«ولادمیر پوتین»؛ از زندگی با موش ها تا قدرتمندترین مرد جهان
چه چیز در زندگی ولادیمیر پوتین وجود دارد که تابحال گفته نشده است؟ برای مخالفان وی یک دیکتاتور نیمه لخت، ترسناک، سوار بر اسب است که در انتخابات دستکاری کرده، با دموکراسی مخالف بوده و رسانه ها و آزادی بیان را به شدت سرکوب می کند.
پوتین در کتاب «شخصیت اول» (First Person) می گوید که پدرش یک کارگر کارخانه ی از لحاظ فیزیکی ناتوان بود که پاهایش را در یک عملیات انتحاری در جنگ جهانی دوم از دست داده بود. مادرش که یکی از فرزندانش را به خاطر بیماری دیفتری از دست داده و نزدیک بود به خاطر قحطی دوران جنگ جان بدهد، برای دستمزدی ناجیز، خیابان ها را جارو می زد، تجهیزات آزمایشگاهی را تمیز می کرد و دست به هر کاری می زد.
زندگی برای پوتین در خانه بسیار سخت بود و او این عقده ها را با صرف کردن زمان کلاس به شورش و دردسر سازی جبران می کرد. بیوگرافی رسمی او در کاخ کرملین نشان می دهد که پوتین همواره دیر در کلاس درس حاضر می شده و به ندرت درس می خوانده است.
هر معلم خوبی می داند که بین عملکرد و پتانسیل یک دانش آموز تفاوت بسیاری وجود دارد و این موضوع در مورد پوتین کاملاً صدق می کرد. پشت گستاخی ظاهری و خشونت پاک کن محور او، مغز یک دانش آموز باهوش و ممتاز وجود داشت. در کلاس ششم یکی از معلم هایش به او کمک کرد که استعداد درونی اش را شکوفا کند و بدین ترتیب نمراتش بهبود چشمگیری داشتند. دوران دبیرستان او با دوران تحصیل ابتدایی اش تفاوتی ۱۸۰ درجه داشت.
مامور مشتاق کا گ ب
بسیاری از جوانان رویاهای شغلی خاصی را در سر می پرورانند که در نهایت واقعیت دردناک مانند ساطوری تیز آن ها را تکه تکه می کند اما پوتین از آن دسته جوان هایی بود که موفق شد آرزوی شغلی خود را به حقیقت تبدیل کند.
به دلیل نمرات عالی و موفقیت او در دانشکده، مقامات سرویس امنیتی شوروی به وی پُستی را در این سازمان پیشنهاد کردند و پوتین نیز با خوشحالی تمام پذیرفت. وی خیلی زود به مرکز آموزش جاسوسی رفت که در آن جا خیلی زود مهارتش را در سخن گفتن به زبان آلمانی به بالاترین حد ممکن رسانده و در رشته جودو کمربند مشکی دریافت کرد. در سال ۱۹۸۵، پوتین به آلمان شرقی سفر کرد تا کار اطلاعاتی انجام دهد.
پوتین در سال ۲۰۱۷ فاش کرد که در مدت حضور در آلمان شرقی وی با «گروه های اطلاعاتی غیرقانونی» همکاری می کرده است. به عبارت دیگر فعالیت های او شامل جاسوسی مخفیانه بدون پوشش حفاظتی دیپلماتیک بوده است. این موضوع می تواند در ساده ترین حالت به این معنا باشد که پوتین جیمز باندِ شوروی یا جودی دنچِ روسیه بوده است
وقتی که اوضاع در آلمان شرقی به هم ریخت
زندگی در آلمان شرقی تفاوت بسیاری با رویکرد رایج سخت گیرانه و طاقت فرسا در شوروی داشت. آلمان شرقی دارای خیابان هایی تمیز تر بوده و آزادی سیاسی در آن بیشتر بود، حتی محدودیت های مصرف مشروبات الکلی در این کشور بسیار به ندرت اعمال می شد، در صورتی که هیچ کدام از این موارد در خاک شوروی امکان پذیر نبود، دستکم به مانند آلمان شرقی.
بیداری دردناک پوتین در نوامبر سال ۱۹۸۹ با فرو ریختن دیوار برلین به وقوع پیوست. از خیلی وقت پیش شهروندان آلمان شرقی مانند خونی که از یک قلب دچار خونریزی شده جریان پیدا می کند به سمت آلمان غربی فرار می کردند. اما وقتی که این شهروندان آزادی خود را تضمین شده دیدند شروع به تغییر توجه خشونت آمیز خود به سمت مقاماتی کردند که به دستور دولت شوروی سال ها آزادی را از آنان سلب کرده بودند.
این پاسخ برای پوتین کر کننده بود. کمونیسم به گوشه ای رانده شده بود و به جای این که با تمام قوا از خود دفاع کند بدون حتی یک جیغ کوچک خود را تسلیم کرده بود. این اتفاق باعث شد که پوتین از خواب بیدار شود.وی دریافت که آینده شغلی او در کا گ ب یا هر جای دیگری، دیگر از طریق وفاداری کورکورانه نسبت به یک ایدئولوژی یا رهبران سیاسی خاصی قابل هدایت نخواهد بود. وفاداری او باید به سمت خودِ کشور (شوروی) متمایل می شد.
بیانیه بعد از دوره فروپاشی کمونیسم
بعد از این که پوتین از سیر در ابرهای کمونیسم ناگهان به زمین سختِ واقعیت بازگشت، تصمیم گرفت سیستمی را طراحی کند که شوق ناسیونالیستی داشته و از سازمان های حاکم طرفداری تملق آمیز داشته باشد.
در کمال ناباوری دو روز بعد از رونمایی از این بیانیه، پوتین به عنوان رییس جمهور جدید کشور انتخاب شد. بسیاری از کارشناسان سیاسی بر این باورند که در بیانیه نظامی سال ۱۹۹۷ با نام «پایه های ژنوپلتیک»، پوتین مستقیماً و رسماً برنامه های خود برای برتری و حاکمیت در سطح بین المللی را اعلام کرد. این بیانیه که زاییده ی تفکرات الکساندر دوگین، سیاستمدار سرشناس و ژنرال نیکولای کلوکوتوف بود توصیه می کرد که بیشترین تمرکز بر روی حیله گری سیاسی و عملیات مخفیانه برای تحت تاثیر قرار دادن دیگران باشد.
رییس جمهور هزاره
از فرو ریختن دیوار برلین و تبدیل شدن پوتین به رییس جمهور روسیه تنها ده سال به طول انجامید. در این برهه ی زمانی اطلاعات زیادی در مورد پوتین و فعالیت های او در دست نیست و او تقریباً فردی عادی و عمدتاً ناشناس به شمار می آمد. وقتی که مشهور شد بسیاری از کارشناسان سیاسی به او اعتماد کردند، هر چند خیلی کم. حتی زمانی که بوریس یلتسین در سال ۱۹۹۹ او را به مقام نخست وزیری ارتقا داد نیز تمامی تحلیل گران سیاسی بر سر این نکته توافق داشتند که این سیاستمدار تازه به دوران رسیده در ابتدای شروع نخست وزیری اش گزینه های زیادی برای انجام نخواهد داشت.
وی ابتدا کارش را به عنوان یک رابط بین کرملین و ادارات پایین تر دولت آغاز کرد و برای مدتی به عنوان رییس بخش امنیت انتخاب شد و خیلی سریع به مقام نخست وزیری رسید. تنها ۵ ماه بعد یلتسین از قدرت کناره گیری کرده و پوتین را رییس جمهور جدید کشور نامید. در کمتر از دو سال، پوتین از یک علامت سوال سایسی به علامت تعجب بزرگ قرمز تبدیل شده بود.
استاد جودو و سیاست های جودویی
ویدیوهای منتشر شده از پوتین با لباس فرم جودو و مبارزه ی او با حریفان که آن ها را مانند عروسک هایی به اطراف پرت می کند نشان می دهد که حزب پوتین از جودو جدایی ندارد و باید ان را حزب جودو نامید. ورزش جودو چنان برای هویت پوتین حیاتی است که وی از لحاظ سیاسی خود را با میلیاردرهایی که عاشق جودو هستند نزدیک می بیند. بنابراین جای تعجب نیست که به حلقه ی نزدیک اطرافیان او عنوان «جودوکراسی» داده اند.
پوتین به جای این که برای بدست آوردن کریمه به نبردی خونین دست بزند ترجیح داد با دادن قول هایی به افسران ارتش اوکراین که اصلیتی روسی داشتند آن ها را به سمت خود خوانده و نیاز به مبارزه نظامی را به مقدار بسیاری زیادی کاهش دهد. به عبرات دیگر و در تایید صخبت های الکساشنکو، پوتین به عنوان شوالیه جودو، اولین خط دفاعی حریفانش را به نقطه ضعف آن ها تبدیل کرد. نیکولای پتروف، تحلیل گر سیاسی سرشناس روس نیز بر این باور است که پوتین از تحریم های اقتصادی بر تاجران این کشور برای "در قبضه داشتن کامل قدرت، برای ساختن یک حصار که او می خواهد" استفاده می کند. به نظر می رسد در دورانی که همه ی سیاستمداران سیاست هایشان را بر مبنای بازی شطرنج انجام می دهند،پوتین کاملاً سیاست متفاوتی را در پیش گرفته و بازی کاملاً متفاوتی را انتخاب کرده است: بله! جودو!
دانش به عنوان قدرت
از بسیاری از جهات، پوتین یک هیبرید تاریخی است، یک باقیمانده از دوران اتحاد جماهیر شوروی که خود را با دوران مدرن هماهنگ ساخته است. این موضوع زمانی روشن می شود که روش او را برای استفاده از اطلاعات هم به عنوان سپر و هم اسلحه مورد بررسی قرار دهیم. به عبارت دیگر دسترسی بدون محدودیت به اطلاعات با دیدگاهه های گذشته او به عنوان یک مامور سابق کا گ ب ناسازگار است.
فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی با افزایش دسترسی به اینترنت و استقلال اطلاعاتی عامه مردم همزمان بود. در ذهن پوتین، این موضوع بدان معنا بود که مردم کشورش از مسیر درست خود خارج شده و باید این انحراف را تصحیح کرد. بدین ترتیب وی تصمیم گرفت روسیه را به دوره ی پیش-دانشی بازگرداند، بهشت مصنوعی که در آن درخت دانش، سیب های پلاستیکی از پیش تعیین شده ای گرفته است.
در روسیه شایعاتی مبنی بر کلاهبرداری انتخاباتی و دستکاری آرا مردم آن ها را در حیرت فرو برد و بسیاری لب به انتقاد از پوتین و دولتش گشودند. اما این بار، برخلاف سال ۱۹۸۹، مسکو خیال سکوت نداشت.
رییس جمهور نفوذ ناپذیر
اگر چه پوتین در ۲۰ سال اخیر بهتر از دوران شوروی این کشور را اداره کرده است اما همچنان برای بسیاری از رهبران و سیاستمداران جهان ناخوانا و غیرقابل درک باقی مانده است، درست شبیه رهبران دوره ی اتحاد جماهیر شوروی.
در مصاحبه هایش به سوالات بحث برانگیز و چالشی با جواب هایی طفره آمیز و با استفاده از کلماتی که با دقت و حساسیت انتخاب می شوند جواب می دهد و استراتژی را در پیش می گیرد که مانند موش دوران کودکی اش به گوشه ی اتاق رانده نشود.
پوتین یک کامپیوتر شخصی دارد اما از اینترنت استفاده نمی کند. اسناد درخواستی او به صورت مستقیم از جانب مامورین اطلاعاتی- امنیتی از طریق پاکت ها و اسناد کاغذی به وی تحویل داده می شود. او از هیچ رسانه یا ابزار دیجیتالی برای مراودات خود استفاده نمی کند.
زندگی خصوصی پوتین
مردی مانند پوتین که به شدت از او و حریمش محافظت می شود برای ژورنالیست ها یک گیاه سمی به شمار می آید که با نزدیک شدن به آن یا کوچکترین لمسی جان خود را به خطر خواهند انداخت.
برای مثال همه می دانند که پوتین ۳۰ سال با یک مهماندار سابق هواپیما به نام لیودمیلا پوتینا زندگی کرده است. با این وجود، علی رغم رابطه ی زن و شوهری طولانی مدت این دو که در سال ۲۰۱۳ به پایان رسید هنوز هیچ عکس رسمی تایید شده ای از خانواده ی او منتشر نشده و پوتینا که اسم خانوادگی خود را بعد از جدایی از پوتین به اوشرتنایا تغییر داده هیچگاه برای رسانه ها قابل دسترسی نبوده است. علاوه بر این پوتین دو دختر ۳۰ ساله به نام یکاترینا و ۳۱ ساله به نام ماریا دارد که تاکنون هیچ اطلاعاتی در مورد آن ها مخابره نشده و کسی (عموم!) آن ها را ندیده است. زندگی این دختران کم و بیش مخفی نگه داشته می شود.
برای مدت زیادی ظاهر این دختران نیز برای رسانه ها مشخص نبود چه برسد به این که در مورد شیوه زندگی و دیگر فعالیت های آنان اطلاعاتی در دست باشد. اما در سال های اخیر با برداشته شدن پرده ی محرمانگی مشخص شده که یکاترینا در دانشگاه دولتی مسکو مشعغول تدریس است و در حوزه ریاضی و مکانیک فعالیت آکادمیک دارد. همچنین بسیاری بر این باورند که یکاترینا و شوهرش میلیاردها دلار در صنعت پتروشیمی سرمایه گذاری کرده اند. تنها چیزی که رسانه ها در مورد خواهر دیگر یعنی ماریا می دانند این است که او ازدواج کرده است، همین!
یک بار یکی از رسانه های روسی ادعا کرده بود که پوتین در خارج از زندگی زناشویی با یک ژیمناست المپیکی به نام آلینا کابایوا رابطه داشته و از او یک فرزند دارد که البته این ادعا توسط مقامات کرملین به سرعت تکذیب شد و بدین ترتیب رسانه های دیگر نیز به این موضوع نپرداختند. دلیلش قابل درک است!
بعد از قدرت «زیاد» نوبت قدرت «بیشتر» می رسد
زندگی ولادیمیر پوتین با اتفاقات بسیار تاریخی و بزرگی همراه بوده است. او تنها ۵ ماه قبل از مرگ استالین به دنیا آمده و با چشم خود از فاصله ی نزدیک فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی را شاهد بوده است. از همه جالب تر این که اولین دوره ریاست جمهوری خود را از آخرین رهبر شوروی به ارث برده است. در واقع وی با بدست گرفتن یکی از قلمروهای شوروی سابق آن را به شکل یک کشور جدید درآورده است.
با توجه به این که به نظر می رسد دوران ریاست ابدی و نیمه لختانه (کلمه ی دیگری یافت نشد متاسفانه!) او پایانی ندارد بسیاری از خود می پرسند که چه زمانی پوتین پیراهنش را تن کرده و از سیاست کناره گیری می کند!؟
در سال ۲۰۱۴، در یک کنفرانس خبری، خبرنگاران از او پرسیدند که آیا قصد دارد قانون اساسی کشور را تغییر داده و دوران زمامداری خود را ابدی کند یا خیر. پوتین، در پاسخ،این سناریو را «بد و مضر برای کشور» توصیف کرده و افزوده است که «علاوه بر این، من به چنین چیزی نیاز ندارم»!چه زیرکانه!
البته شاید پوتین نیازی به بازنویسی قانون اساسی کشور نداشته باشد زیرا همین حالا نیز وی هر چه بخواهد از طریق همین قانون اساسی حاضر بدست خواهد آورد. قانون اساسی روسیه، روسای جمهور این کشور را از تکیه زدن بر صندلی ریاست بیش از دو بار متوالی برحذر داشته است و پوتین نیز تنها با یک استراحت چهار ساله و بار دیگر بازگشت در کسوت نخست وزیری این قانون را رعایت کرده است و پس از پایان دور دوم نخست وزیری اش، بار دیگر در قامت رییس جمهور کشور و برای سومین بار خود را به جهانیان معرفی کرده است.
نظر کاربران
مرد زیرک باهوش
خیلی جالب بود . ممنون
علاقه خاصی به پوتین و کارهاش و خصوصیاتش دارم