گپی با «مریم حیدرزاده» از شعر و هوا و رنگ
وقتی برای دیدن نقاشیهای زیبا، رنگارنگ مریم حیدرزاده پا به كوچه پس كوچههای شمیران میگذاریم تا خود را برای روز افتتاحیه نمایشگاه به گالری شكوه برسانیم، ناخودآگاه ترانههایش یك به یك از ذهنمان عبور میكنند: « این روزا درد عاشقا فقط غم ندیدنه، مشكل بیستارهها یه كم ستاره چیدنه/...
وقتی برای دیدن نقاشیهای زیبا، رنگارنگ مریم حیدرزاده پا به كوچه پس كوچههای شمیران میگذاریم تا خود را برای روز افتتاحیه نمایشگاه به گالری شكوه برسانیم، ناخودآگاه ترانههایش یك به یك از ذهنمان عبور میكنند: « این روزا درد عاشقا فقط غم ندیدنه، مشكل بیستارهها یه كم ستاره چیدنه/.....تو میگی پرنده شیم بریم هوا، غصه ما دو تا باله میدونم/ پرواز عجب عادت خوبیست ولی حیف، تو رفتی و دیگر اثر از چلچلهای نیست....» با او كه حرف میزنی تو را به دنیای اعجابآور رنگها، جادوی فصل دوست داشتنیاش، پاییز و به ترنم موزون ترانههایش میكشاند.
شما هم شاعر هستید و هم نقاش، چقدر نقاشیهایتان تحتتأثیر شعرهایتان است؟
نقاشی و شعر برایم دو عضو جدا نشدنی هستند؛ یعنی گاه شعر را نقاشی میكنم و گاه نقاشی را به رشته نوشتن در میآورم، ولی بستگی به آن و لحظهای دارد كه بگوید هوا هوای شعر است یا نقاشی. فرصت برای هر كدام فراهمتر باشد به آن پناه میبرم و حال و هوایم را به آن شكل ترسیم میكنم.
معمولا شش ماه دوم سال چه حال و هوایی دارد؟
شش ماه دوم سال كه در آسمان هستم! دوستان نزدیكم همیشه اول مهر به من تبریك عید میگویند. از 80 روز مانده به پاییز در اینستاگرامم روز شمار میگذارم. تمام فعالیتهای ادبی و هنریام شش ماه دوم سال رقم میخورد؛ چون عاشقانه پاییز را دوست دارم. پاییز برایم شروع و تولد دوباره است.
شما 29 آبان به دنیا آمدهاید، آبان ماهیها چه شخصیتی دارند؟
احساسی و با اراده هستند.
نقاشی چه شوقی برمیانگیزد كه آن را از ادبیات هم جذابتر میدانید؟
این دوست داشتن و مقایسه میلیمتری است. وقتی حالت بدتر باشد، از نظر روانی نقاشی تخلیه روحی بهتری انجام میدهد. نقاشی نیاز به ترجمه ندارد زبان مشترك همه انسانهاست.
شما شاعری هستید كه توانستهاید بیان و احساسات جوانان ایرانی را در قالب شعر و ترانه بیان كنید. چطور به چنین شناختی رسیدید؟
ترانه زبان گفتار و گفتوگوی اكثر مردم جامعه است و فكر میكنم باید بهگونهای آن را نوشت كه همه مردم امروز بتوانند با آن ارتباط برقرار كنند؛ از یك كودك دبستانی تا كسی كه مدارج عالیه تحصیلی دارد. دیگر عصر ترجمه به سر آمده و تكنولوژی و ارتباطات فرصتی برای ترجمه و مراجعه به دایره المعارف در اختیار عموم مردم نمیگذارد. پس بهتر است روان و زلال و شفاف حرف زد.
به زبان فارسی چقدر عشق میورزید؟
بسیار زیاد. از هشت سالگی نخستین غزلم را نوشتم. ادبیات دغدغه مهم زندگیام بوده. نمیتوانم جایی زندگی كنم كه مردمش غیراز فارسی حرف بزنند. عشق خاصی به زبان فارسی دارم.
شما آلبومهای متعددی بهصورت دكلمه منتشر كردهاید؛ مثل «یا تو یا هیچكس»، آخرین آلبوم دكلمه شما به نام «آبرنگ» هم یكماه پیش منتشر شد. وقتی كلماتی را كه نوشتهاید بهصورت اصوات بیان میكنید چه حسی به شما دست میدهد؟
فكر میكنم این طوری بهتر بشود حرف را به مخاطب منتقل كرد؛ چون حال و هوای همان لحظه است.
چرا بیشتر اشعارتان عاشقانه است؟
چون همیشه برایم مهمترین انگیزه زندگی، عشق است. اگر حال عاشقانههایم خوب باشد تمام زندگیام روی ریتم مشخص، منظم و زیبا پیش میرود اما اگر دچار اختلال باشد همه چیز به هم میریزد.
تعریف شما از عشق چیست و عاشقی چه نوع وادی است؟
وادی بیقید و شرط، بیمرزی، رهایی و فارغ از همه چیز. سنجش و منطق و دو دو تا چهار تا در این راه وجود ندارد.
درونمایه بخشی از اشعارتان خاطرات است. دوست دارید چه نوع خاطراتی را در ذهنتان مرور كنید؟
خاطرات بد از یادم میرود. همیشه چیزهای زیبا و به یاد ماندنی در ذهنم پایدار میمانند.
یكی از شبهای زیبای ما ایرانیان شب یلداست كه حضور برجستهای در اشعار و نقاشیهای شما دارد. چرا این شب برای شما باارزش است؟
احساس میكنم شب یلدا بهعنوان آخرین شب پاییز آنقدر مهم است كه همه تا نزدیك بامداد بیدار میمانند و پاییز را با تمام عظمتاش بدرقه میكنند.این اتفاق در هیچ فصل دیگری نمیافتد. آنقدر ارزشمند است كه ایرانیان از زمان باستان تاكنون این سنت زیبا را حفظ كردهاند.
تا آنجا كه یادم است حدود هشت سال میشود كه نقاشی میكنید. این عشق به نقاشی از كجا شكل گرفت و چرا عنوان این نمایشگاه را «پس از آن همه حسرت» گذاشتید؟
سه سال و نیمه بودم كه بهخاطر یك جراحی ناموفق نابینا شدم. قبل از این اتفاق یكی از دوستان پدرم یك جعبه آبرنگ از كیش برایم هدیه آورد. آن موقع عینك ذره بینی میزدم. میخواستم آن جعبه آبرنگ را باز كنم و شروع به نقاشی كشیدن كنم اما مادرم گفت به چشمت فشار میآید، بهتر است بعد از جراحی این كار را بكنی. جراحی ناموفق بود و با لطمهای كه به شبكیه و اعصاب چشمم وارد شد، عصب بیناییام از كار افتاد.
از دوره كودكی چه تصاویری یادتان است؟
رنگهای اصلی بهخصوص قرمز. عروسی خالهام را هم یادم است. از دسته گل عروسیاش یك شاخه رز قرمز برداشتم. رز گل مورد علاقهام است. قرمز هم رنگ مورد علاقهام است.
اولین شعرهایی را كه در دوره كودكی حفظ كردید به یاد دارید؟
مادرم برایم كیهان بچهها بهخصوص اشعار چاپ شده در آن را برایم میخواندند. دوره دبستان از كلاس سوم با اینكه معنی اشعار را متوجه نمیشدم حافظ ، سعدی و مولانا میخواندم. از لغتنامه معنی كلمات را جست و جو میكردم. نوشتن را از هشت سالگی با غزل شروع كردم.
اولین شعرتان را در سوم دبستان چطور توانستید بگویید؟
معلم به ما موضوع انشاء داد. انشایم را كه خواندم به من گفت تو یك غزل خواندی. گفتم، نمیدانم غزل چیست. برایم توضیح داد و گفت به مادرت بگو فردا به مدرسه بیاید. مادرم آمد مدرسه و به او گفت، كتاب برایش بخوانید و كتابهایی را برایش تهیه كنید كه بتواند خودش بخواند.این بود كه از همان سن بهصورت جدی خواندن شعر را شروع كردم.
اولین كتابتان، « پروانهات خواهم ماند» كه چاپ شد چه حسی داشتید؟
در نوجوانی مجری بخش ادبی یك برنامه تلویزیونی به نام با طراوت به كارگردانی آقای نادر كاشانی بودم. دوستان اصرار كردند آن شعرها را بهعنوان دفتر شعر اولم چاپ كنم.
چرا اینقدر به زیور آلات علاقهمندید؟
خیلی انگشتر ، دستبند و گردنبند دوست دارم. علاوه بر آن عروسك خیلی دوست دارم و نزدیك به 900- 800 عروسك دارم. اسم نخستین عروسكم میناست كه از كودكی، آن را دارم و الان روی تختم است.هر زمان كه خالهام برای تبریك روز تولدم تماس میگیرد، میگویم، برایم عروسك بخرد.
شما رنگ قرمز را دوست دارید و پرسپولیسی دوآتیشه هم هستید، ولی چرا پرسپولیس باخت سنگینی به الهلال داد؟
برای تیمهای بزرگ همیشه اتفاقات بزرگ میافتد. جایگاه میلان هماكنون جایی كه باید باشد، نیست. در هر حال باخت پرسپولیس از باختی كه استقلال به العین داد كه بدتر نبود!
بزرگترین نگرانیتان از تركیب حال حاضر پرسپولیس چیست؟
هیچی! چون خوشبختانه كاپیتانمان هم میتواند بازی كند، فقط فقدان «هادی نوروزی نازنین» هست كه دو سال از درگذشتاش میگذرد و داغش هنوز برای ما تازه است.
از اینكه علی كریمی نتوانست با نفت ادامه بدهد ناراحت شدید؟
نه! بهنظرم هر كسی باید جایی بماند كه قدرش را بدانند. او هم كار خوبی كرد كه نخواست بماند.او عاشق پرسپولیس است و روزی را میبینم كه سرمربی پرسپولیس شود.
زمانی قرار بود در فیلم «چشمان سیاه» زنده یاد ایرج قادری بازی كنید. چرا نپذیرفتید؟
امیدوارم روح آقای قادری غرق در آرامش باشد. چند جلسه به اتفاق مادرم در دفترشان شركت داشتیم، اصولا كمی ایدهآلیست هستم. نظراتمان كمی با هم متفاوت بود. بنابراین ترجیح دادم كار نكنم. با این همه كارهایشان را دنبال كردهام.
به سینما علاقهمند هستید؟
خیلی! دوست ندارم در خانه فیلم ببینم. سینما پردیس ملت را خیلی دوست دارم. در بین سینماییها به خسرو شكیبایی خیلی علاقه داشتم؛ خیلی زود رفت. افسوس بزرگی است. یك دستخط خوب در دفترچه خاطراتم از او دارم. تمام سینما یكطرف، خانم لیلا حاتمی یك طرف. هر فیلمی بازی كند باید نخستین نفری باشم كه برای دیدن فیلمش به سینما میرود. از میان فیلمهایش «در دنیای تو ساعت چنده» را خیلی دوست دارم. آخرین فیلمش، «رگ خواب» را هم در سینما دیدم، عالی بود.
برای از دست دادن عسل بدیعی لالایی گفتید. چه حسی موقع گفتن آن شعر داشتید؟
عسل را دوست داشتم. برای شعرهایی از این قبیل، اول به علائقم رجوع میكنم. برای از دست دادن مرتضی پاشایی هم نوشتم، چون در كنسرتهایش شركت میكردم و با صدایش ارتباط خوبی داشتم. قرار بود با هم كار كنیم كه متأسفانه اجل مهلت نداد.
تئاتر هم میروید؟
آخرین نمایشی كه رفتم به دعوت آقای احسان كرمی، «آینههای روبهرو» كار آقای رحمانیان بود. تئاتر عاشقانه را خیلی دوست دارم.
كتاب مورد علاقهتان چیست؟
رمان مهتاب، داستان زندگی كلود دوبوسی، موزیسین دوست داشتنی فرانسوی است كه به قلم یكی از دوستان صمیمیشان نوشته شده است. دردی را در كنار عشق این هنرمند بزرگ میبینیم.
اهل كارهای هیجانانگیز هم هستید؟
خیلی! شهربازی زیاد میروم. پارك ارم را دوست دارم.
كدام بازی را دوست دارید؟
(خنده) هر كدام خطرناكتر باشد و ارتفاعش از زمین بیشتر و نزدیكتر به آسمان. در بالكن خانهمان تاب زیبایی داشتم كه خیلی خاطرات خوبی با آن در ذهنم مانده است .
از چه چیزی انرژی زیادی میگیرید؟
انرژی عاشقانه، در زندگیام تأثیرگذار است.
خوانندههای مختلفی شعرها و ترانههای شما را خواندهاند. از خواندن كدام یك از آنها راضیتر بودهاید؟
با خوانندههای زیادی كار كردم و معمولا همه رضایتبخش بودهاند. اگر صدای كسی را دوست نداشته باشم سعی میكنم با او همكاری نكنم. هر كسی كه خوانده توانسته حق ترانههایم را ادا كند.
گویا كتاب غزلهایتان در شرف چاپ است. در میان غزلسراهای جدید كار چهكسی را میپسندید؟
شعرای خوب، زیاد داریم، آقایان بدیع و نظری در این زمینه خوب هستند، همچنین استاد بهمنی- كه به ایشان ارادت خاصی دارم- و درود میفرستم به روح حسین منزوی كه غزل را به سبك و سیاق امروزی بنیانگذاری كردند. استاد شهریار و ابتهاج هم بیشك قابل تحسین هستند.
در آلبوم «یا تو یا هیچ كس» میگویید: عاشقای بیحواسرو نمیخوام. مگر عاشق بیحواس هم داریم؟
بله دیگر! كسی كه حواسش پرت است، كارهای روزمرهاش هم از یادش میرود. بنابراین دوست دارم عاشق، تمركزش حفظ شود.
سالهاست كه پیانو میزنید. ساز زدن چه حسی دارد؟
وقتی این افتخار را داشته باشی كه شاگرد انوشیروان روحانی باشی همیشه از نواختن احساس بسیار خوبی داری. البته من شاگرد بدی بودم و خب به شكل حرفهای نوازندگی نكردهام و فقط بهخاطر دل خودم بوده. گاهی كه بخواهی حرف دلت را بزنی و آرامش پیدا كنی ساز خیلی آرامشبخش است.
ترانههای شما را كه میخواندم احساس كردم خیلی تصویری و مملو از ایماژ هستند. این موضوع به این خاطر است كه ترانههایتان رنگ و بوی نقاشیهای اخیرتان را گرفتهاند؟
درست است؛ از وقتی نقاشی را شروع كردم این احساس را دارم. به چیدمان و تصویرسازی گرایش ندارم. همه چیز خودش اتفاق میافتد. جوششی از ناخودآگاهم است.
چرا قافیه شعرهایتان غافلگیركننده و غیرقابل پیشبینی است؟
تكرار همیشه خستهكننده است. دوست ندارم مخاطبم پیشبینی كند كه در بیت بعد چه كلمهای را خواهد خواند. به خلاقیت علاقهمندم.
در ترانه «تو مثل » میگویید: « تو مثل نغمه موجی غریب و آبی و ساده/ شبیه خواب گلی كه افق به چلچله داده» این توصیفات زیبا چطور به ذهنتان راه پیدا میكند؟
شعر با طبیعت و با تمثیلهایی كه در طبیعت هست، گره خورده است. شعر باید زیبا باشد. با این حال شعرسرایی دست من نیست؛ مثل یك الهام فقط نازل میشود.
عشق و بیوفایی یكی از دغدغههایتان است، در ترانه «نغمهای برای خواب» میگویید: «بهار سبز عاشقها خزان است/ خزان بس قراران بیوفایی است » چرا این توصیف را برای عاشقها و بیوفاها كردهاید؟
عاشق پاییز هستم. همان توصیفاتی را كه دیگران برای بهار میكنند من برای پاییز میكنم اما این توصیفات با وصف خزان غمانگیزی كه در بخشی از ادبیات ما آمده فرق دارد. بهنظرم آن فصلی غمانگیز است كه در آن بیوفایی دیده شود.
در شعر «اما بازم نیومدی» چرا با وجود این تقلای عاشق، معشوق باز هم نمیآید؟
شكسپیر میگوید، كسی كه عاشقش هستی حق دارد تو را دوست نداشته باشد. در عشق واقعی رهایی وجود دارد و در آن اجباری به دوست داشتن نیست.
چرا در شعر «من با تو هرگز» حرفهای مردم را به خنجر تشبیه كردید؟
گاهی بعضیها خواسته و ناخواسته چیزی میگویند كه مثل تیری میماند كه قلب آدم را میشكافد و سخت قابل فراموشی است. برخلاف حرفهایی كه آدم را بر سر ذوق و وجد میآورد.
وقتی نقاشیهایتان را كه در گالری شكوه میدیدم، چند تا از آنها خیلی توجهم را جلب كرد. در تابلوی«بهانه بهشت» سه سیب سرخ در زمینه خاكستری قرار گرفتهاند. علت چنین تركیبی چیست؟
سیب علاوه بر اینكه نماد عشق است اما پیشتر از آن، بهانهای برای رانده شدن از بهشت است. خاكستری زمینه، نگاه به همان رانده شدن دارد.
در نقاشی «یلدای بیتو» هم دو انار در كنار هم كشیدهاید. معنای این در كنار هم قرار گرفتن چیست؟
انار نماد شب یلدا است. سرخی انار «یلدای بیتو» نماد عشق است. سهراب سپهری هم به آن اشاره كرده است.معنای آن آمدن سرزده و بیخبر كسی كه انتظارش را میكشیم است.
نقاشی «بغض آسمان، خشم دریا» از معدود آثاری است كه خشم طبیعت را نشان دادهاید. شما كه توصیفهای زیبایی از طبیعت دارید، چرا چنین ایدهای را به تصویر كشیدهاید؟
به هر حال طبیعت هم گاهی اجازه دارد غمگین باشد. گاه صبر و تحملش تمام میشود و خشم خود را با رعد و برق و طوفان نشان میدهد. فكر میكنم، طبیعت هم اجازه دارد بغضش را بشكند. همیشه بهدنبال نشان دادن صحنههای واقعی از طبیعت هستم.
در نقاشی «پاییز » هم تنهایی پاییز را با تنهایی آدمها گره زدهاید. چرا؟
كارهایم چه نقاشی و چه ترانه، همه مربوط به حال و هوای خودم است؛ تخیلی نیست. این نقاشی مربوط میشود به پاییزی كه بخش عاشقانه زندگی دلخواهم نبود. ببینید! چقدر تنهاییام پر رنگ بوده! آن تنهایی را نمیتوانستم انكار كنم.
در برخی از نقاشیهایتان مثل «آخرین چكه زمستان» فضای برفی زیادی وجود دارد. در ترانههایتان از برف زیاد نوشتهاید. شیفته برف هستید؟
البته هیچ چیز باران نمیشود، ولی برف را دوست دارم. بعد از پاییز فصل مورد علاقهام زمستان است. با گرما میانه خوبی ندارم. برف برایم نماد نجابت و پاكی است.
بهنظرم «پادشاه پاییز» زیباترین كارتان در این دوره از كارهایتان است. چطور این نقاشی را كشیدید؟
خودم هم خیلی دوستش دارم. دلتنگ پاییز بودم. با الهام از اخوان عزیز كه پادشاه فصلها را پاییز میداند، این اسم را برایش انتخاب كردم.
چرا در «رؤیای كودكی» رویایتان از كودكی را با بادكنكها نشان دادید؟
بادكنك را خیلی دوست دارم. تولدهایم همیشه مفصل بودند. هنوز هم تولد برایم خیلی مهم است. در شعرهایم به این موضوع خیلی اشاره كردهام. یكی از پر رنگترین نمادهای تولد از بچگی بادكنك بوده است. یادم است خانه پر از بادكنك میشد.
شما رشته حقوق خواندهاید. از اینكه بیعدالتی ببینید، غمگین میشوید؟
خیلی زیاد، به همینخاطر این رشته را خواندم اما متأسفم در جایگاهی قرار نگرفتم كه كاری برای برقراری عدالت انجام دهم. رعایت عدالت و عدمتبعیض خیلی برایم مهم است.
یكبار تلاش كردید در كانادا زندگی كنید، چرا نتوانستید؟
آن موقع با همه خداحافظی كردم و تمام یادگاریهایم را بردم اما دیدم به درد زندگی كردن جایی دور از ایران نمیخورم. اگر یك ماه دیگر مانده بودم افسردگی میگرفتم. در آنجا همه چیز برایم فراهم بود. با این حال و با وجود پیشنهادهایی كه داشتم ثانیهای فكر نكردم و همان لحظه نه گفتم. نمیتوانم در خیابانی قدم بزنم كه آدمهایش فارسی حرف نمیزنند.
اهل سفر هستید؟
زیاد نه اما شیراز را بهخاطر حافظ و كرمانشاه را بهخاطر بیستون و فرهاد دوست دارم.
همه ما امیدواریم بینایی شما به حالت اول برگردد. خودتان به این موضوع فكر میكنید؟
الان در آلمان، اسپانیا و انگلستان پیوند چشم انجام میدهند ولی مشكل این است كه در ابتدا باید عمل سلولهای بنیادی- كه خوشبختانه در دنیا در حال پیشرفت است- انجام شود تا اعصاب مغز به شبكه چشم پیوند بخورد و بعد پیوند چشم انجام شود. هر وقت تحقیقات در زمینه عمل سلولهای بنیادی به قطعیت برسد، این عمل هم انجام خواهد شد.
اگر این اتفاق بیفتد دوست دارید نخستین جایی كه میبینید، كجای شهر باشد؟
خانه مادربزرگم در خیابان حبیباللهی؛ چون سه سال اول زندگیام پیش از جراحی - بهدلیل اینكه مادرم شاغل بودند- پیش مادربزرگم زندگی میكردم.به همینخاطرخیلی خاطرات خوب و شیرینی از كودكیام دارم. جالب است؛ هیچوقت كسی این سؤال را از من نپرسیده بود. همه میپرسیدند نخستین كسی كه دوست داری ببینی چهكسی است.
از كارهای جدیدتان چه خبر؛ قرار است ترانههایتان را با صدای چه ترانهسراهایی بشنویم؟
چند كار منتشر نشده با آقایان آسرایی، علیرضا عصار، امیر مولایی، سینا سرلك و ونداد وكیلزاده انجام دادهام كه در شرف انتشار است.
كتاب چطور؟
اشعار كلاسیكم؛ شامل غزل، مثنوی و دو بیتی كه به زبان روان و ساده امروز است، قرار است بهزودی در انتشارات معین چاپ شود.
نظر کاربران
چرا یه مصاحبه رو تیکه تیکه میکنید و با عنوان های مختلف توصفحه های مختلف سایت بهترینها میگذارین
این یارو کوره؟؟؟؟!!! چرا همه جا عینک میزنه
ایشون روشن دل هستند,خانم حیدر زاده در موسیقی عالی بودند,اما خیلی زود فراموش شدند
یارو چیه دیگه میگی...این خانوم نابینا هستن.صداشون فوق العاده ارامش بخشه