۱۰۰ کارتون خاطره انگیز دهه شصتیها
کارتون پیرمرد مهربان و گنجشک کوچولو
کارتون پیرمرد مهربان و گنجشک کوچولو، از کارتونهای نوستالژیک دهه شصت میباشد که از مجموعه کارتونی بهترین داستانهای دنیا، از شبکههای سیما، پخش شد.
کارتون پیرمرد مهربان و گنجشک کوچولو، تنها در یک قسمت آماده شده بود که از شبکههای سیما، چند باری پخش شد. این کارتون، از مجموعه کارتونهای بهترین داستانهای دنیا بود که ما شاهد، پخش کارتونهای مختلفی، در قالب بهترین داستانهای دنیا بودیم. کارتون به یادماندنی گالیله، هانسل و گرتل، شیر و چوپان، مادر بزرگ و خرس سفید، از جمله کارتونهایی بود که در این مجموعه پخش شد. این کارتونها، برگرفته از داستانهای مشهور کشورهای مختلف جهان بود که به صورت انیمیشن، تولید و در سراسر جهان، توسط شبکههای مختلف، برای مخاطب کودک، پخش گردید.
هانسل و گرتل، یکی دیگر از داستانهای مشهور غربی است که از شهرت بینالمللی برخوردار است و فیلمی هم از این داستان، ساخته شده است. کارتون پیرمرد و گنجشک کوچولو نیز، برگرفته از افسانهها و داستانهای شرق کره زمین میباشد که در قالب انیمیشن، طراحی و تولید شد.
کارتون پیرمرد مهربان و گنجشک کوچولو، از گرافیک بالایی برخوردار نیست و سبک طراحیان، ما را یاد گرافیک پت و مت میاندازد که گویا، فریم به فریم از تصاویر عکسبرداری شده است و کنار هم قرار گرفته و به آن سرعت داده شده است. اگر چه، آن زمان گرافیک بالا مد نظر نبود، اما گیرایی داستان و روایت جالبان، مخاطب کودک را به دنبال کردن این کارتون ۱۴ دقیقه ای، ترغیب و تشویق میکند. عروسکهایی که برای این کارتون ساخته شده است، چند گنجشک، یک پیرمرد و یک پیر زن هست که در فواصل کارتون، به ایفای نقش میپردازند.
همان طور که شاید به خاطر داشته باشید، پیرمردی بود که در مزرعه ای نزدیک خانه خود، مشغول به کار کشاورزی بود و بعضاً، غذایی که شبیه برنج کوفته شده بود، با خود به مزرعه میبرد. در یکی از روزها، چند گنجشک، از بالای درختی در مزرعه پیرمرد، به سفره آن نگاه میکنند و علاقمند میشوند که غذای پیرمرد را بخورند. آنها بر سر سفره پیرمرد میآیند و هر ۳ کوفته برنجی پیرمرد که دانههای قهوه ای هم بر روی آن ریخته شده بود، میخورند. از قضا، یکی از گنجشکها، خود را زیر سفره ای که کوفتهها در آن قرار داشت، پنهان میکند. پیرمرد بر سر سفره میآید و گنجشک را میگیرد.
پیرمرد مهربان، گنجشک را به خانه خود میبرد و میخواهد او را نزد خود نگه دارد. اما با مخالفت همسرش مواجه میشود که میگوید، نباید برنجها را به گنجشک بدهد و آنها را دور بریزد. در حالی که پیرمرد معتقد است که این کار، دور ریختن برنج نیست و غذا دادن به یک حیوان گرسنه هست. پیرمرد، آشیانه کوچکی برای این پرنده کوچولو، در بیرون خانه خود آماده میکند و آن را، در آشیانه قرار می دهد. چون پرنده، جیک جیک زیاد میکرد، پیرمرد مهربان، نام پرنده را جیک جیکی میگذارد.
در یکی از صبحها، پیرمرد به سمت آشیانه جیک جیکی میرود و به او میگوید که برایش غذا آورده است تا بخورد. در همین حال، پیرزن هم از راه میرسد و به جیک جیکی میگوید که نشاسته ای که برای آهار لباسها آماده کرده است را، کنار آشیانه پرنده میگذارد تا برود و رختهایش را در رودخانه بشوید.
پیرزن از گنجشک کوچولوی قصه ما میخواهد که در این مدت، از خوردن نشاسته خودداری کند.
پیرمرد و پیرزن، هر کدام، به سمت کار روزانه خود میروند. جیک جیکی، ابتدا، شروع به خوردن غذایی که پیرمرد برایش مهیا کرده است، میشود. اما بعد از اندکی، شروع به خوردن نشاسته ای میکند که پیرزن، وی را از خوردن آن منع کرده بود. عصر میشود و پیرمرد و پیرزن، به خانه باز میگردند، هر دو مشاهده میکنند که نشاسته خورده شده است. پیرزن خشمگین میشود و به پیرمرد در شب، میگوید که جیک جیکی را از خانه بیرون کرده است.
پیرمرد مهربان قصه ما، از این موضوع بسیار ناراحت میشود و تا صبح نمیخوابد و گریه میکند. حتی فردا هم در مزرعه نمیتواند کار کند و مدام، به جیک جیکی فکر میکند. جیک جیکی قصه ما نیز، پیش دوستان خود باز میگردد و به آنها میگوید که این کار اشتباه را انجام داده است. دوستان جیک جیکی، به او می گویند که اگر قطره ای شبنم را بنوشد، آرام میگیرد و از ناراحتی وی، کاسته میشود.
پیرمرد مهربان، برای پیدا کردن جیک جیکی، همه جا را میگردد. در راه، به مدی برخوردم یکاند که به او آب میدهد و پیرمرد انقدر تشنه هست، که ۷ ظرف آب را می نوشد. آن مرد، با یک اسب عجیب و جالبش که در عکس مشاهده میکنید، راه پیدا کردن گنجشکان را میگوید.
پیرمرد، راههای زیادی را میرود با یک جنگلی پر از ساقه نی، میرسد که از قضا، خانه گنجشکها دران جا هست. پیرمرد، بالاخره معشوق کوچولوی خود را پیدا میکند. جیک جیکی، حسابی از پیرمرد، پذیرایی میکند. حتی، به او، شربتی از برگ نی هم میدهند. خلاصه به پیرمرد، در آنجا خیلی خوش میگذرد.
پرندهها، پس از پذیرایی از پیرمرد، به او می گویند که میخواهند به وی، هدیه ای بدهند. آن ها از وی میخواهند که بین، یک جعبه بزرگ و یک جعبه کوچک، یکی را انتخاب کند که پیرمرد هم میگوید که به دلیل کهنسالی، جعبه کوچک را بر میدارد.
پیرمرد از پیش دوستانش میرود و به خانه میرود. در جعبه، جواهرات زیادی هست. در خانه، مورد شماتت پیر زن قرار میگیرد که چرا، جعبه بزرگ را بر نداشته است. به همین خاطر، خود پیرزن میرود به سمت جنگل، و از گنجشکها میخواهد که جعبه بزرگ را به وی بدهند. آن ها هم چنین میکنند.
پیر زن از فرط خستگی، جعبه را زمین میگذارد و دربان را باز میکند تا ببیند، چه چیزی در داخل جعبه هست. اما ناگهان مشاهده میکند که جعبه خالی است و بسیار ناراحت میشود و از این که بدشانس است، خود را ملامت میکند.
پیام این کارتون زیبای خاور دور این بود که پیرمرد چون، مهربان و فداکار بود، به جواهر رسید، اما پیرزن چون سنگدل و طماع بود، به چیزی نرسید. به نظر میرسد، این پیام اخلاقی جالب، در قالب این داستان شیرین و نوستالژیک، به خوبی به مخاطب کودک منتقل شده است. پیامهای اخلاقی و اجتماعی در کارتونهای دهه شصت، یکی از نقاط ارزنده و مهم این کارتونها، در مقایسه با کارتونهای تراش خورده جذاب و بزن بکوب امروزی است.
مشاهده کارتون پیرمرد مهربان و گنجشک کوچولو
ارسال نظر