جری لوئیس، «سلطان کمدی» عالم سینما
«جری لوییس» کمدین، تهیهکننده، نویسنده و کارگردان سرشناس آمریکایی، بـه خـاطر شـوخیهای خندهآور، ژستهای بامزه و بنیاد خیریهاش معروف بود.
جری لوییس کمدین، صبح دیروز، در سن ۹۱ سالگی در خانهاش در لاس وگاس آمریکا به مرگ طبیعی درگذشت. برای بسیاری از بچههای دهه ۶۰، او از معدود بهانههای خنده بود و فیلمهای او مخصوصا در آن دهه به مناسبت خاص مثلا اعیاد مذهبی پخش میشد و البته همین جا باید یادی بکنیم از دوبلور صدای جری لوییس، یعنی حمید قنبری که اگر صدای او نبود، مسلما ما اینقدر جری لوییس را سرزنده و نشاط انگیز، نمییافتیم.
«جری لوییس» کمدین، تهیهکننده، نویسنده و کارگردان سرشناس آمریکایی، بـه خـاطر شـوخیهای خندهآور، ژستهای بامزه و بنیاد خیریهاش معروف بود. لوییس در طول مدت عمر حرفهای خود جوایز مـتعددی را از جشنوارههای فیلم کمدی آمریکا و فیلم ونیز، دوربین طلایی و اتحادیهٔ منتقدان فیلم لسآنجلس از آن خود کرد و در مـنطقهٔ یـادبود مشاهیر هالیوود دو ستاره برای خود دارد. او در آخر عمردر لاسوگاس و نوادا زندگی میکرد.
جری لوییس در سال ۱۹۴۶ با «دین مارتین» زوجی موفق تشکیل دادند. این دو در کنار برنامههای شبانهشان که بسیار محبوب مردم بـود، در چندین فیلم کمدی ظاهر شدند که از موفقیت بالایی برخوردار شد. این گروه دو نفره ۱۰ سال بعد منحل گردید.
کمکم نقش مارتین در فـیلمنامهها کـمرنگ شـد و توجهات بیشتر به لوییس معطوف گردید، به طوری که یک بار looK عکسی بزرگ از این زوج را در مجله چاپ کرد که در حقیقت تصویر لویـیس را نـشان مـیداد و تنها گوشهای از صورت مارتین دیده میشد؛ این کـار عملاً مارتین را از لوییس دور کرد و سرانجام در سال ۱۹۵۴ این زوج حرفهای از یکدیگر جدا شدند. اما پس از جدایی، هر دوی آنها به شهرتی انفرادی دست یـافتند. مـارتین و لویـیس در سال ۱۹۷۶ در فیلمی به کارگردانی «فرانک سیناترا» بار دیگر در کنار هـم ظاهر شدند که بسیار مورد توجه مردم قرار گرفت. جری لوییس در سال ۲۰۰۵ در کتاب «دین و من، یک داستان عـاشقانه» احـساس خـود را نسبت به همکار قدیمیاش دین مارتین را اظهار کرد.
پس از انـحلال گروه مارتین و لوییس، جری در استودیو پارامونت پیکچرز به کار خود ادامه داد و یک ستارهٔ کمدی بزرگ شـد. نـخستین فـیلم سینمایی لوییس «مجرم ظریف» (۱۹۵۷) نام دارد. او بعد از آن در پنج فیلم سینمایی دیگر نیز ظـاهر شـد.
لویـیس در دههٔ ۱۹۵۰ استعداد خود را در زمینهٔ آوازخوانی به نمایش گذاشت و در این زمینه هم موفق گردید. آهـنگ مـعروف او در آن زمـان «فقط به تو بستگی دارد» نام داشت که در سال ۱۹۵۸ اجرا شد.
لوییس از سال ۱۹۶۶، یعنی وقتی ۴۰ سال داشت، دیگر آن جوان لاغـر و چـابک نـبود. او کندتر کار میکرد و بازی برایش سختتر شده بود. از همان سال فروش فـیلمهای جـری لوییس رو به کاهش نهاد تا جایی که شرکت فیلمسازی پارامونت پیکچرز احساس کرد دیگر به فـیلمهای کـمدی او نیازی ندارد. از آن پس لوییس به فکر ساخت فیلمهای شخصی افتاد. او در سال ۱۹۷۲ فـیلم اکـران نشدهٔ «روزی که دلقک گریه کرد» را ساخت. ایـن فـیلم داسـتانی درام دارد که در اردوگاه نازیها اتفاق میافتد. لویـیس دلیـل اکران نشدن فیلم را مشکلات در امور مالی ذکر کرد، ولی به تازگی در کتاب «مارتین و مـن» نـوشته است که علت اصلی اکـران نـشدن آن فـیلم ایـن بـود که خود از کارش راضی نبود. از فـیلمهای بـعدی جری لوییس «کار سخت»(۱۹۸۱) به کارگردانی خودش، «سلطان کمدی»(۱۹۸۳) اثر «مارتین اسـکورسیزی»- کـه در آن با «رابرت دنیرو» همبازی بود، «رؤیـای آریزونا» (۱۹۹۴) و آخرین کارش «اسـتخوانهای خـندهدار»(۱۹۹۵) هستند.
اما لوییس در اروپا محبوب بـاقی مـاند. منتقدان اروپایی همواره او را بازیگری تحسینبرانگیز دانستهاند که روی تـکتک حرکاتش تسلط کامل دارد و از این زاویـه جـری لویـیس را قابل قیاس بـا «هـاوارد هاکس» و «آلفرد هیچکاک» مـیدانند. در دهه آخر عمر، بـا وجود اینکه لوییس دیگر در فیلمهای کمدی ظاهر نمیشد، ولی هنوز هم مردم او را دوست داشتند و حـرفهای بـامزهٔ او به صورت تکیه کلامهایی درآمـده کـه در فرهنگ مـحاورهٔ آمـریکا جـا باز کرده است.
امـور خیریه و کارهای لوییس
در سال ۱۹۵۲ جری لوییس «بنیاد ضعف عضلانی» را تأسیس نمود و پس از آن در مناسبتهای مختلف سعی کـرد بـرای کمک به بیماران این بنیاد پول جـمع کـند. تـلاشهای او تـاکنون سـبب جمعآوری بیش از ۲ مـیلیارد دلار گـشته که همه صرف مراقبت از بیماران عصبی-عضلانی و تحقیقات علمی دربارهٔ این بیماری شده است. در ابتدا مـارتین و لویـیس در کـنار هم این امر خیر را انجام میدادند، ولی بـعدها وقـتی ایـن دو از یـکدیگر جـدا شدند لوییس به تنهایی آن را ادامه داد. لوییس از سال ۱۹۶۲ رییس این بنیاد بوده است. در سال ۱۹۷۷ جری لوییس تنها شخصیت سرشناسی بود که نامزد و برندهٔ جایزهٔ صلح نوبل شد و در سـال ۱۹۵۸ نیز از طرف سازمان دفاع آمریکا به خاطر خدمات عمومی قابل توجهش نشان افتخار دریافت کرد.
زندگی خصوصی
جری لوییس در روز ۱۶ مارس سال ۱۹۲۶ در نوارک واقع در نیوجرسی چشم به جهان گشود. نام او را «جـوزف لویـچ» یا بنا به قولی «ژروم لویچ» گذاشتند. پدر و مادر او «دنی و رائه لوییس» هر دو بهطور حرفهای در زمینهٔ هنر فعالیت میکردند؛ پدر واریته (نمایش متنوع همراه با ساز و آواز) اجرا میکرد و مادرش در رادیو پیانو مینواخت. وقـتی جـری فقط ۵ سال داشت در رادیو آواز خواند و وقتی ۱۵ ساله شد کاملاً به اجرای پانتومیم و برنامههای کمیک تسلط داشت.
او کت و شلوار گشاد و آویزانی را بر تن کـرده و نـمایش اجرا میکرد و با همین تـجهیزات سـاده همه را میخنداند. در آن زمان بود که مکس کولمن، همکار پیشکسوت پدرش، به وی توصیه کرد کار لوییس را جدی بگیرد، چون حتماً موفق خواهد بود که البته هـمینطور هـم شد و شهرت او جهانی گـردید. لویـیس از سال ۱۹۴۲ بازی در نمایشهای کمدی را آغاز کرد.
او در سال ۱۹۴۴ با «پتی پالمر» ازدواج کرد و سی و شش سال با وی زندگی مشترک داشت. آنها پنج پسر به نامهای «گاری، ران، اسکات، کریس و آنتونی» و هفت نوه و یـک نـتیجه دارند. لوییس در سال ۱۹۸۳ با «سم پیتنیک» ازدواج نمود و حاصل زندگی مشترکشان دختری به نام «دانیلا سارا» متولد سال ۱۹۹۲ است که به گفتهٔ جری، چراغ زندگی و هوای ریههای آنها بود.
لوییس در سال ۱۹۶۷ اسـتاد دانـشگاه کالیفرنیای جـنوبی شد و سلسله سخنرانیهایش در آن دانشگاه در کتابی به نام «فیلمساز مطلق» به چاپ رسید. موضوعی که شاید کـمتر کسی از آن اطلاع داشته باشد این است که لوییس ۸ بار برندهٔ جـایزهٔ بـهترین کـارگردان سال در اروپا شد.
«ژان لوکگدار» کارگردان فرانسوی دربارهٔ لوییس میگوید: «جری لوییس تنها کارگردان آمریکایی بوده که فـیلمهای مـترقی ساخته است. او بسیار بهتر از چاپلین و کیتون است».
وقتی نامزد دریافت جایزهٔ صلح نـوبل شـد، مـجری مراسم دربارهٔ او گفت: «جری لوییس مردی برای تمام فصول، تمام مردم و تمام اعصار است و نـام او در قلب میلیونها نفر از مردم دنیا برابر با صلح، عشق و برادری است».
جری لویـیس یک شعار همیشگی داشت:
«من فقط یک بار زندگی میکنم، بنابراین بگذارید هر خوبی که میتوانم بکنم و هر محبتی که مایلم نسبت به دیگران ابراز دارم؛ بگذارید نه این احساس را سرکوب کـنم و نه آن را به تأخیر بیندازم، چون دیگر به دنیا نخواهم آمد»
نظر کاربران
خدا رحمتش کنه چقدر تو پیریش شبیه مرحوم خسرو شکیبایی شده بود