گفتگوی کامل خبرنگار ایرانی با «کیت وینسلت»
طی سه دهه فعالیت هنری در بیش از ۴۰ فیلم ایفای نقش کرده، ۷ بار نامزد جایزه اسکار شده و یک بار این تندیس را به خانه برده است؛ کیت وینسلت نخستین کسی است که به شما میگوید بازیگریاش نیازی به روند خاصی ندارد.
روزنامه اعتماد - رامین ستوده، ترجمه بهار سرلک: طی سه دهه فعالیت هنری در بیش از ۴۰ فیلم ایفای نقش كرده، ۷ بار نامزد جایزه اسكار شده و یك بار این تندیس را به خانه برده است؛ كیت وینسلت نخستین كسی است كه به شما میگوید بازیگریاش نیازی به روند خاصی ندارد.
در آخرین ایفای نقشش، شخصیت زنی عصبی را در فیلم «چرخوفلك» ساخته وودی آلن بازی كرده است. او برای ایفای این نقش با چالشهای تازهای روبهرو شد و وقتی برای نخستینبار فیلمنامه را خواند مطمئن نبود كه آیا میتواند به خوبی از پس آن بربیاید یا خیر.
در ادامه مصاحبه رامین ستوده، خبرنگار نشریه ورایتی را با این بازیگر زن انگلیسی میخوانید.
در میان بازیگران فیلمهای وودی آلن بحثی درباره اتهاماتی كه به او وارد است، درگرفته است. آیا این عامل بر تصمیم شما برای بازی در فیلم «چرخوفلك» تاثیرگذار بود؟
موضوع دشواری است. ترجیح میدهم امروز با احترام وارد این بحث نشوم.
همچنین در رسانههای اجتماعی انتقادهایی به گفتوگویی كه با نیویوركتایمز داشتید، شد؛ در این مصاحبه گفته بودید آلن «تجربه كاری شگرفی» برایتان فراهم كرده است.
من واكنشهایی را كه مردم به مطالب دارند، دنبال نمیكنم. ما بازیگرها همیشه حرفهایی اشتباه میزنیم. فكر میكنم بهتر باشد با احترام تمام و كمال از این موضوع عبور كنیم.
پیش از این آلن برای فیلم «امتیاز نهایی» كه در سال ۲۰۰۵ روی پرده آمد، به شما پیشنهاد همكاری داده بود.
درسته. وقتی صحبت این موضوع میشود همیشه برای اسكارلت جوهانسون متاسف میشوم. طی گذشت زمان همهچیز تغییر میكند. خدا میداند كه من بارها چهارمین یا پنجمین انتخاب یك كارگردان بودهام.
چرا این نقش را نپذیرفتید؟
پروژه وودی آلن بود و شاید فقط یك بار در عمرم چنین پیشنهادی به من میشد. بنابراین البته كه پذیرفتم. و به سرعت متوجه شدم نمیتوانم این نقش را بازی كنم. چون فقط 9 هفته از تولد پسرم جو میگذشت. میخواستم دیگر پرستاری نكنم. بازی در فیلم لطمهای به ریتم زندگی و پرستاری از فرزند تازهام میزد. نمیتوانستم این كار را بكنم. گفتم: «خیلی متاسفم، تصمیم درستی نگرفتهام.» میدانستم به احتمال قوی این كنار كشیدنم یك بحثی راه میاندازد.
چطور متوجه شدید كه آلن شما را برای «واندر ویل» میخواهد؟
تلفنی با او صحبت میكردم و او شخصیت جینی و ساختار پیرنگ را برایم توضیح داد. او میگفت: «به گمانم نقش فوقالعادهای برای توست.» و بعد شوخی بامزهای كرد: «میدانی چیه؟ اگر این نقش را دوست نداری، میتوانی راهت رو بگیری و بری سر زندگیات و همهچیز سر جایش خواهد ماند.» پذیرش استنباطی كه او از زندگیام داشت از پذیرش این چالش راحتتر بود. و در نهایت فیلمنامه را به فردی سپرد كه برایم بیاورد و وقتی من مشغول خواندنش بودم، این گماشته در اتومبیلش منتظر نشسته بود. حقیقتا من خواننده كُندی هستم. به خاطر میآورم كه فكر میكردم: «آه خدایا، این آدم آن بیرون منتظر منه.»
فیلمنامه را به شما نسپردند؟
این یكی از روشهای قدیمی محرمانه نگه داشتن داستان است. وقتی خواندنش را تمام كردم، صادقانه میگویم، اولین فكری كه به ذهنم خطور كرد این بود كه: «نمیتوانم این نقش را بازی كنم. نمیدانم چطور بازیاش كنم. آه، لعنتی!» و همسرم كه آن نزدیكم بود، صداهای جالبی درآورد.
تا به حال برای ایفای نقشهای مختلف از لهجههای امریكایی گوناگونی استفاده كردهاید.
ركوراست بگویم مساله فقط به لهجهای امریكایی داشتن، برنمیگردد. بیست سالی میشود كه این كار را میكنم. هیچ عذر و بهانهای نداشتهام. میخواستم لهجهام كاملا با شخصیتهایی كه پیش از این بازی كردهام، متفاوت باشد. میخواستم خود جینی باشم. عاشق تقلید لهجهها هستم. وقتی شخصیت زنی بریتانیایی را بازی میكنم، احساس میكنم گستره دریا زیر پایم است.
كارگردانی وودی آلن چطور بود؟
او نظارهگر بزرگی است. ممكن بود وسط یك برداشت باشیم و او بگوید (صدای آلن را تقلید میكند): «این خیلی طولانی شد. هنوز دارید صحبت میكنید؟» و وقتی فیلمبرداری پیش میرفت، آنقدر احساس اعتماد بهنفس میكردم كه به آلن بگویم: «میدانی چیه؟ فكر میكنم این صحنه با این جمله تمام میشود.» و گاهی ممكن بود نیم صفحه دیگر را حذف كنیم. او میگفت: «آره، حق با توئه. بذار حذفش كنیم.» صحنهای از من و جاستین تیمبرلیك بود كه ما ناهار میخوردیم و آلن مدت زمان این صحنه را نصف كرد كه ساختنش وحشتناك بود. به یك آدم دیوانه تبدیل شده بودم. میگفتم: «خب، صبر كن! هیچ كس با من حرف نزند!» من هفت صفحه دیالوگم را روی میز گریم پهن میكردم. مثل اوریگامی آنها را پاره میكردم و با نوارچسب تكهها را به هم میچسباندم و همهچیز را دور و برم میریختم. و جاستین میگفت: «همهچیز درست میشود.»
جایی خواندم آنقدر روی ایفای این نقش تمركز كرده بودی كه خوابیدنت دچار مشكل شده بود؟
تنها راهی كه میتوانستم ذهنم را خالی كنم این بود كه به كلاسهای پیشرفته یوگا بروم. اواخر روز به كلاسهای سخت و پرمشقت یوگا میرفتم. یا حتی گاهی اول صبح، یعنی ساعت ۵ صبح میرفتم. مدتی هم دوی ماراتن كار كردم. بنابراین خوابیدنم با دردسر بود چون كارهای زیادی برای انجام دادن داشتم. میترسیدم به موقع بیدار نشوم. شبها بیدار میشدم و میگفتم: «ساعت چنده؟» یك شب هم از خواب بیدار شدم و دیدم با مشت گره كرده خوابیدم و جای ناخنهایم روی دستم مانده.
قبلا هم چنین اتفاقی افتاده؟
هرگز. تنها اتفاق عجیبی كه برایم افتاد برای زمانی بود كه در «تایتانیك» بازی میكردم. خواب دیدم اتاق خوابم را آب گرفته و توی خواب از تختم پایین آمدم و هر چیزی را كه دستم میرسد برمیدارم تا خیس نشود. و وقتی بیدار شدم دیدم واقعا این كار را كردهام. همه كفشهایم را از روی زمین برداشته بودم.
در كودكی و نوجوانی فیلمهای وودی آلن را تماشا میكردی؟
فكر كنم فیلم «آنی هال» را با پدرم دیدم. سعی میكنم این حرف را بدون اینكه اشك بریزم، بگویم. مادرم امسال از دنیا رفت. وقتی در صحنه فیلمبرداری «واندر ویل» بودم، او خیلی بیمار بود. از اینكه با وودی آلن كار میكنم خیلی خوشحال بود. هر روز وقتی راهی محل كارم میشدم به او زنگ میزدم.
موقعیتی را كه اكنون در حرفهات داری، چگونه توصیف میكنی؟
من عاشق بازیگریام، بیشتر از همیشه. به معنای دقیق كلمه عاشق ۴۲ سالگیام نه ۲۲ سالگی و اینكه چقدر سالم هستم. همچنین با توقعاتی كه «چرخوفلك» پیش میآورد، سعی كردم خلاقیتم را در كار درگیر كنم. همكاری گستردهای با كارگردانها و تهیهكنندهها داشتهام.
قصد كارگردانی داری؟
دوست دارم كارگردانی كنم. نمیدانم كارم خوب باشد یا نه. عاشق كار كردن با بازیگرها هستم. مردم مدام این سوال را از من میپرسند. فكر میكنم دلیل اینكه جوابی آماده دارم این است كه گهگاه آدمهای خلاقی كه با آنها كار كردهام گاهی من را كنار میكشند و میگویند: «باید به كارگردانی فكر كنی.» تصویربردارها بارها این حرف را به من زدهاند. كارگردانی كه با او كار كردهام به من گفته بود: «مثل یك كارگردان فكر میكنی.»
تندیس اسكارت كجاست؟
پشت میز توالتم.
همان جایی كه اما تامپسون گذاشته است.
این ایده را از او گرفتم. در واقع، حرف از اما شد، خیلی خوشحالم كه با او در «عقل و احساس» (۱۹۹۵) وقتی خیلی جوان بودم، كار كردم. بهترین نمونه از اینكه چه بازیگری باید باشم، به من نشان داده شد.
امسال در هالیوود بحثی پیرامون مسائل زنان شكل گرفته كه به اختلاف درآمدها و نقشهای بهتر برای بازیگران زن میپردازد.
احساس میكنم تغییر در حال شكلگیری است. فكر میكنم زنها در هموار كردن مسیرشان بهتر شدهاند. بله، زنها نقشهای كافی ندارند. من صادقانه به همكارانم ملحق میشوم و میگویم اینها هم حرفهای من است. بارها پیش میآید كه شخصیت زن داستان به اندازه شخصیت مرد نیست یا در هسته داستان به اندازه شخصیت مرد وزن ندارد. به همین دلیل است كه میگویم بیشتر از قبل خلاقیتم را در كار درگیر میكنم. سریال «دروغهای بزرگ كوچك» دستاوردی شگرف در نیرومندی زنان داشت. این فیلم درباره پیوستن نیروها به یكدیگر و یكی شدن است.
فكر میكنی تو و لئوناردو دی كاپریو باز هم با همدیگر همكاری كنید؟
مطمئنم همبازی میشویم. اما فكر نمیكنم تا چند سال دیگر این اتفاق بیفتد. به گمانم ما خیلی پیرتر از آن زمان شدهایم.
نظر کاربران
وای چه افتخاری!
پاسخ ها
مطمئنا هر خبرنگاری نمیتونه با شخصیتهای طراز اول دنیا(چه سیاسی چه هنری ورزشی) مصاحبه طولانی انجام بده. این نشون میده که این هموطنمون خبرنگار معتبریه و این موضوع قابل افتخاره آیکیو جان
عكس اولي ش خوشگله
پاسخ ها
مسابقه ملکه زیبایی نبوده.مصاحبه با یک بازیگر متشخصه
اون عکس جوونی هاش بوده
کافر تایید کن کافر تایید کن
خداجون هر عکسی ازش میبینم یاد تایتانیک میافتم
وای کیت فوق العاده ست زیبا و بی تکلف و دلنشین