائه میدهد که، نه رئالیسمِ محض است، و نه تیپّ و شِبههتیپ... اما هم رئال و واقعیست؛ و هم آشکارا، بارِ «نمایشی» دارد... هم روزمرّه و طبیعیست؛ و هم مشخصاً، «بازی» و بازیگریست... در این سکانسها و لهجهها، مخاطب، بازیگری را میبیند که برای درآوردنِ هر لهجه، هیچ «زور نمیزند»؛ و هیچ سعی و اصرار به جلوهگریِ لهجهها ندارد... بلعکس، بعضاً، جنسِ بیان و فرمِ تکلّم و مختصاتِ آکسانگذاریاش (در هر لهجه، متفاوت با دیگر لهجهها) تا بدانحد خطوطش پنهان و نامرئیست، که گویی تنابنده خود، عضوی از عنصرِ ذاتیِ این کاراکترهاست... عضوی از عنصرِ ذاتیِ کاراکترهایی که تنابنده آنها را، به معنای واقعی کلمه، میآفریند... آفریدنِ لهجههای سختِ رنگارنگ، توسط بازیگری که ایستاده است، بر مرزِ باریکِ غریزه و تکنیک...
نظر کاربران
مردهزارچهره و هزارلهجه