حیف آن همه استعداد که در سالهای جنگ، دود شد و هوا رفت
امروز یادآورِ سی ساله شدن خوابِ آرامِ مردِ نجیب و قهرمانِ محجوب سینمای ایران، استاد هادی اسلامی، است.
برترینها: امروز یادآورِ سی ساله شدن خوابِ آرامِ مردِ نجیب و قهرمانِ محجوب سینمای ایران، استاد هادی اسلامی، است. مردی که چشمانِ نافذش، سیمای جذّاب و مردانهاش، قامت استوارش و صدایِ خاصش، هیچگاه از یاد نخواهد رفت چراکه هنرِ اصیل و هنری مَرد را مرگی نخواهد بود.
هادی اسلامی در عمر کوتاه خویش، کوشید تا هنرمندی فعّال باشد؛ او که از تئاتر برآمده بود، هیچگاه این هنر را رها نکرد و حتی قصد داشت، پس از سالها دوباره نمایش «زیر گذر لوطی صالح» را به روی صحنه ببرد که دست تقدیر، مانعش شد. در سینما نیز در طول دهه شصت و سالهای آغازین دهه هفتاد، فیلمهای بسیاری بازی کرد که از برجستهترین آنها میتوان به اتوبوس، سرب، مترسک، جهیزیه ای برای رباب و خواستگاری اشاره کرد.
بازی و بازیگری برای استاد هادی اسلامی بازیچه نبود که بخواهد آن را سرسری بگیرد یا به چشمِ فعالیتِ اقتصادی نگاهش کند، آنقدر که برایش عادی شود. بازیگری برای او آداب داشت. او در فیلم «مرگ سفید» با استاد اکبر زنجانپور همبازی بود و نقش عبدل را بازی میکرد. خود درباره تجربه بازی در این نقش گفته است:
«من وقتی میخواستم «مرگ سفید» را بازی کنم، دَه روز زودتر رفتم بندرعباس. شخصیت، یک جاشوی کشتی بود که رفتم ببینم یک جاشو چهطور حرف میزند، چهطور راه میرود، نگاه میکند، مینشیند، کار میکند و...؛ سعی کردم در بینشان زندگی کنم. این بُعد ظاهری قضیه است. بُعد دیگر شخصیت درون قصه است. دیالوگها، روانکاوی نقش، ویژگیهای اقلیمی و زمانی، کیفیت زندگی و فرهنگی آن شخص، حتی اینکه ازنظر ژنتیک چهطوری است؟ تمام اینها در شخصیت تأثیر دارد. بازیگر باید برود و همه اینها را بشناسد. اگر بازیگر نقشی را که قرار است بازی کند، نشناسد، تماشاگر هم نمیشناسد».
در ادامه با معرفی و مروری بر پرطرفدار ترین فیلمهای این بازیگر با شما هستیم
اتوبوس
اتوبوس فیلمی به کارگردانی یداله صمدی و نویسندگی داریوش فرهنگ ساختهٔ سال ۱۳۶۴ است. این فیلم درباره اهالی یک روستایی است که به دو گروه بالادهی و پایین دهی (حیدری و نعمتی) تقسیم شدهاند. سرکردة نعمتیها نمکزار خود را به کدخدا، که به دشمنی و کینة بین دو گروه دامن میزند می فروشد و یک اتوبوس مستعمل میخرد تا با آن مسافرکشی کند. ورود اتوبوس به روستا کار گاریچی (مسافرکش) حیدریها را کساد میکند و اختلافها بیش تر میشود. در این میان کدخدا سرکردة حیدریها را ترغیب میکند تا آسیابش را به او ــ کدخدا ــ بفروشد و اتوبوسی بخرد. کش مکش بیش از پیش بالا میگیرد. وساطتها و نصایح معلم روستا و ریش سفید ده کارساز واقع نمیشود.
سرب
سرب فیلمی است ایرانی به نویسندگی و کارگردانی مسعود کیمیایی که در سال ۱۳۶۷ اکران شدهاست و داستان یک زوج جوان یهودی ایرانی را در اواخر دههٔ ۲۰ خورشیدی روایت میکند که خواهان عزیمت به سرزمین موعود (اسراییل) هستند اما پس از مواجهه با مخالفت سازمان یهودی هاگانا و کشته شدن عمویشان به دست آنها مجبور به فرار شده و درگیر ماجراهای پس از آن میشوند. این فیلم در هفتمین دورهٔ جشنواره بینالمللی فیلم فجر کاندیدای چند جایزه بوده و سیمرغ بلورین بهترین فیلمبرداری و بهترین چهرهپردازی را از آن خود ساختهاست.
مترسک
مترسک فیلمی اجتماعی به کارگردانی حسن محمدزاده و نویسندگی مهدی معدنیان محصول سال ۱۳۶۲ است. داستان این فیلم در مورد مردی به نام اسماعیل است که با پسر و دختر خردسالش، علی و سونا، زندگی میکند. همکلاسی علی، از رفتار نامادری اش شکایت دارد. علی همواره در هراس است که مبادا به دست چنین زن پدری گرفتار شود. پدر علی به ترغیب دوستان خود با «استر خانم» مربی پرورشگاه ازدواج میکند. اما به دلیل تصوری که علی از «زن بابا» در ذهن دارد مهربانیهای استر را با خشونت پاسخ میدهد. تداوم مهربانیهای نامادری و نصیحتهای معلم سبب تغییر رفتار علی میشود و سرانجام او زن را چون مادر خود میپذیرد.
جهیزیهای برای رباب
جهیزیهای برای رباب فیلمی به کارگردانی سیامک شایقی و نویسندگی اصغر عبداللهی محصول سال ۱۳۶۶ است. در خلاصه داستان ای فیلم آمده که رباب نامزد پسرعموی خود، کامل است. پدر رباب، علی ویس، صیاد مروارید است و به بیماری تنگی نفس دچار است. مادر کامل از خانواده عروس خواستهاست که دخترشان را با جهیزیه خانه داماد بفرستند. علی ویس به منظور تهیه جهیزیه برای صید صدف و یافتن مروارید تلاش میکند، فرزند او خادم نیز به دور از چشم پدر به کمک دوستش خدر به صید میرود تا جهیزیه خواهر را فراهم کند. تلاش آنها نتیجهای نمیدهد. مادر داماد به خانه علی ویس میرود و شرط خود را تعدیل میکند. مراسم عروسی برگزار میشود. خادم شب عروسی صدفی به رباب میدهد. رباب صبح روز بعد صدف را میگشاید و مرواریدی در آن مییابد.
خواستگاری
پیرمردی به نام جواد جلالی با داشتن چندین فرزند و نوه بر اثر تشویق دوستان تصمیم می گیرد پس از سی سال که از فوت همسرش گذشته از نو ازدواج کند. او با پیرزنی، که همسن و سال خود اوست، آشنا می شود. آن دو به رغم مخالفت فرزندان و آشنایان پای سفره عقد می نشینند. اسلامی که در این فیلم نقشی مسنتر از سن واقعی خود را بازی میکرد، در پشت صحنه و در حالیکه گریم شده بود، از بهروز صادقی عکاس درخواست کرد تا تصویری از او ثبت کند که پسر کوچکش «آرش» را در آغوش دارد. آرش اسلامی یکی از کودکانی است که در فیلم «سرب» مسعود کیمیایی بازی کرده است؛ همان فیلمی که اسلامی از بازی در آن رضایت داشت و آن را بهترین بازی دوران فعالیتش میدانست.
هادی اسلامی رفت؛ او سالها است که راهیِ دیاری شده است که همه ما نیز دیر یا زود مسافر آن خواهیم شد. اما سالها باید بگذرد تا شاید هنرمندی توانمند و مهذّب چون هادی اسلامی به وجود آید؛ پس بسیار باید قدر چنین سرمایههایی را بدانیم. هادی اسلامی گوهری یکدانه بود که سینمای ایران بهرایگان از کفش داد. او در گفتوگوی کوتاهی که کمی پیش از مرگِ ناگهانیاش انجام داده بود و پس از مرگش در ماهنامه فیلم منتشر شد، با استناد به جملهای از روانشاد استاد جهانگیر فروهر، دلگیری خود را اینگونه نشان داده بود:
«مدتی پیش در همین مجله شما از قول جهانگیر فروهر خواندم که ما بازیگران آدمهای بیپناهی هستیم؛ و چهقدر این تعبیرِ درستی است. ما آدمهایی هستیم که به هیچ نقطهای اتکا نداریم. بیکاری، بیماری یا هر حادثه دیگری که برای ما پیش بیاید، کسی مسوولیت آن را به عهده نمیگیرد. شاید باور نکنید، ولی یک بازیگر در این جامعه تا این حد بیاعتبار است که برای جشنواره یازدهم فجر به من کارت تماشای فیلم هم ندادند و آن وقت خانه سینما که حتی از دادن کارت ناقابل جشنواره هم امتناع میکند، چهطور میخواهدمشکلات جدّیتر ما، مثل نداشتن مسکن، بیمه و بیکاری را حل کند؟ واقعاً نمیدانم این حرفها تا کی و چند مرتبه باید تکرار شود».
نظر کاربران
انسان بودن چه آسان آدم شدن چه مشکل،مفهوم دیالوگ هادی اسلامی در فیلم ، که امام راحل هم سالها پیش آن را در سخنرانی خود بیان فرمودن .
روحششان شاد
زنده یاد هادی اسلامی به خاطر سکته قلبی فوت کرد اونموقع بچه بودم وقتی اعلامیه فوتش تو باغ سپهسالار رو دیدم باورم نمیشد بازیگر به این بزرگی اعلامیه ترحیمش هم انقدر ساده و بی نام و نشان باشه
به نظر من استاد مرحوم هادی اسلامی بهترین هنرپیشه ایران بودند واقعا حیف و صد حیف که از دست رفتند.آنتونی کوئین سینمای ایران
خدا روحشون رو شاد کنه .
واقعا این هنرمندان دیگه تکرار نمیشن .
حیف
رفتند ستارگان پر فروغ سینمای ایران .
روحشان در آرامش .
پول و مال پرستی چیز بدیست
روحش شاد
و چه استعدادهای فراوانی که در دوران دفاع مقدس شکوفا شدند
روحش شاد .خیلی برام جای سوال بود که کجاست این بازیگر توانمند
واقعآ حیف