مایک هورن؛ مردی که از سفرهای ماجراجویانهی مرگبار پول درمیآورد
مایک هورن ۵۳ ساله در مورد اولین سفر مهم اکتشافیاش که تنها بود، صحبت میکند؛ سال ۱۹۹۷ زمانی که به آمریکای جنوبی سفر کرده بود تا طول رودخانه آمازون را شنا کند.
برترینها: «یک مار من را گزید و دید چشمانم را از دست دادم و همین طور تمام حس صورتم را. به مدت پنج روز هیچ چیزی نمیتوانستم ببینم.»
مایک هورن ۵۳ ساله در مورد اولین سفر مهم اکتشافیاش که تنها بود، صحبت میکند؛ سال ۱۹۹۷ زمانی که به آمریکای جنوبی سفر کرده بود تا طول رودخانه آمازون را شنا کند.
سفر طاقتفرسای او شش ماه طول کشید، سفری که در حین آن هنگام پریدن از آبشار پایش شکست، افراد یک قبیله محلی وسایلش را دزدیدند و از کرانههای رودخانه به او شلیک شد.
این ماجراجوی متولد آفریقای جنوبی که در هنگام سفر مجبور شد برای غذایش شکار کند، میگوید بدنش به میزبان انگلها تبدیل شده بود و برای مدتهای طولانی مجبور بود در رودخانه زندگی کند، با این حال آن مار گزیدگی را خطرناکترین تجربه سفرش میداند.
مایک هورن،۱۹۹۷
مایک که ۷۰۰۰ کیلومتر فاصله بین ساحل دو اقیانوس اطلس و آرام را سفر کرد، میگوید: متوجه گزیدگی نشدم تا این که احساس کردم کل دنیا دور سرم میچرخد و داشتم تمرکزم را از دست میدادم.
آن موقع نمیتوانستم به خانه زنگ بزنم. تمام چیزی که داشتم یک مکانیاب شخصی بود که روی آن ۱۶ پیام مشخص ذخیره شده بود که میتوانستم برای همسرم بفرستم. بعد از سه روز حالم خیلی بد شد و تصمیم گرفتم پیغام دارم میمیرم را بفرستم. ولی قبل از این که بتوانم دکمه ارسال را فشار دهم، بیهوش شدم.
در پایان این سفر مایک فهمید که میخواهد یک جهانگرد حرفهای شود و از آن زمان تا کنون او تجربه حضور در تعدادی سفر طاقتفرسای اکتشافی را داشته است؛ سفرهایی که در آنها مجبور شده از جانش مایه بگذارد.
این سفرها شامل دور زدن جهان از روی خط استوا به تنهایی و بدون کمک هیچ وسیله موتوری در سال ۱۹۹۹ و همچنین اولین سفر (به طور مشترک) به قطب شمال با اسکی در سال ۲۰۰۶ است. او همچنین توانسته شغلی موفق به عنوان کارشناس تلویزیونی و یک سخنگوی انگیزهدهنده برای خودش ایجاد کند.
مایک میگوید اولین سفر اکتشافی او در ۸ سالگی بوده، او بدون حرف زدن با کسی تصمیم گرفت با دوچرخه از خانهشان در ژوهانسبورگ به مزرعه عمویش که ۳۰۰ کیلومتر دورتر بود، برود.
او گفت: میدانستم این کار زمان زیادی میبرد. میدانستم فاصله زیادتر از آن است که بتوانم بروم و میترسیدم اگر به پدرم بگویم، مخالفت کند. اما دوست داشتم آزادانه برایش تلاش کنم.
وقتی پدرش که یک بازیکن راگبی موفق بود، فهمید چه اتفاقی افتاده، پشت ماشین نشست و مایک را که کنار جاده بود، سوار کرد.
او میگوید: پدرم عصبانی نشد. فقط به من گفت، وقتی میخواهی کاری بکنی به من بگو و من میتوانم کمکت کنم... او همیشه حامی من در انجام کارهای غیرعادی بود.
پس از یکسال خدمت سربازی در ارتش آفریقای جنوبی و نبرد در آنگولا، مایک در رشته دانش ورزش از دانشگاه استلنبوش مدرک گرفت. او که میخواست از دست رژیم آپارتاید آفریقای جنوبی خلاص شود سال ۱۹۸۹ در ۲۴ سالگی از این کشور بیرون زد و تا کنون در سوئیس ساکن است.
در سوئیس او مربی اسکی شد، اما خیلی زود حوصلهاش از این کار سر رفت و تصمیم گرفت برای چند سفر اکتشافی کوچک راهی پرو شود. یکی از این سفرها قایقرانی در کولکا کنیون بود؛ یکی از عمیقترین درههای دنیا که او مجبور بود در آن هر روز با سیلاب مقابله کند.
با گذشت زمان که سفرهای او بلندپروازانهتر شد، اسپانسرها سراغش آمدند و آقای هورن توانست راهی برای جور کردن خرج سفرهایش پیدا کند. او حالا یک کارخانه اتومبیلسازی جهانی و یک شرکت سازنده ساعتهای لوکس سوئیسی را به عنوان پشتیبان در اختیار دارد.
شرح سفرهای او در ۱۱ کتاب و تعدادی سریال تلویزیونی آمده است. یکی از اینها سریال فرانسوی وحشی (A L'Etat Sauvage) است که در آن ماجراجو یک فرد مشهور را همراه سفرهایش میکند.
مایک در بیشتر سفرهای اکتشافیاش تنها است و بعضی از آنها -مانند سفر سال ۲۰۰۲ با قایق و کایاک روی مدار شمالگان- یکسال یا بیشتر طول میکشد.
او میگوید عاشق تنهایی است، اما در عین حال تاکید میکند که از دست دادن کتی (همسر و مدیربرنامههایش به مدت ۲۰ سال) که سال ۲۰۱۵ به دلیل سرطان سینه درگذشت، برایش بسیار سخت بوده؛ زنی که حرفه او را در سال ۲۰۰۷ پایهگذاری و آن را به یک نام معتبر تبدیل کرد.
مایک میگوید: برای سالها پیش میآمد که من برای پنج روز هم خانه نبودم، هرچند که گاهی برای آنها بلیت هواپیما میگرفتم تا در بخشی از سفر همراه من باشند.
مایک بیشتر از یک بار زندگیاش را به خطر انداخته است. برای مثال سال گذشته میلادی که همراه با رفیق ماجراجویش بورگی اوسلند بار دیگر به قطب شمال سفر کرد، ۱۸۰۰ کیلومتر را روی یخهای لغزان و خطرناک در تاریکی (در زمستان قطبی که نور روز وجود ندارد) طی کرد.
دستهای مایک سرمازده شده بود و او و رفیقش تقریبا غذایی برای خوردن نداشتند: فکر میکردم که هرگز نمیتوانم برگردم.
او از چنین تجربههایی برای شغلش به عنوان یک سخنگوی انگیزهدهنده و مربی استفاده میکند، شخصی که تیمهای فوتبال آلمانی را تمرین داده و برای تجارتهای بزرگ از انعطافپذیری میگوید: همه ما قدرت انعطافپذیری داریم، ولی نیاز ما به آن کم و بیش به کاری که در زندگی میکنیم، بستگی دارد و جایگاه اجتماعیمان... شما باید آن را پرورش دهید.
او همچنین معتقد است که بسیاری از ما خیلی وقتها گزینههای زیادی پیدا میکنیم که موجب میشود بیخیال انعطافپذیریمان شویم و به جنگ مشکلات نرویم.
مایک میگوید: از شر این گزینهها خلاص شوید و تصمیم بگیرید که فقط یک کار را انجام دهید. وقتی به قطب شمال میروم، میدانم که هیچ عملیات نجاتی در کار نخواهد بود. گزینه دیگری وجود ندارد جز این که راه بروم و به هدفم برسم. نمیتوانم بیخیال شوم. این زمانی است که مصممتر میشوید و بعد از سقوط میتوانید دوباره روی پایتان بایستید.
او میگوید پس از درگذشت کتی به چابکی گذشته نیست، اما شرکتش هنوز ۵ کارمند دارد؛ مقایسه کنید با اوج کار در سال ۲۰۱۲ که ۳۶ کارمند داشت. آلیستار گولینگ که صاحب شرکت اکستریم اینترنشنال، یک شرکت رسانههای برای ورزشهای ماجراجویی است، میگوید این ماجراجوی اهل آفریقای جنوبی، هم برند خودش را به خوبی ساخته و هم کمک کرده تا راه برای تجارت گردشگری ماجراجویانه هموار شود.
او گفت: حالا خیلی از مردمی که قصد سفر دارند، به دنبال ماجراهایی هستند که موجب ترشح آدرنالینشان بشود و این تا حد زیادی مدیون افرادی مانند مایک است.
چالش این روزهای ماجراجویان (از جمله آقای گولینگ) این است که جلب توجه افراد خیلی سخت شده است: جهان کشف شده و پیدا کردن یک موقعیت خاص سختتر شده است. مایک هنوز هم چند سفر اکتشافی را در ذهن دارد، هرچند نگران است که شاید بخشی از یک گونه رو به انقراض باشد.
منبع: bbc
نظر کاربران
با همه خطرات بیشتر از ما در ایران زندگی میکنند لذت میبرن
غبطه میخورم ب حال خوش آدمهایی ک رویای خودشون را پی گرفتن و پیله ی روزمرگی را پاره کردن، نزدیکای ۵۰ هستم و شجاعت تحقق هیچ کدوم از رویاهامو نداشتم. افسوووس