۱۴۸۲۱۱۳
۵۴ نظر
۶۵۵۴
۵۴ نظر
۶۵۵۴
پ

گنگستر کازرون، انتقام پدرش را پس از ۲۰ سال گرفت!

سال ۶۲ پسری در منطقه کنارتخته کازرون به همراه پدر، مادر و پنج برادر خود زندگی می‌کرد که به خاطر قتل‌ها و درگیری‌های طایفه‌ای پدر خود را از دست می‌دهد و ماجرای تراژیکی را رقم می‌زند.

برترین‌ها: سال ۶۲ پسری در منطقه کنارتخته کازرون به همراه پدر، مادر و پنج برادر خود زندگی می‌کرد که به خاطر قتل‌ها و درگیری‌های طایفه‌ای پدر خود را از دست می‌دهد و ماجرای تراژیکی را رقم می‌زند. پدر این خانواده یک تک تیرانداز حرفه‌ای بود که در باندهای راهزن و قاچاق مواد و اسلحه به سرپرستی شخصی به اسم هاشم کار می‌کرد. کشته شدن پدر خانواده آتش خشم و انتقام را در دل بچه هایش به خصوص بچه کوچکتر یعنی مرتضی روشن می‌کند و این واقعه تلخ برای همیشه در ذهن آن‌ها ماندگار می‌شود تا اینکه سعی می‌کنند قاتل یا قاتلین پدرشان را شناسایی و به سزای اعمالشان برسانند.

سایت

داستانی که در ادامه می‌خوانید مربوط به مرتضی جوکار، قاتل سریالی کازرون است که در سال ۸۸ اعدام شد. با ما همراه باشید.

داستان این جنایات از زبان مرتضی

۵ ساله بودم که دو نفر به منزل ما آمده و پدرم را با خود بردند. آن زمان در حیات مشغول بازی کردن بودم و صحنه‌ای که پدرم یک خرما از درخت حیاطمان چید و رفت را هیچ وقت فراموش نمی‌‌کنم. وی افزود: پدرم آن روز که با آن دو نفر رفت دیگر برنگشت از این مساله به شدت ناراحت بودم چرا که با رفتن پدرم مشکلاتمان زیاد شد.

مادرم نمی‌‌توانست مخارج ما را تامین کند به همین دلیلی‌ خیلی‌ زود ترک تحصیل کردم. وی گفت زمان و سال‌های بعد در کازرون و کنارتخته بسیار زیاد تلاش کردم و با تشکیل پرونده‌های قضایی می‌خواستم خون پدرم پایمال نشود اما بضاعت چندانی نداشتیم و نتوانستیم گفته‌های خود را اثبات کنیم، ما می‌دانستیم که فردی به نام ماشالله به دستور هاشم (همان رئیس این باند قاچاقچی که پدر مرتضی برایش کار می‌کرد.) پدر ما را به قتل رسانده زیرا فردای همان روز ماشالله خودش به خانه ما آمد و اعتراف کرد که پدر مارا کشته و کسی که این دستور را داده بود هاشم بوده است ولی هاشم این موضوع را رد کرده و به گفته هاشم ماشالله به خاطر مصرف مواد‌ توهم‌زا، خزعبلات می‌گوید و چنین چیزی صحت ندارد ولی همانطور که گفتم به خاطر نفوذ زیادی که این افراد در مراکز قضایی کازرون داشتند ما نتوانستیم کاری کنیم پس برای همین از سن ۱۶ سالگی تصمیم گرفتم خودم عدالت را اجرا و انتقام خون پدرم را بگیرم.

پس آن شروع کردم به یادگیری تیراندازی و اطلاعات زیادی را درباره هاشم و اطرافیان آن به دست آوردم و چندین مخبر در بین افراد هاشم استخدام کرد تنها راهی‌ که برای انتقام‌جویی وجود داشت این بود که نوچه‌های او را بکشم تا به هدف اصلی‌‌ام برسم. به همین دلیل افرادی که اطراف او بودند را کشتم تا توانستم به هدفم برسم.

جزئیات قتل‌ها از زبان مرتضی

پس از مرگ پدرم، با زجر و بدبختی بزرگ شدیم. همیشه از خدا می‌خواستم من را به سنی برساند که بتوانم انتقام پدرم و اهالی را از «هاشم» و اطرافیانش بگیرم. به همین خاطر از سال 84 زمانی که 21 سال داشتم، انتقامم را آغاز کردم. با شناسایی عاملان قتل پدرم و جمع‌ آوری اطلاعات لازم از همدستانشان، چند اسلحه خریدم.

1525725878_10642_935

نخستین قربانی‌ام «ماشاءالله» بود، مردی که پدرم را کشت. او از اشرار منطقه بود که مرتکب جنایت‌های هولناکی در منطقه شده و اهالی از او به شدت ترس و وحشت داشتند.

نقشه قتل او را تیر سال 85 طراحی کردم. از آنجا که می‌دانستم او مرد خطرناکی است و چنانچه اشتباه کوچکی می‌کردم، سریع متوجه ماجرا می‌شد و مرا می‌کشت، چهار شب به صورت مخفیانه خانه‌‌اش را تحت نظر گرفتم تا این که فرصت مناسبی برای اجرای نقشه به دست آمد. سرانجام نیمه شب مورد نظر، زمانی که ماشاءالله در خانه تنها بود، از بالای دیوار خودم را به حیاط رسانده و او را در خواب به رگبار بستم.

پس از قتل، مدت‌ها مخفی بودم چرا که می‌دانستم «هاشم» و همدستانش دنبالم هستند. با این حال به فکر کشتن دومین طعمه ‌ام بودم. به همین خاطر«حسن» را مهرماه ۸۵ در محل نگهداری احشام با شلیک گلوله کشتم.

 پدرش چند سال قبل خانواده‌ام را حسابی اذیت کرده بود. بنابراین همیشه دنبال راهی برای انتقام بودم. به همین خاطر تصمیم گرفتم پسرش را بکشم تا داغدار شود. طبق نقشه از اوایل مهر 85، «حسن» را به صورت نامحسوس زیر نظر گرفته و در موقعیتی مناسب او را با شلیک ‌های پی در پی از پا درآوردم.

«مرتضی» در سومین جنایت پسر جوانی به نام «فرهاد» را از پا درآورد. او در جریان بازجویی‌ها گفت فقط از قتل «فرهاد» پشیمان است: نمی‌خواستم او را بکشم و مرگش اتفاقی بود.

اسفند سال 85، یکی از دوستانم سراغم آمد و گفت: پسر جوانی به نام «فرهاد» برای دخترها مزاحمت ایجاد می‌کند بنابراین می‌خواست از «فرهاد» انتقام بگیرد.

روز حادثه قرار بود من رانندگی کنم و او به سوی پای پسر جوان شلیک کند. بنابراین پس از کمین و مشاهده «فرهاد» که سوار موتوسیکلت بود به تعقیب‌اش پرداختیم. وقتی اسلحه را به دوستم دادم و نتوانست شلیک کند، خودم تصمیم به شلیک گرفتم. بنابراین پای «فرهاد» را نشانه گرفتم اما زمانی که قصد شلیک داشتم چرخ ماشین داخل چاله‌ای افتاد که گلوله ناخواسته به قلبش خورد. به هیچ‌ عنوان قصد کشتن او را نداشتم و به همین دلیل وقتی از مرگش باخبر شدم خیلی گریه کردم.»

عامل قتل ها و جنایت های سریالی کازرون آذر سال ۸۷ نیز داوود و شهاب را با شلیک‌های مرگبار کشت. این در حالی است که تاکنون اجساد آنها کشف نشده است.

مرتضی با قبول اتهام این دو جنایت گفت: وقتی از طریق خبرچین‌هایم متوجه شدم «داوود» و «شهاب» مامور قتلم شده‌اند چاره‌ای جز پیشدستی ندیدم. آنها براساس نقشه می‌خواستند مرا به منطقه‌ای خلوت ببرند و بکشند. روز حادثه با اطلاع از این ماجرا سوار موتورشان شدم. اما پس از رسیدن به منطقه‌ای بیابانی، آنها را در یک لحظه غافلگیر کرده و کشتم. بعد هم اجسادشان را دفن کردم. به دلیل این‌ که یکی از دوستانم شاهد این ماجرا بود ترسیدم اگر دستگیر شود ماجرا را فاش کند. به همین خاطر دو روز بعد اجساد را از خاک بیرون کشیده و در محل دیگری خاک کردم.

1525725926_7551_589

ششمین قربانی‌‌ام رضا اهل یکی از روستاهای اطراف کنارتخته بود.

سال‌ها قبل خانواده من برای یکی از پسران خانواده به آن روستا رفته و دختری را خواستگاری می‌کنند، اما رضا، معتمد محل به پدر دختر پیشنهاد می‌دهد که با این خانواده وصلت نکنند، اما پدر عروس که مرد ساده‌ای بود، من و برادرانم را از گفته‌های رضا با خبر کرد و همین مسئله نیز کینه عمیقی در ما ایجاد ایجاد کرد.

سرانجام هم رضا در یک نخلستان با نارنجک و رگبار گلوله کشتم پس از این قتل تا مدت‌ها مرتکب جنایت دیگری نشدم تا این‌ که شریف برادر داوود سراغم آمد و گفت: «می‌دانم شهاب و داوود را تو کشته‌ای به همین دلیل انتقامشان را خواهم گرفت.» با شنیدن تهدیدهای «شریف» مجبور شدم نام او را هم در فهرست سیاهم قرار دهم. «شریف» را در سوپرمارکتی در حوالی میدان معلم کنار تخته شناسایی کرده و او را به رگبار بستم. «شریف» با شلیک 15 گلوله کشته شد و دو نفر دیگر به نام‌های «منصور» و «عبادالله» نیز مجروح شدند.»

قتل هاشم توسط مرتضی جوکار

«مرتضی» سرانجام چهاردهم مهر سراغ «هاشم» رفت و او را هم با شلیک گلوله به قتل رساند و آتش انتقامی چندین و چندساله ای که در وجودش بود را خاموش کرد.

مرتضی+جوکار

هاشم می‌دانست سرانجام به دست من کشته می‌شود به همین خاطر هرچه از او می‌خواستم قبول می‌کرد. او همچنین چندین بار من را به خانه خود دعوت کرده بود و دست روی قرآن گذاشته بود که او از قتل پدر من بی خبر بوده است. چند بار از هاشم پول گرفتم. آخرین بار که سراغش رفتم و درخواست پول کردم یک هفته مهلت خواست. او می‌دانست در این یک هفته نقشه قتلش را اجرا نمی‌کنم. اما برای من مهم انتقام بود، نه پول، بنابراین او را مقابل مغازه‌اش کشتم. این در حالی بود که «هاشم» برای خاموش کردن آتش کینه در وجودم، پیشنهاد داده بود با دخترش ازدواج کنم. که قبول نکردم! 

تراژدی قتل طایفه‌ای و به نوعی زنجیره‌ای کنارتخته با دستگیری مرتضی و چند تن از برادارنش بسته شد، مرتضی رفت و خودش نیز می‌گفت اگر امروز بگویند تا چند ساعت دیگر اعدام می‌شوی پشیمان نیستم اما باید دید با مرتضی‌هایی که الان شاید پنج ساله باشند باید چه کرد؟

پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

نظر کاربران

  • آخرین سنڪَـر سڪوتـه

    کاش غیرت تورو من داشتم و خودمو خلاص میکردم. بعد ۵سال عشقم که هر قسمی که فکرش رو بکنین از دست رو قرآن گذاشتن که همیشه پشتتم. ولم کرد رفت بدون اینکه حتی بدونم چرا بدون خدافظی. همیشه حالمون خوب بود و هیچوقت بحثی نداشتیم. بل اینکه یه کارگر سادم خواسته ای نبود که براش فراهم نکنم. تنها به جرم نداشتن پول خونه ولم کردرفت. احساسم رو به بازی گرفتم اعتمادم باورم از خدا و عالم آدم رفت ۴ساله افسردگی شدید دارم قرص اعصاب میخورم. روزی هزار بار آرزوی مرگمو دارم.
    از منه کمترین لطفا تا تکلیفتون با خودتون روشن نیس نمیدونید چن چندید.کسی رو وابسطه خودتون نکنید.رفتن برای شما آسونه.اما اون آدم دیگه هیچوقت آدم ثابق نمیشه نکنید شرافتن نکنید.شرمنده طولانی شد.لطفا قضاوت نکنید

  • گل صبر

    استغفرالله.پسربچه ایکه ازکودکی باکینه وقصاوت قلب بزرگ بشه.
    کشتن برایش چه مفهومی دارد

  • داش سیاه

    ‌الان این گرانی باعث شده مثل مرتضی زیاد بشه

  • محمد

    چقدر اون لحظه که پدرشو بردن براش سخت بوده ،

  • بختیاری

    با اینکه مخالف هر نوع خشونتیم ولی نمیدونم چرا موافق کار مرتضی م.ولی بنظرم کشتن هاشم و ماشا اله کافی بودو بقیه زباده دوی.

  • لیلا

    دستش درد نکنه

  • عرشیا

    دمش گرم الگوی براتمام زجرکشیدها

  • خنگول

    درود برادر ، دردت رو نه تنها میفهمم بلکه چشیدم ، تا روزی که رِندی حرفی بهم زد که دردم رو کمتر کرد و به زندگی عادی و بدون قرص اعصاب نزدیکترم کرد ، عین سخن او که امیدوارم برای تو هم مفید باشد:
    آنکه میرود ، ذاتاً رفتنی ست ، تنها کسی که تا نفسِ آخرت کنارت میماند ، خودت هستی ، پس بیش و پیش از همه ، خودت را دریاب"

  • خسرو

    دیگه دستش را افتاده بوده

  • تنها

    دمت گرم روحت شاد

  • سجاد

    خوشحال باش مرد از همچین آدمی خلاص شدی. اون تورو نمیخواسته و تو میخواستی کسی که یه دفعه ول میکنه میره از مدت ها قبل توی دلش با تو خلاص کرده بوده بهترین موقعست این قسمت احمق خودت خدافظی کنی و بزرگتر بشی و بفهمی هرکسی رو به حریم دل راه ندادی. این درسو یاد بگیری ارزش ده سال عمرت رو هم داره

  • سارا

    تو یه مردی مرتضا .کاش منم عرضه داشتم قاتل مادرمون میکشتم هرچند خودش سکته کرد و سقط شد

  • بدون نام

    خدا به داد مادرش برسه جوانی پسرش شوهرش آینده بچهاش به باد رفته خدا صبرت بده مادر

  • Mansor

    داداش هیچکس بغیر از پدر و مادر ارزش این نداره که بخوای براش ناراحت بشی و غصه بخوری کسی که رفته باید بیخیالش شد هر کسی دنبال لیاقت خودش میره دستت بزار رو زانو به خدا توکل کن دوباره بلند شو اینده برای تو و امثال تو هست غصه نخور

  • آزمان

    خوشم اومددمت گرم.بایدمیکشت...لذت بردم

  • mohsin

    واقعا متآسف شدم

  • داش مهرداد

    دروود برشرفت مرتضی خان روحت شاد

  • محمود

    مرد بود خوشا به غیرت مرد .خدا رحمتت کن

  • امین

    صحبتاش در مورد ماشالله درست نبود ،ماشالله فردی بود که واقعا به اشتباه هدف قرار گرفت، فردی آرام و خانواده دوست که اصلا توی اون ماجراها هیچ نقشی نداشته و مرتضی بخاطر سوءظن اشتباه و پوچ خودش حکم داده و اجرا کرده

  • سیده

    دمت گرم خیلی مرد بودی روحت شاد کاش منم میتونستم از اونایی که بدبختمون کردن انتقام بگیرم به خدا واگذارشون کردم ولی صبر خدا خیلی زیاده

  • جمشید

    مرددد بود خدا رحمتش کنه

  • نوید

    داداش هرکسی لیاقت نداره پس مهمترین چیز خودتی و تمام

  • achiles lomomba

    چطور اینقدر دیر دستگیر شده؟؟

  • بیسواد

    قابل توجه اراذل و اوباش

  • عباس

    این باید ماشالله رو میکشت و تمام

  • بی وفا

    دمش گرم با شرف

  • بی وفا

    دورد به شرفت مرتضی خان..کاشکی من جاش بودم‌ واین غیرت را داشتم..

  • مهسا

    غیرت خیلی خوب اما اضافه بر سازمان خودت رو به فنا دادای مرتضی اما فرهاد رو مخالف بودم

  • دنیز

    دمش گرم مردای الانی لاک میزنن .
    واقعا مرد با دل و جرعت کـم پیدا میشه دمش گرم

  • علی

    من هم دردوره جوانی به خاطرآزارفردی،قصدکشتنش راداشتم،که آن آدم درسرقت ازبانک توسط پلیس کشته شد.آقامرتضی دربعضی مواردکارش درست بوده

  • مجتبی

    درود به شرفت مرتضی وخداوندتورارحمت کند

  • پدرام

    ولش میکردی مارو هم میکشت

  • علیرضا

    کلی آدم گناهکار و بیگناه را کشتی به خاطر پدرت که اونم از اشرار بود

  • PERSPOLIS

    دمش گرم

  • مسعود

    دمت گرم لات واقعی به این میگن نه اینا که تو مجازی هستن

  • مجتبی

    شما شناختی ازش نداری اون غیرت بود

  • بهرام

    احسنت

  • sadegh

    ای بنازمت باغیرت روحت شاد🖤🥀❤

  • شادی

    واقعا ازین نظرات وحشت میکنم یعنی ما داریم بین اینهمه جانی بالقوه زندگی میکنیم.خشونت تا مغز استخوانمون رفته.فقط اینو میدونم خشونت خشونت میاره و خون خونو نمیشوره.لطفا منتشر کنید

  • زهرا

    وقتی عزیز ترین کس یه بچه رو جلوی چشمش میبرن از اون بچه چه توقعی داری دمش گرم

  • امیرحسین

    این پسرهمشهری مابود بسیار بی آزار بود فقط میخواست انتقام خون پدرش رو بگیرد که موفق شد اخرکار که هاشم روکشت پسرهای هاشم پولدار بودن باپول ومال ویلیس تونستن دستگیرش کنن.

  • علی منصوری

    دمش گرم.. من هم جای او بودم همین کار رو میکردم..

  • م ک

    درود به شرف هرچی باغیرته

  • ....

    کنارتخته یه منطقه ی جرم خیز هس این حوادث مرتب رخ میده تمام در ودیوارهای خونه ها سوراخ سوراخه بچه های همدیگه رو از مدرسه میدزدیند وآتش میزدند واقعا جای خطرناکی هس

  • ای وطنم جانم ایران

    شاید نتونستی امکانات اولیه یه زندگی ساده رو فراهم کنی،مثلا خرید یا رهن یه خونه ی کوچک،فراهم کردن خرج خونه ،خرید حداقل یه پراید مدل پایین،سر کار رفتن،به هر حال خودکشی کار درستی نیست این جسم متعلق به ما نیست و چرا بخاییم خودمون رو جهنمی کنیم .

  • محسن

    هاشم پولدار بود بچه هاش پول زیادی دادن پلیس گرفتن وبالاخره اعدام شد من همشهریش هستم.

  • hakelberiii

    خدااااااچقدرمردم ماقسی القلب شدن.بالای نوددرصدموافق کاراین فردروانی وجانی هستن.خدایاخودت به دادمردم سرزمینم برس‌.

  • اهواز

    دمش گرم عجب داستانی باید فیلمشو بسازن

  • خشونت علیه زنان ممنوع

    ای آخر سنگر سکوت تودیگه کی هستی ماهم هزار بار دلمون شکست ولی دیگه زندگی را تموم شده ندیدیم وباز بلند شدیم والانم اصلن برام مهم نیست تو مشکل از خودت بوده که این همه درگیر احساس پوچ شدی بیخیال بابا کریسمس مبارک

  • هم صدا

    پس قانون این وسط چکاره هست.. هر شخصی خود سر ورود کنه دیگه سنگ رو سنگ بند نمیشه؟

  • هم صدا

    شاید اگر می ماند بیشتر آزار می‌دیدی.نیمه پر لیوان را بنگر

  • سنگ صبور

    روحش شاد

  • کوکب مولوی

    خدا می‌داند این بچه دوران بچگی ونوجوانی چی کشیده

  • خان

    تو وقتی با کسی مشکلی نداری هیچکس باهات کار نداره اینطور آدمها دنبال شخصی خواست هستن قرار نیست هرکس رو ببینن بکشن

ارسال نظر

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج