فیضالله عربسرخی:
سیدحسن خمینی میتواند چهره مؤثر انتخابات باشد
نهاد اجماعساز اصلاحطلبان که به تازگی وظیفه اجماعسازی احزاب این جبهه سیاسی را بر عهده گرفته، با ابهاماتی روبهروست؛ از جمله آنکه تصمیم اصلاحطلبان در صورت رد صلاحیت نیروهایشان در انتخابات ریاستجمهوری چه خواهد بود؟
شرق: نهاد اجماعساز اصلاحطلبان که به تازگی وظیفه اجماعسازی احزاب این جبهه سیاسی را بر عهده گرفته، با ابهاماتی روبهروست؛ از جمله آنکه تصمیم اصلاحطلبان در صورت رد صلاحیت نیروهایشان در انتخابات ریاستجمهوری چه خواهد بود؟
آیا بازهم به سمت ائتلاف حرکت میکنند یا آنطور که آذر منصوری گفته است، میگویند نامزدی در انتخابات نداریم؟ و دیگر آنکه آیا اختلافاتی که میان برخی احزاب اصلاحطلب وجود دارد، دامنهاش بیشتر خواهد شد یا نهاد اجماعساز میتواند بهطور کامل باعث ایجاد وحدت عملی در انتخابات شود؟
از سوی دیگر اقبال جوانان نسبت به اصلاحطلبان در این دوره از انتخابات هنوز مشخص نیست. برای بررسی همه اینها ساعتی را با فیضالله عربسرخی، فعال سیاسی اصلاحطلب و عضو ارشد سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران به گفتوگو نشستیم که مشروح آن را در ادامه میخوانید.
به نظر شما آیا اصلاحطلبان هنوز درگیر کاریزماها هستند؟ آیا بهزاد نبوی و سیدمحمد خاتمی هنوز در جامعه کاریزما دارند یا مردم از آن عبور کردهاند؟
در ارتباط با بحث کاریزما توجه به نکاتی حائز اهمیت است. زمانی فکر میکنیم ویژگی کاریزماها میتواند جایگزین شرایط واقعی و ضروری باشد که اگر بر آن تکیه کنیم در جریان عمل با مشکلاتی مواجه خواهیم بود. اما اگر این ویژگی بهعنوان وجه مکمل یک چهره وجود داشته باشد، حتما مثبت خواهد بود.
اگر شخصی مثل آقای نبوی و خاتمی دارای صلاحیتهای فردی، تجربه سیاسی، توانایی اجرائی و سایر ویژگیهایی باشند که معتقدیم برای یک چهره باید وجود داشته باشد و در کنار آن وجه کاریزمایی نیز بهعنوان مکمل خصوصیات آنها باشد، ایرادی ندارد؛ بنابراین تکیه بر ویژگی کاریزماتیک بهصورت صرف، دارای اشکال است فکر نمیکنم جریان اصلاحطلبی که تأکید ویژه بر عقلگرایی دارد، نگاه خودش را متمرکز بر وجه کاریزمایی این چهرههایی که اسم بردید، کرده باشد. در نتیجه باید بگویم وجه کاریزماتیک افراد اصلا مانع نیست و بهعنوان یک وجه مکمل میتواند موجب سهلکردن برنامههای انتخاباتی باشد.
چقدر نگاه اصلاحطلبان به انتخابات واقعی است؟ آیا اصلاحطلبان ارتباطی با توده جامعه دارند و از خواستههای آنها باخبرند؟
انتظارات مردم و جامعه واقعی است اما تبدیلشدن این انتظارات به برنامه ممکن است با توانمندی یک کشور سازگار نباشد؛ بنابراین در چنین شرایطی مناسبترین برنامه و کاندیدا باید بیشترین تماس را با خواست مردم داشته باشد. تصور اینکه ما بتوانیم به شکل واقعی برنامهای داشته باشیم که تمام خواست و انتظارات جامعه در آن محقق شود، هیچوقت اتفاق نمیافتد. بنابراین توجه به این مسئله ضروری است که ظرفیتهای تشکیلاتی و توانمندیهای فکری یک جریان، باید این قابلیت را داشته باشد که حداکثر هماهنگسازی برنامه و مطالبات اجتماعی را در خودش جای داده باشد. این نکته مهمی است و نباید مورد غفلت قرار بگیرد.
اما شما تصور کنید تمام مردم انتظار دارند مناطقشان بهسرعت آباد شود؛ آیا ظرفیتهای مادی و غیرمادی کشور اجازه تحقق چنین مطالبهای را در زمان کوتاه میدهد؟ حتما اینطور نیست؛ بنابراین برنامهای که بتواند مناسبترین اولویتبندی را در این خواست و مطالبه ارائه دهد، برنامه واقعی است. تلاش اصلاحطلبان در راستای تهیه چنین برنامهای است اما اینکه چقدر موفق شوند باید در صحنه عمل دیده شود.
آیا گفتمان اصلاحطلبی بین جوانان هنوز مورد استقبال است؟
باید بگوییم چرا گفتمان اصلاحطلبی مثل گذشته، مورد استقبال جوانان قرار نمیگیرد؟ چون هنوز بخشی از جوانان گفتمان اصلاحطلبی را قبول دارند، بهنظر من این شرایط دلایل زیادی دارد. بههرحال ما با ظرفیتهای محدودی مواجهیم، ظرفیتهایی از قبیل چارچوب فکری اصلاحطلبی، چارچوب فکری قانون اساسی و باید بگوییم برخی اسناد بالادستی و ظرفیتهای عمومی کشور و ناتوانیهایی را که جریانات سیاسی دارند، باید کنار هم قرار دهیم تا نتیجهگیری منطقی داشته باشیم.
اینکه بخواهیم احکام قطعی صادر کنیم، شاید امر صحیح و سادهای نباشد؛ بنابراین باید با ماجرا دقیقتر برخورد کرد؛ هم در مقام ارزیابی انتظارات جوانان و هم در مقام انتظارات ظرفیتهای عمومی نظام سیاسی و بعد پاسخ متناسبی به آن داد.
شما در مصاحبهای از سیدحسن خمینی و سیدمحمد خاتمی بهعنوان کاندیدا یاد کرده بودید؛ با چه معیارهایی به این دو شخصیت رسیدید؟ سیدحسن خمینی چرا به نظر شما میتواند رئیسجمهور باشد؟
من به این دو گزینه بهعنوان دو نمونه اشاره کردهام چون ممکن است شرایط برای آنها نیز مهیا نباشد. اما به نظر من این دو شخص کاندیداهای مناسبی هستند؛ آقای خاتمی که نیازی به توضیح ندارد؛ فردی است که سطوح مختلف مدیریتی در کشور را تجربه کرده و اتفاقا جزء مدیرانی است که وقتی در مقام ارزیابی او مینشینید، عملکرد قابلقبول و قابلدفاعی داشته است.
من شخصا چون در کار اجرا و مسئولیتهای آقای خاتمی در سالهای ۶۱ تا ۸۴ بودهام، از ظرفیت و تواناییهای ایشان باخبرم. از نظر مقبولیت اجتماعی نیز نسبت به دیگر اشخاص، موقعیت بهتری دارد و میتواند کاندیدای مطلوبی از نگاه من و عمده دوستان اصلاحطلب باشد. درباره سیدحسن خمینی قصه متفاوت است. ایشان فاقد تجربه اجرائی کلان در سطح حکومت هستند اما او به لحاظ ظرفیت فکری و عقبه اجتماعی و سیاسیای که دارد و حمایت گستردهای که میتواند از جانب نیروهای توانمند از ایشان صورت بگیرد و همچنین با ملاحظه توان بسیجکنندهای که در جامعه دارد، میتواند در نبود آقای خاتمی یکی از چهرههای مثبت و مؤثر در انتخابات باشد اما اگر فکر کنیم که تمام ویژگیهای مطلوب در نظر ما در یک نفر جمع شود، امری قطعی نیست و سخت میشود چنین شخصی را انتخاب کرد.
حتی آقای خاتمی که من درباره ایشان مثبت فکر میکنم، برخی از نیروهای جامعه نگاه دیگری به ایشان دارند؛ بنابراین ما باید در مجموع بتوانیم به نامزدی برسیم که از نظر فکری به اصلاحطلبان نزدیک باشد و از نظر توانمندیهای کلی و ظرفیت اجماعسازی بتواند بخش مهمی از نیروها و مردم را در سطح کشور داشته باشد.
نظر شما درباره کاندیداتوری آقای عارف چیست؟ اگر او فارغ از نهاد اجماعساز کاندیدا شود، آیا دوگانهای مانند ٨٤ پیش میآید؟
آقای عارف یک مدیر باتجربه اجرائی است، در چارچوب اصلاحطلبان قرار دارد، در سال ۹۲ نیز تجربه مثبتی از خود به جا گذاشتند و به حسب ضرورت میتوانند دست به اقداماتی بزنند که مصالح کلی اصلاحطلبان را رعایت کرده باشد. شاید نکته مهمی که درباره وجه منفی درباره ایشان بتوان مطرح کرد، این است که به دلایل مختلف قدرت بسیجکنندگی را در سطح جامعه نداشته باشد. البته این ادعا نظر شخصی من است و در نظرسنجیها ممکن است اینطور نباشد اما بههرحال این وجه از این جهت که میتواند رأیآوری ایشان را تضعیف کند، باید بهعنوان مورد بازدارنده در تحلیل من قرار گیرد اما از نظر ویژگیهای کلی دیگر میتواند چهره قابلقبولی باشد.
اگر کاندیدای مطلوب اصلاحطلبان رد صلاحیت شود یا در انتخابات شکست بخورند، صحنه سیاسی برای آنها به چه شکل خواهد شد؟
این سؤال دو وجه متفاوت دارد؛ یکی اینکه کاندیدای اصلاحطلبان شکست بخورد و دیگر اینکه کاندیدای آنها رد صلاحیت شود. شکست در انتخابات یک وجه محتمل است. وقتی در انتخابات شرکت میکنید، ممکن است پیروز شوید یا شکست بخورید، این مردم هستند که داور این مسابقه هستند. حق طبیعی مردم است که یک نامزد و برنامهای را که به نظر من مناسبتر است، انتخاب نکنند و کسی نمیتواند به گزینش آنها اعتراض داشته باشد.
یک نیروی سیاسی همانطورکه باید ظرفیت و تحمل پیروزی را داشته باشد و بتواند از پیروزی در راستای خدمت به مردم استفاده کند، به همان میزان باید صبوری شکست را نیز داشته باشد تا وقتی مردم به هر دلیلی به او اعتماد نکردند، نقایص خود را ارزیابی کرده و آماده حضور در رقابت بعدی شود اما رد صلاحیت امری است که به نظر ما قابلقبول نیست؛
بنابراین اگر نامزد جریان اصلاحطلب رد صلاحیت شود و سپس اصلاحطلبان بگویند به علت نداشتن کاندیدا و رد صلاحیت در انتخابات شرکت نمیکنیم، منطقی است و یک نیروی سیاسی محق است این واکنش را داشته باشد اما اینکه درصورت رد صلاحیت اصلاحطلبان چه تصمیمی خواهند گرفت، باید منتظر ماند و امیدوار بود به اینکه رد صلاحیتی صورت نگیرد و شورای نگهبان منصفانه برخورد کند. اگر اصلاحطلبان رد صلاحیت شدند، باید منتظر بود و دید اصلاحطلبان چه تصمیمی میگیرند و البته من امیدوارم همه ما ملتزم به آن تصمیم باشیم.
آیا در صورت شکست، احتمال یک انشعاب میان احزاب اصلاحطلب را میدهید؟ یا همین وحدت نهاد اجماعساز حفظ خواهد شد؟
بحث از انشعاب بحثی مربوط به یک مقطع خاص نیست، نیروها ممکن است در شرایط پیروزی هم انشعاب کنند. بههرحال اگر انشعابات ناشی از شفافترشدن شرایط، مشخصترشدن برنامهها و ظرفیتها و تفاوت در راهکارها و اندیشهها باشد؛ میتواند منطقی و به نفع جامعه باشد اما اگر انشعابات ناشی از قدرتطلبی و سهمخواهی بیشتر باشد؛ طبیعتا قابلقبول نیست.
بههرحال خط مشی که جبهه اصلاحطلبان ایران انتخاب کرده است، جمعآوری احزاب و گروههای اصلاحطلب و چهرههای حقیقی اصلاحطلب و نهایتا تصمیمگیری جمعی برای عبور از این شرایط دشوار است. من آرزو میکنم در این تلاشی که اصلاحطلبان صورت میدهند، موفق باشند. امیدوارم فعالیتهای آنها در جهت انسجام بیشتر، کمک به نظام سیاسی و رفع مشکلاتی که جامعه ما را در شرایط سختی قرار داده است، باشد و گامی مؤثر برداشته شود.
ارسال نظر