بلوای دختر آبادانی و مرد مشهدی و باقی قضایا
در چند روز گذشته دو شهر ایران، شاهد دو واقعه تلخ بود. ضربوشتم دختری در آبادان و رفتار خشن پلیس در مشهد با مردی ۲۸ساله که به گفته خانواده او منجر به مرگ او شد. اتفاقاتی که باعث شد در روزهای گذشته هشتگهای دختر آبادان و پسر مشهد در فضای مجازی داغ شود و کاربران نسبت به این اتفاقات اعتراض کنند. این گزارش به بازخوانی مجدد این دو واقعه و سپس اظهارنظرهای رسمی پس از آن میپردازد.
روزنامه شرق: در چند روز گذشته دو شهر ایران، شاهد دو واقعه تلخ بود. ضربوشتم دختری در آبادان و رفتار خشن پلیس در مشهد با مردی ۲۸ساله که به گفته خانواده او منجر به مرگ او شد. اتفاقاتی که باعث شد در روزهای گذشته هشتگهای دختر آبادان و پسر مشهد در فضای مجازی داغ شود و کاربران نسبت به این اتفاقات اعتراض کنند. این گزارش به بازخوانی مجدد این دو واقعه و سپس اظهارنظرهای رسمی پس از آن میپردازد.
دختر آبادان
از ساعات پایانی چهارشنبه گذشته، تصاویری از صورت خونآلود زنی جوان که چند نفر دورهاش کردهاند و او را مورد ضربوشتم قرار میدهند، در فضای مجازی منتشر شد. دختری جوان که مأموری پاهایش را روی سینه او قرار داده بود و با دستانش بدن دختر زخمی را کندوکاو میکرد. تصاویر به قدری دلخراش بود که در کسری از ثانیه فضای مجازی را متأثر کرد. روایتهای غیررسمی حاکی از آن بود که زنی جوان که مورد هتک حرمت مدیر نفتی در آبادان قرار گرفته و هماکنون باردار است، برای اعتراض به منزل او رفته و خانواده او را بهشدت کتک زدهاند و مسئول حراست شهرکی که مدیر در آنجا ساکن است در ملأعام زن را مورد آزار جنسی قرار میدهد.
این ویدئو بار اول توسط خبرنگاری خوزستانی منتشر شد و پس از آن کاربران در فضای مجازی خواستار روشنشدن این ماجرا شدند. پس از 24 ساعت از انتشار این فیلم، خبر آمد که همه آنهایی که در فیلم بودهاند بازداشت شدند، هم آنهایی که کتک میزنند و هم کسی که فیلم گرفته و باعث جریحهدارشدن احساسات مردم شده. چندی بعد هم خبری آمد که نگهبانی که در فیلم حرکات ناشایستی را انجام میدهد هم بازداشت شده و هم از کارش برکنار شده.
بعد از آن دادستان آبادان در مصاحبهای روایت اولیه منتشرشده درباره این ویدئو را دروغ خواند و گفت ماجرا اختلافی کاری و خانوادگی بوده است. واکنشها به این ویدئو به قدری زیاد بود که محمدجعفر منتظری دادستان کل کشور در تماسی با دادستان آبادان خواستار رسیدگی و گزارش هرچه سریعتر درباره این ماجرا شد. اعتراضات به این ماجرا صداوسیما را هم وادار به واکنش کرد. این بار اما روایت دیگری از این قصه منتشر شد. دختر جوانی که در فیلم کتک میخورد، حالا با ظاهری آراسته و صورتی شطرنجی روبهروی دوربین تلویزیون از عدم ثبات روحی و خوردن قرص اعصاب میگوید و البته بارداری و تجاوز را رد میکند و تأکید دارد رسانههای خارجی حق دخالت درباره این ماجرا را ندارند. پدر او هم در گفتوگویی این ماجرا را تأیید میکند و میگوید اختلافاتی بین خودشان بوده.
اختلافاتی که البته طرفین دربارهاش توضیح نمیدهند، اما به نظر میرسد با اعلام اینکه دختر جوان تحت درمان روانی است، مجوزی برای کتکزدن و البته توهین به او صادر میشود. روز گذشته فیلمی هم از خانواده مردی که دختر جوان با «شوکر، کارد و اسید و تینر» به خانه آنها رفته و خواسته به او پول و طلا بدهند، منتشر شد. اما آیا همه اینها میتواند مجوزی برای کتکزدن دختر و همچنین آزار جنسی او باشد؟
پسر مشهد
روز شنبه، ویدئویی در یکی از رسانههای خارجی منتشر شد که حکایت از برخورد خشونتآمیز پلیس انتظامی مشهد با مردی جوان دارد. مردی که در این گزارش مهرداد سپهری نامیده میشود حالا درگذشته و خانواده او مدعی هستند پزشکی قانونی دلیل مرگ او را تلویحا استنشاق بیش از حد اسپری فلفل که پلیس به صورت او زده، عنوان کرده است. در این ویدئو مردی دستانش به میله بسته شده است. مأمور پلیس به او نزدیک میشود و به او شوکر میزند و میگوید: «حالا فحش بده. هی میگم فحش نده...». مرد با همان دستان بسته روی زمین میافتد. در تصاویر بعدی پلیس باز هم به او شوکر میزند و کلماتی بین آنها ردوبدل میشود و مرد دوباره روی زمین میافتد. میلاد سپهری مرد جوانی است که بعد از این واقعه درگذشته و در فیلم به نظر میرسد شرایط مساعدی از نظر روحی ندارد. ساعاتی پس از انتشار این ویدئو، دادستان نظامی استان خراسان رضوی از تشکیل پروندهای در دادسرای نظامی درباره مرگ این جوان توسط مأموران نیروی انتظامی خبر داد.
به گفته مهدی اخلاقی، پروندهای در این ارتباط در دادسرای نظامی خراسان رضوی تشکیل شده و خانواده متوفی نیز شکایت خود را به این دادسرا اعلام کردهاند. معاون دادستان نظامی خراسان رضوی با حضور در پزشکی قانونی پس از کالبدشکافی، دستور نمونهبرداری از ریه و بررسی تأثیر اسپری بر مرگ متوفی را صادر کرده است. به گفته او، پرونده به شعبه بازپرسی دادسرای نظامی خراسان رضوی ارجاع و موضوع در ۸ بند به ضابطان قضائی ارجاع شده تا در اسرع وقت، این واقعه را بررسی و گزارش دهند.
همچنین محمدرضا دانشورنیا، معاون امنیتی و انتظامی فرماندار مشهد گفت: چند روز پیش در جریان یک نزاع خانوادگی در این شهر از پلیس برای خاتمهدادن به این درگیری تقاضای کمک شده که این مداخله به مرگ مردی جوان منجر شده است. این نزاع خانوادگی و درگیری بین مرد جوان و پدرزن وی روی داده بود و پس از آن خانواده از پلیس تقاضا کرده بود که برای خاتمهدادن به این درگیری مداخله کند. پس از حضور پلیس در محل، مرد جوان که معتاد به مواد مخدر بوده است، حین انتقال از محل با پلیس نیز درگیر میشود که در ادامه منجر به مرگ وی میشود. هماکنون پرونده مرگ این جوان در پزشکی قانونی در حال رسیدگی است تا علت مشخص شود.
در هفتههای گذشته این دومین بار است که مردم نسبت به رفتار نیروی انتظامی معترض میشوند. پیشتر به خاطر اوباشگردانی و ضربوشتم متهمان در ملأعام اعتراضاتی گسترده توسط فعالان مدنی اتفاق افتاد و قوه قضائیه ضمن انتقاد از رفتار نیروی انتظامی اعلام کرد که با متخلفان برخورد میکند. ویدئوی منتشرشده در 48 ساعت گذشته بار دیگر صدای اعتراض مردم را بلند کرد. آنچه در این ویدئو ناراحتکننده است، مردمی هستند که به تماشای رفتار خشونتآمیز پلیس آمدهاند و با لبخند به صحنه نگاه میکنند. به نظر میرسد خشونت در ملأعام دیگر برای مردم هم عادی شده است.
کامبیز نوروزی؛ حقوقدان در یادداشتی با عنوان «مزرعه خشم» در این رابطه نوشت: انتشار دو ویدئوی کوتاه به فاصله چند روز، نمایی مختصر ولی پرهول از اوضاع امروز ترسیم میکند که نمیتوان از آن بهسادگی گذشت. چند روز پیش از این هم فیلمی از گرداندن اوباش در خیابانهای مرکزی تهران در مقابل چشمان کنجکاو مردم صدای رئیس قوه قضائیه را هم درآورد. در فیلم آبادان، دختری با صورت خونآلود بر زمین دراز کشیده و چند نفر در کنار او، که نای حرکت ندارد، با خشم بر سروصورتش میکوبند و کسی که لباس مأموران حراست را بر تن دارد، با باطوم و دست بدن دختر را لمس میکند.
در فیلم مشهد، مردی لاغراندام و نحیف که احتمالا در شرایط عادی روانی نبوده، در دستان یک مأمور پلیس است و با شوکر و گاز فلفل مدام مورد حمله مأمور پلیس قرار میگیرد. مرد کاملا در اختیار پلیس است و حملات پلیس برای کنترل یا دستگیری او نیست و هیچ ضرورتی ندارد. یک جایی از فیلم بعد از حمله پلیس صدای خنده مردمی میآید که به تماشا ایستادهاند.در میان تماشاچیان کودکانی هم به نظاره ایستادهاند.
در اینکه آدمها ممکن است خطایی مرتکب شوند، بحثی نیست. قرار نیست خطای یک نفر به پای یک سازمان نوشته شود یا خشونتخواهی چند نفر به پای یک جامه بزرگ حساب شود. جرم و جنایت در هر جامعهای همیشه بوده است و خواهد بود. مهم نوع مواجههای است که جامعه و دستگاههای قانونی با آن میکنند. بدترین برخورد لاپوشانی و کتمان است. چشمفروپوشیدن به خشمها و خشونتها و جرائم به هر بهانهای که باشد، پاداشدادن است به مجرمان و خطاکاران و کمک به ترویج خشونت.خواندم که یکی از مقامات شهر آبادان گفته است منتشرکننده فیلم دختر آبادانی را تحت پیگرد قرار خواهند داد، چون کاری کرده است که آبروی شهر میرود (نقل به مضمون)...
اما کسی از وضعیت آن مأمور حراست چیزی نمیگوید. کسی از علت حادثه که قسمتی از آن یکی از مسئولان ردهپایین پالایشگاه آبادان است یا دلایل اقدام دختر چیزی نمیگوید.
در واقعه مشهد نیز هیچ خبر رسمیای وجود ندارد که آن مأمور پلیس که بوده و چرا و به کدام دلیل قانونی چنین رفتار خشونتباری را مرتکب شده است. بله! اگر آن مرد در حال مقاومت بود، پلیس برای دستگیریاش ناگزیر از مقداری خشونت مجاز میبود؛ اما آن مرد که اینک فوت شده، کاملا در اختیار پلیس است و با دستبند به میلهای بلند وصل شده و بااینحال با شوکر و افشانه فلفل تحت آزار قرار میگیرد.
آن خانواده فیلم آبادان با خشم بر دختر آبادانی میشورند. به اوضاع رقتانگیز مرد مشهدی هم مردم آسوده و با فراغت مینگرند و گاهی هم میخندند.
در فضای مجازی هم که غوغایی برپاست؛ همگان قاضی شدهاند، بلافاصله قضاوتها شروع میشود، بیآنکه کسی از جزئیات وقایع اطلاع بهدردخوری داشته باشد.
سازمانهای حکومتی از دستگاههای دولتی تا انتظامی و... نمیخواهند کمترین خدشهای به آنها وارد شود. گویی بهقدر ارزنی هم خطا در آنها راه ندارد. سعی میکنند وقایع را بپوشانند. نگاهی به غایت اشتباه و پرخطر. آنها با این روش تمامیت سازمان خود را مورد ظن و گمانهای منفی افکار عمومی قرار میدهند. در جامعه امروز امکان لاپوشانی نیست. اخبار بهسرعت نور منتشر میشوند. اگر حقیقت را نگویید، قضاوتها را علیه خودتان تولید خواهید کرد.
ما مردم هم انگار که شیقته خشونت شدهایم. نه فقط تماشاچیان دختر آبادان و جوان مشهدی، ما که در فضای مجازی شاهد این صحنههاییم و در قضاوتهای نادانسته خود خشم میپراکنیم و بیآنکه چیزی از حقیقت بدانیم، سختترین قضاوتها را علیه دیگران میکنیم. شگفتآور بود که همزمان با انتشار فیلم دختر آبادانی، روایت مفصلی منتشر شد که او مورد تجاوز آن مسئول ردهپایین قرار گرفته است. چنین قضاوتهای بیدلیل و بیسند، خشونتی است در حد همان گاز فلفل که ما روامیداریم.
اگر تا این اواخر، چنین تبلیغ میشد که مقامهای ارشد کشوری مصون از خطا و اشتباهاند، حالا این مصونیت به پایینترین سطوح هم تعمیم یافته است؛ اما این سازمانها باید توجه کنند که اگر خطاها یا جرائم اعضای خود را خودشان اعلام کنند، حرمت و احترام بیشتری در میان مردم خواهند یافت.
شاید این حوادث کوچک باشند؛ اما میتوانند نشانههایی از بیماریهایی بزرگ باشند. از ادبیات سیاسی بعضی سیاستورزان تا آمار جرائم خشم و خشونتی میتراود. شرایط بحرانی اقتصادی و اجتماعی کشور نیز زمینه مستعدی برای توسعه خشم و خشونت ساخته است. خصلتهای جرمزا در جامعه ایران در حال افزایش مستمر است. اگر مقابله با چنین وضعیتی را سازمانهای دولتی و انتظامی و قضائی جدی نگیرند، خارستان مزرعه خشم، همهجا را خواهد گرفت.
چرا کسي توضيح نميدهد؟
مجيد ابهري؛ جامعهشناس به «آرمان ملي» ميگويد: امنيت رواني، ضروريترين فرآيند براي رشد و تکامل شرايط اقتصادي، سياسي، اجتماعي و فرهنگي در هر جامعه است. متاسفانه با گسترش فضاي مجازي در جامعه و رسيدن اخبار راست و دروغ به دست مردم، امنيت رواني جامعه هدف قرار گرفته و نميتوان بين حقيقت و مجاز، مرزبندي تعيين کرد.
در چند روز اخير انتشار يک فيلم در آبادان، دائم در فضاي مجازي دست به دست ميشود که فيلم ديگري در مشهد منتشر شد، تکميل آن بود. متاسفانه هيچ يک از مسئولان اين دو استان توضيحاتي به افکار عمومي نداده و اجازه ميدهند که بازار شايعات ساعت به ساعت گستردهتر شود، از طرفي معلوم نيست که واقعيت در اين مورد چيست و ميدانداري فضاي مجازي و برخي از افراد که با بزرگنمايي محورهاي يک اتفاق ميخواهند، امنيت را به چالش بکشند.
در آنچه که از ظاهر فيلم منتشر شده بر ميآيد فرد در شرايط عادي و طبيعي نيست و به گواه يکي از افراد فاميل بنده، قبل از برخورد نيروي انتظامي، شيشههاي بسياري از ماشينها را شکسته و به مردم فحاشي کرده است، قطعا اين فرد دچار نوعي بيماري، اگر نگوييم از نوع حاد آن ولي از نوع ضعيف آن يعني به اعتياد دچار بوده است.
وي در ادامه ميافزايد: بايد به مامورين نيروي انتظامي آموزش داده شود با افرادي که در شرايط عادي و طبيعي نيستند، رفتار آنها بايد با اشخاص ديگر متفاوت باشد.
اگر فرد کشته شده، توسط مددکاران اجتماعي مورد رسيدگي قرار ميگرفت، الان فضاي مجازي پر از فيلمهاي منفي در رابطه با تخريب مسئولان و ضابطين امنيت در کشور نبود. متاسفانه هيچ مسئولي توضيحات کافي را در قبال اين دو اتفاق نميدهند. اگر اين فرد هر مشکل يا قانونشکني داشته، نبايد به او اسپري فلفل يا شوکر زده شود، چراکه او در حالت طبيعي نبود و بايد افراد ديگر مديريت رفتاري او را برعهده ميگرفتند.
حالا اين فيلم در سراسر جهان پخش شده و زمانيکه خبر به طور کامل منتشر شد و شايعات پخش گرديد، مسئولان توضيحات ناکافي را ميدهند که آن هم اصلا کافي نيست. در مساله خوزستان نيز گاهي موضوع تجاوز و گاهي مطالبه حقوق و امثال اينها مطرح ميشود و مردم نميدانند کدام را باور کنند. در اينگونه مواقع پاسخگويي مسئولان مربوطه ميتواند از بروز اخبار کذب در فضاي مجازي جلوگيري کند.
ارسال نظر