گفتگو با بهرام رادان درباره آلبوم «روی دیگر»
وقتی «سنتوری» راک می خواند
طبع آزمایی یا میل به دیده شدن؟ هرچه که هست، این روزها بهرام رادان آخرین هنرپیشه ایست که پا توی کفش موزیسینها کرده است. برای آنکه ثابت کند صدایش هم به اندازه سیمایش زیباست!
بهرام رادان ستاره سرشناس سینما با آلبوم موسیقی خود خبرساز شده و آخرین هنرپیشه ایست که پا توی کفش موزیسینها کرده است.
البته بهرام این کار را در کنار آدمهای حرفهای و کاربلد پیش برده تا حرف و حدیثی پشت سرش نباشد: کیوان هنرمند که پیش از این موسیقی فیلمهایی چون «ازدواج صورتی» و «گاوخونی» را ساخته و آریا عظیمینژاد.
در این مدت هم فیلمهای کوتاهی از مراحل تمرین و ضبط قطعه مشترک رادان و رضا یزدانی در ارمنستان در فضای اینترنت منتشر شده که نشان میدهد این آلبوم لااقل به لحاظ موسیقایی نظر هنردوستان و منتقدان را جلب خواهد کرد. اگر میخواهید نظر مردم را هم بدانید تنها چند ماه صبر کنید تا آلبوم را بشنوید.
این وسوسه همیشه چهرههای سرشناس را قلقلک داده که ثابت کنند هنر آنها تکبُعدی نبوده و در رشتههای دیگر هنری و ورزشی نیز دستی بر آتش دارند. البته نباید این را هم از نظر دور داشت که برخی از این ماجراجوییها صرفا بر اساس سودجویی و به تحریک اطرافیان ستارهها بوده تا از نام نیکشان استفاده (یا سوءاستفاده) شود.
خوشبختانه مردم هم نشان دادهاند که الکی گول آدمهای سودجو را نمیخورند و فقط به خاطر نام یک چهره محبوب حاضر نیستند آب به آسیاب کسی بریزند! اگر هم یک بار این اشتباه را مرتکب شوند، برای بار دوم آن را تکرار نخواهند کرد.
مردم کار خوب و صادقانه را هم به خوبی حس میکنند و واکنش مثبت آنها به هنرنمایی افرادی چون مهران مدیری، حامد بهداد، هنگامه قاضیانی و... این مسئله را ثابت میکند.
اینکه بهرام رادان در ماجراجویی تازه اش کجای کار قرار می گیرد، قابل قضاوت نیست، اما آلبوم روی دیگر مجوز پخش را گرفته و به زودی در دسترس همه علاقه مندان موسیقی است. چیزی که ما از بهرام رادان و علی باذل، مدیر برنامه او در ذهن داریم این است که بی گدار به آب نمیزنند. بعد از تجربه سنتور حالا نوبت راک است!
اگر ما به منحنی سینوسی در زندگی، کار و ... اعتقاد داشته باشیم، خیلی خیالمان راحتتر میشود. منحنی سینوس میگوید شما بالا و پایین دارید. این فراز و فرود است که زندگی ما را میسازد.
- اتفاق جالبی که معمولا در سینمای ایران میافتد، این است که یک بازیگر مثلا در یک سال پنج، شش تا فیلم دارد و سال بعد اصلا فیلم ندارد. نتیجهاش این میشود که هیچ بازیگری در سینمای ایران به مدت طولانی ستاره نمیماند. مثلا امسال سال محمدرضا فروتن است ولی سال بعد هیچ خبری از او نیست. در مورد فاطمه معتمدآریا این اتفاق افتاده، در مورد هدیه تهرانی افتاده ...
- بالاخره نقطه عطفی داشت که به عنوان سوپراستار مطرح بود.
- ولی مثل سه سال پیش نیست.
- یک روزی این ماجرا برای فرامرز قریبیان هم اتفاق افتاده.
یک روز صبح بیدلیل خوشحالید و یک روز صبح بیدلیل ناراحت، اصلا حوصله ندارید از خانه بروید بیرون. این فراز و فرود است که زندگی ما را میسازد. چند وقت پیش داشتم فکر میکردم که دو تا فیلم بوده که من قبول نکردم در آنها بازی کنم. حالا اگر آنها را قبول کرده بودم، در عوض دو تا فیلم دیگر را که خوب نبودند، بازی نمیکردم، اتفاقا دو تا فیلمی که بازی نکردم، فیلمهای خوبی شدند. با آن دو تا فیلم کس دیگری آمد بالا که اگر من به جای او قبول کرده بودم، حالا شاید موفقتر بودم.
- این حرف درستی است، اما شاید بخشی از این ماجرا هم به سیستم ربط دارد. بالاخره این حقیقتی است که یک نفر یکسال خیلی ستاره و مطرح است ولی سال بعد به هر دلیل اثری از او نیست ...
بهرام رادان در این مصاحبه به نکات جالبی اشاره می کند. اینکه نبود سیستم ستاره سازی در ایران یکی از دلایلی است که ستاره واقعی به معنای آنچه که در همه جای دنیا وجود دارد، چندان یافت نمی شود.
- با این حساب فکر میکنی الان در ایران ستاره به معنای واقعی داریم؟
مثلا از این ماشینهای شیک استفاده کنند، همه را جمع کنند یکجا. دو تا دو تا، سهتاسهتا بیاورند روی فرش قرمز پیاده کنند. یک طرف مردم باشند، یک طرف خبرنگارها. عکس بگیرند، سوال بپرسند، سوالات را جواب بدهند. این یک اتفاقی است که مهمتر از همه باعث پولسازی میشود. مثلا وقتی که خانم ایکس یا آقای ایگرگ، میرود گلدن گلوب میرود روی فرش قرمز، تا برمیگردد این طرف، عکاسها عکس میگیرند، خبرنگارها میروند جلو سوال میکنند امروز چه کتی پوشیدی؟ میگوید کت من امروز آرمانی است، ساعتت چی؟ ساعت من کارتیه است. این دارد تبلیغ میکند و اصلا چیز بدی نیست. به خاطر این تبلیغ پول میگیرد و در عین حال پولسازی میکند برای آن شرکت. کل این داستان یک چرخه مالی میسازد، ولی خب میگویند ضدارزش است.
- فکر میکنی قبل از انقلاب چطور؟ ستاره داشتیم؟
- بهرام رادان، الان یک پسر مجرد است، یک ستاره سینما که برخلاف خیلی از ستارههای دنیای سینما در جامعهای با شرایط متفاوت زندگی میکند. مشکلی با این موضوع نداری؟
- سینماییها هم نسبت به مردم گارد دارند.
- بین این همه ستاره سینمایی، فوتبالی، موسیقی و ... کدام ستاره را بیشتر میپسندی؟ مثلا یکی ممکن است بگوید مارادونا، یکی ممکن است بگوید چگوارا.
- البته بعضیها هم معتقدند هالیوودی است.
من بعد از فيلم «بيپولي» فهميدم كه اگر من متولي سينما بودم به يكسري از جوانها، خيلي بها ميدادم. كساني مثل حميد نعمتالله، اصغر فرهادي، پرويز شهبازي، عبدالرضا كاهاني، مونا زندي. اينها كسانياند كه بايد بهشان خيلي بها داده شود چون ذهن بشاش و پويايي دارند؛ مثل تيمي است كه دارد درست فوتبال بازي ميكند؛ با تهور و شجاع. يك تيمي مثل آلمان جام جهاني ۲۰۰۲ را به ياد بياور كه يكي از خشكترين تيمهاي تاريخ فوتبال آلمان بود؛ آمده بودند يكسري پيرمرد آورده بودند با ميانگين سني بالاي سيسال. از مهمترين چيزي هم که ميترسيدند اين بود كه گل نخورند. براي همين يك بازي بسته و كسلكننده داشتند. تا فينال هم بالا آمدند، ولي كسي مايل نبود بازي آنها را ببيند. قدرت ريسكپذيري نداشتند. وقتي قدرت ريسكپذيري ميآيد پايين، آن وقت آن سرزندگي و پويايي را از كار تو ميگيرد و اين در سينما و روي پرده معلوم ميشود.
مخاطب همه زندگي من است. آن كسي كه من را دوست دارد جزو داراييهاي من است. مثل اين است كه تو بگويي حساب بانكيات برايت اهميتي ندارد. خب معلوم است؛ حساب بانكي مردمي تمام اندوختهاي است كه من در تمام اين سالها داشتم. ما تجارت فرهنگي ميکنيم. آدم در تجارت بايد اندوختهاش را حفظ كند و سعي هم كند به سرمايهگذاريهايي دست بزند كه اين اندوخته را چندبرابر كند. ما هم همين كار را داريم ميكنيم، ما هم كاري ميكنيم كه بر مخاطب خودمان اضافه كنيم. اتفاقا من از آن آدمهايي هستم كه ذائقه مخاطب خيلي برايم ارزشمند است،البته تفکرش نه تعددش. اشتباهي که دوستان ميکنند اين است که همهاش دنبال تعدد و «چند نفر»ها هستند. ميگويند، آقا، دهنفر جزو طرفداران فلانياند ولي طرفداران آن يكي چهار نفرند. نميآيند بگويند آن چهارنفر چه موقعيت اجتماعي دارند، از چه طبقهاي هستند، از چه تفكري ميآيند. من ترجيح ميدهم آدمها را وارد يک قالب فرهنگي كنم كه در آن قالب فرهنگي من را دوست داشته باشند، نه به دليل اينكه در فلان جا رقصيدم يا در فلان جا آواز خواندم
من فکر میکنم کسی که از همه درستتر و حساب شدهتر کار میکند و مشاورین بهتری دارد، دیوید بکام است. معلوم است مشاورین خوبی دارد. موقعی که میرود رئالمادرید، همه جا پر میکنند که با منشیاش سر و سری دارد، عکسهایش را چاپ میکنند، ویکتوریا کمی ناراحت میشود و میگوید طلاق میگیرم، بعد بچهاش به دنیا میآید و همه آرام میشوند. ولی مارادونا به گند کشیده شد.
بهرام رادان در این مصاحبه حرف های جالبی درباره حاشیه های طبیعی زندگی یک بازیگر مشهور به زبان آورده است.
- حاشیه سینما در خارج از ایران، بازار بسیار وسیعی است و حتی ممکن است از خود سینما هم جذابتر باشد ...
- ستاره شدن بهرام رادان قاعدتا تبعات مثبت و منفی دارد. شهرت بالاخره چیز خوبی است، اما آیا تو الان مثل یک ستاره زندگی میکنی، یعنی میتوانی راحت از خانه بیایی بیرون یا نه؟
- واکنش آدمها وقتی اینجور جاها تو را میبینند، چطور است؟
- برخورد طرفدارهای مونث چطور است؟ اذیت نمیشوی؟
- حتی اگر تجاری هم به این موضوع نگاه کنیم، شاید باید بیشتر به طرفدارهای دختر اهمیت بدهی.
نظر کاربران
به نظر من که اقای رادان در هر کاری موفق خواهند بود .امیدوارم این بار هم دوستدارهای خودشون را سربلند کنند .من که همه جوره عاشقشم