این رمان کودکانه داستان همیشگی کشمکش روباه ها و مزرعه دارها است که با قلم رولد دال، دنیای جذاب برای مخاطب پدید میآورد.
این رمان کودکانه داستان همیشگی کشمکش روباه ها و مزرعه دارها است که با قلم رولد دال، دنیای جذاب برای مخاطب پدید میآورد.
نخستین مجموعه داستان هادی کیکاووسی علاوه بر آثار قبلی و تحسین شده این نویسنده، چند داستان جدید را نیز در بر میگیرد.
این داستان رو دوستم برام تعریف کرده و قسم میخورد که واقعیه:دوستم تعریف میکرد که یک شب موقع برگشتن از ده پدری تو شمال…
تافی، ببر کوچولویی بود که داشت بین شاخ و برگ درختها بازی میکرد. اینور میدوید، اونور میدوید و از روی این درخت به…
یکي بود یکی نبود، کرمولک کوچولوی قصه ما با پدرو مادرش در باغچه کوچولوی حیاط خانهای زندگی میکرد. کرمولک دوستان زیادی…
مردی چهار پسر داشت. آنها را به ترتیب به سراغ درخت گلابی ای فرستاد که در فاصله ای دور از خانه شان روییده بود
یکی از صبحهای سرد ماه ژانویه در سال ۲۰۰۷، مردی در متروی واشنگتن، ویولن می نواخت. و به مدت ۴۵ دقیقه، شش قطعه از باخ را…
دو گدا در یکی از خیابان های شهر رم کنار هم نشسته بودند. یکی از آنها صلیبی در جلو خود گذاشته بود و دیگری ستاره داوود.…
تردید داری. به پنجره نزدیک می شوی تا رنگ ها را در روشنایی روز مقایسه کنی. می گویی می شود اخرایی را با رنگی خنثی مخلوط…
روزی بهلول بر هارونالرشید وارد شد. خلیفه گفت: مرا پندی بده...!
مقیم لندن بود، تعریف می کرد که یک روز سوار تاکسی می شود و کرایه را می پردازد. راننده بقیه پول را که برمی گرداند 20 پنس…
می خواستم به دنیا بیایم، در زایشگاه عمومی، پدر بزرگم به مادرم گفت: فقط بیمارستان خصوصی. مادرم گفت: چرا؟...گفت: مردم چه…
روزی دوستی از ملانصرالدین پرسید : ملا ، آیا تا بحال به فکر ازدواج افتادی..؟
زنی مشغول درست کردن تخم مرغ برای صبحانه بود...