یک هفته و چند چهره؛ تخریب ظریف، نقد خندوانه و جدایی طارمی
شکل اجراهای شرکت کنندگان مسابقه «خندانده شو» موجی از انتقادها را نسبت به برنامه رامبد جوان برانگیخته.
شکل اجراهای شرکت کنندگان مسابقه «خندانده شو» موجی از انتقادها را نسبت به برنامه رامبد جوان برانگیخته. رسانه ها از راست و چپ نسبت به مضمون اجراها انتقاداتی داشتند. شوخی های مثل «مکانی» و از این قیبل را قبیح تلقی کردند. البته تا اندازه ای هم حق دارند، نوع و مضمون اجراها خرق عادتی در رفتار صدا و سیما بود و خب حتما برای اقشاری از جامعه نگرانی ایجاد می کند که چرا تلویزیون رسمی به چنین شوخی هایی رسمیت می دهد، اما آیا این نقدها و حمله ها همه از سر دلسوزی و دل نگرانی است؟ گمان نمی کنم!
اول این که «نقد» انصاف می خواهد. آیا این فضا منصفانه است؟ این همه منتقد و دلسوز این یک هفته گذشته نمی دانند در تلویزیونی که اصولا برنامه سازی در آن از اندیشه و تفکر خالی شده و تعاریف محدودی دارد کار دشواری است. آیا این ها بیشتر شبیه غرولند نیست؟ آن هایی که این چنین به برنامه یا مثل «خنداننده شو» می تازند بفرمایند برای برنامه های این چنینی چه امکان هایی در دست رامبد است؟ موسیقی؟ ساز را که نباید نشان داد! سلبریتی های سینمایی؟ حرفش را هم نزنید، یکی روزگاری موضع سیاسی نامطلوب داشته، آن یکی پوشش مناسب ندارد! برای رونق دادن به جنگ های شبانه چه راهکارهای دیگری است؟ اصلا با این همه محدودیت مگر تمهیدی هم می ماند؟ یکی مثل رامبد جوان برای برنامه سازی چه کارهای می تواند بکند؟ مگر نمی دانیم که یک عروسک هم صاحب پیدا می کند. جوان و امثال او چقدر و تا کی از محدودیت خلاقیت بسازند؟ این دیکته ای که با دقت و وسواس غلط هایش را می شمارید را یک بار خودتان بنویسید لطفا! صداقت این حجم از انتقاد و بعضا تخریب قابل باور نیست، چون به امکانات برنامه سازی توجه نمی کند. نقد باید منصفانه باشد که در این مورد نبوده و نیست.
دوم این که گفتند ابتذال دارد ، باور کنیم که نگران ابتذال شده اید؟ «اکسیدان» که همین روزها در سینماها اکران می شود را تماشا کنید (گشت هم بود البته چند وقت قبل تر) چرا برای آن ها نگران نشده اید کاراکتر امیر جعفری در اکسیدان سراپا ابتذال و چندش است! دوربین را روی هر زنی که می گیرد، دیالوگ های می گوید که... داف میانسال را پلنگ خطاب می کند. با کدام توجیه چنین چندشی در سینما قابل تحمل است و خنداننده شو قابل تحمل نیست؟ نکند آدم ها تاریخ مصرف دارند؟ نکند قرار است «خندوانه» نباشد و خب این آخری های رامبد، چه بهتر که با هجمه همراه شود. تا چه زمانی تلویزیون ستاره هایش را مصرف می کند و دور می اندازد؟ این همان برنامه ای نیست که سر عطاران در آوردید و سر «بزنگاه» چنان آش را شور کردید که دیگر رنگ عطاران را هم ندیدیم؟ حالا از همان عطاران کلی سریال آرشیوی دارید که «آی فیلم» را با همان ها زنده نگه داشته اید. این هایی که در این یک هفته خوانده ایم و شنیده ایم قابل باور نیست. یک بام و دو هوایی در آن مشهود است. فلان تهیه کننده مقرب می تواند، خنداننده نمی تواند. (مساله تفاوت مدیوم ها و همه گیری تلویزیون نمی تواند توجیه چنین شکافی در تصمیم گیری و نقد باشد)
وسوم این که مساله «شوخی جنسی» که در همه جای دنیا رایج است. همه موافقیم که در رسانه ملی خیلی جایی برای این قسم شوخی ها نیست اما اشاراتی هر از چند گاهی آیا تلویزیون را خودی تر نمی کند، این حجم از بی تفاوتی به جریان شوخی های رایج زیر پوست اجتماع آیا خود زنی نیست؟ چه اشکالی دارد تلویزیون صمیمی تر باشد و گوشه خانه خاک نخورد؟ چپ و راست کانال های تلگرامی در دستان نوجوانان و جوانان است که دم به دقیقه شوخی جنسی تولید می کنند. حتما خوانده اید و حتما هم خندیده اید، آن ها را هم که ندیده باشید، این تئاتر های کمدی را که دیده اید. اصلا نان شوخی جنسی را می خورند، چه چیزی را انکار می کنید؟ گاه مرز انکار تا ذات و وجود می رود، زیاده روی که اصلا جایز نیست، اما اشاره واجب است. تلویزیون این گونه مال خود می شود. آن تایم از پنجشنبه شب کاسبی تلویزیون های ماهواره ای کساد بوده، این ارزش کمی است؟ گاه مضمون را در یک داستان و روایت به خورد مخاطب می دهیم مثل سریال های «جم» که البته بی نهایت در ذهن مخاطب رسوخ می کند، اما گاه با چند شوخی کلامی خنده می سازیم که نشستی آن چنانی ندارد، دفع ضرر حداکثر سود است. این های که شنیده ایم و خوانده ایم نقد نیست چون حسابگرانه هم نیست.
پی نوشت: چند وقت دیگر که «خندوانه» هم در بساط تلویزیون نیست باید با زیرنویس های آی فیلم مدارا کنیم. نظر سنجی می گذارند با کدام کاراکتر فلان سریال ده سال قبل تر ارتباط بیشتری برقرار کرده اید، درواقع رسما ما را سوار ماشین زمان می کنند!
ظریف هم مثل امینی بر مسندی نشسته که تقریبا شان خودش را از دست داده بود و دچار سرگیجه بود، آن زمان که «متکی» در آفریقا بود و آمده و نیامده برکنارش کردند، شان و جایگاه وزیر امور خارجه سقوط کرد. این ورای ماجراهایی چون جیبوتی و سیاست های محدود به ونزوئلا بود. جهان تک بعدی دولت گذشته اگر که ادعا کنیم بیشترین آسیب را به وزارت امور خارجه زد، بیراه نیست. روحانی ظاهرا این جهان تک بعدی را دریافته بود در چینش کابینه اول حداقل دو انتخاب درست داشت؛ زنگنه در نفت و ظریف در وزارت خارجه. در هر دو وزارتخانه نیاز به افرادی با تجربه داشتیم که ساز و کار نظام بین الملل را بشناسند و به قولی آن صندلی ها را احیا کنند. ظریفی که گمان می کنم از سال 1367 در مقر سازمان ملل فعالیت داشته، آدم کاربلدی بود که می توانست این وزارت خانه را احیا کند و انصافا همین کار را هم کرد. با همه این ها پس چرا ظریف به مانند اسلاف خودش نظیر امینی تکفیر می شوند؟ چرا موج تخریب ها علیه چنین افرادی تمامی ندارد؟
داستان از این قرار است که گماردن افراد قدرتمند در حوزه های گوناگون مسئولیت با درصدی از تفویض اختیار همراه است، به عبارتی در سیاست یا باید گمارده هایی را در جاهایی بنشانید، خوبی اش این است که آن ها «گمارده» ی قدرت هستند و پا را فراتر از حیطه تعریف شده نمی گذارند، بدی کار این است که خب افرادی که چنین موقعیتی را قبول می کنند که در ذات آدم های بزرگ و تعیین کننده ای نیستند. از آن طرف اگر آدم های مثل ظریف را بر کار بگمارند خب با فردی احتمالا مستقل و قدرتمند مواجهند که وزن آن جایگاه را بالا می برد و اما خب کمتر توصیه پذیر است. مشکل ظریف و تخریب کنندگان از همین نقطه آغاز می شود؛ آن ها این ظرف را به شکل خودشان می خواهند. فرد قدرتمند وقتی در چنین جایگاهی قرار می گیرد مطمئنا برخی از خواسته ها را محدود می کند. برخی ها کشورداری را میراث شخصی می بیند پس ایجاد محدودیت در درآمد زایی اصلا به مذاقشان خوش نمی آید، آن ارجاعی که در اول متن به علی امینی دادیم را به این میل تمامیت خواهی اضافه کنید تا شاید موقعیت امروز ظریف را بهتر درک کنید.
مخلص کلام این که همواره آدم های مشابه تاریخ مشق هایشان را از روی دست هم می نویسند، تکلیف ما مردم عادی، خوانش این مشق هاست، تا با منطق و قیاس بهتر متوجه بشویم چرا عده ای ناشیانه یک ویدئو را تدوین می کنند که مثلا نشانمان دهند شان نام ایران در آن سوی آب ها رعایت نشده! تاریخ با ما می گوید این چنین تخریب کننده هایی نگران نام و منزلت «ایران» نیستند.
بخش های از قسمت جدید سریال «عاشقانه» حاوی دیالوگ هایی است که اهالی اسلامشهر را دلخور کرده. عاشقانه سریالی است که ضریب نفوذ بالایی داشته و مخاطبان قابل توجهی دارد. داستان ساده و سر راست و فضای شیک سریال از جاذبه های سریال «عاشقانه» است از همین جهت هم دیالوگ های این سریال هم تا این حد خبر ساز می شود.
این بار اما بحث توهین به مردم اسلامشهر ریشه در مباحث قومیتی ندارد. حرف، حرف بحران هویتی یک جمعیت مهاجر است. شهرک های اقماری و شهرهای اطراف کلانشهر تهران به شدت از مساله بحران هویت رنج می برند. جمعیت ناچاری که به قصد گذران زندگی از دور و نزدیک گرد هم آمده اند و بدون هیچ پیش زمینه ای صرفا با هم همنشین شده اند و در واقع انبار باروت تضاد و تناقض هستند. آن ها هوا و غذا برایشان بس است و اصلا وقت و انرژی و توانی برای مسائل روانی ندارند، در چنین موقعیتی وقتی بستر جامعه ایرانی گرفتار بی هویتی است، وضعیت از بد هم بدتر می شود .
مساله این جاست که معضل بحران هویت همچنان در همین دو واژه مانده و شکافته نشده. هر انسانی برای گذران زندگی علاوه بر غذا و اکسیژن نیاز به حس تعلق خاطر دارد. در جامعه متکثر امروزی احساس داشتن یک پشتوانه از خیلی واجب ها واجب تر است. همین امروز جامعه ایرانی را ببینید این میل وافر به گردنبند های زرتشت و فروهر، نشان از خواست عده ای است که می خواهند به جایی به دسته ای و به مکتبی وصل باشند. گروهی با چنینی چیزهایی، گروه دیگر با علائم و نشانه های مذهبی و گروهی با شمایل پوچ و درهم و عده ای اغتشاش تیپیکال و خلاصه هر دسته ای به نوعی با ظاهر سازی برای خودش احساس هویت ایجاد می کند. با رصد صفحات مجازی این میل رها و ولنگار ایرانی را بهتر درک می کنیم، همین سلفی گرفتن هم حتی یک المان هویت بخش است. فرم هایی که در زبان بدن ایجاد می شود، مثل: پاهای خم، صورت های مایل و خنده های دفرمه همه ی این ها فرد را به دسته ای وصل می کند، این لایه های پنهان تر است و آشکارترها هم که مشخص است مثل دسته ی شرکت کنندگان در فلان و بهمان کمپین های مجازی.
مقصود این که این دو واژه ی همیشه مبهم مانده (بحران هویت) بدجور دارد سر به سر نسل های جدید ایرانی می گذارد. وقتی این ها در یک اقلیم و منطقه بی شکل سرازیر می شود بی پشتوانگی هویتی تبدیل به معضل می شود. وضعیت حداقلی زندگی بعد نظارتی نهادهای رسمی و نهاد خانواده را کم می کند، وقتی کنترل کننده ها درگیر معیشت می شود، بحران هویت خودش را به شکل بزه نشان می دهد. بزهکاری که گسترش پیدا می کند خودش یک عامل هویت بخش می شود. یعنی این که قمه گرفتن و پرخاشگری احساس تعلق می دهد. این ها همه را درگیر کرده اما در حاشیه ها بیشتر خودنمایی می کند. حالا انکار کنیم با نه این واقعیتی است که وجود دارد. پرداخت چند خطی در یک سریال اتفاقا می تواند توجهات را به بخش های از شهر که دیده نمی شود، کمک کند. اینجا دیگر بحث این قومیت و آن قومیت نیست و اصلا بحث بالکل متفاوت است، آن چه که در عاشقانه گذشته در نهایت به نفع اسلامشهری هاست چون به گواه فضای رسانه ای همین روزها دیده شده اند.
عباس کیارستمی یا (هنوز هم داغ هفته)
«دلنوشته ای برای سالگرد کیارستمی»
یک سال گذشت از جست و جو درباره نبودنت. از تو، تویی که راه خودت را می رفتی، گاهی دلخور شدیم و با خود گفتیم چرا تویی که اعتبار بین الملی داری، از این اعتبار به نفع اهداف سیاسی استفاده نمی کنی، ما نفهمیدیم که هنر راه خودش را می رود، اما تو همیشه راه خودت را رفتی و این راه تو چه چیزها که یادمان نداد.
یاد گرفتیم می شود شکل اول و شکل دوم به قضایا نگاه کرد، این که هر چیزی را تک بعدی نگاه نکنیم، یاد بگیریم جای دیگری باشیم بعد قضاوت کنیم، تو راه خودت را می رفتی و ما منتظر بیانیه بودیم، بس که سیاست زده و شعار زده شدیم، شما زنده ای این ما بودیم که مردیم، ما همه چیز را دیوار نوشته دیدم، اما شما زنده ای...
شما هنوز ادامه داری وقتی به جای بیانیه های زودگذر فمینیستی «شیرین» را تصویر کردی، آخ! که چه هوشمندانه و با ظرافت این همه صورت بی صدا از زنان سرزمینت جلوی دوربین کاشتی، ما را در بعد زمان و مکان بازی دادی، بعدش با خودم گفتم این چه فرمی بود؟ این ها چگونه از یک صدا الهام گرفتند؟ چرا شیرین؟ چرا همگی زن؟ چیزهایی فهمیدیم خیلی هایش را هم نفهمیدم، مثل آن بادی که ما را با خود برد، اما نگاهی فلسفی به جانمان انداخت، من که از نشانه های سینمایی چیزی نمی دانستم، تا قبل آن «در» را فقط «در» می دیدم و باد را جریان تند هوا، اما بعدتر یعنی دقیقا بعد مشاهده ی شما، فهمیدم می شود در را دریچه دید و باد را منشا تحول ...
از سینمایت گفتم و حیف است از آن بازیگوشی های مینی مالت با آثار شعر کلاسیک نگویم که تا قبل از تو قاب شده بود و گوشه ی طاقچه خاک می خورد؛ تو یادمان دادی از ظرف آثار کلاسیک می شود اندازه ی یک مصرع(لقمه ای) برداشت و با شعر سعدی و حافظ در مترو و اتوبان زندگی کرد، خیلی چیزها را من از تو فهمیدم.
نظر کاربران
درمورد خندوانه کاملا باهاتون موافقم،یه نگاه به شبکه های دیگه بندازیم ، به سریالای ابکی که ساخته میشه و پخش میشه که اصلا ارزش دیدن ندارن!به این نتیجه میرسیم که خندوانه نسبت ب بقیه برنامه ها یه سروگردن بالاتره،حتی از دور همی که برنامه های ضبط شده دوسه ماه قبلو بایه ریتم و طنز کاملا تکراری نشون میده!
پاسخ ها
خداوکیلی از دوزهمی که بهتر نیست.دورهمی مشکلات مردمو بصورت طنز میگه ولی خندوانه خنده های الکی با یه مجری لوس
مشکلات جامعه اون قدر واضح هست که نیازی نیست مدیری از بد بختی مردم نون در بیاره.مشکلات جامعه رو بهتر از ما میدونن ولی کو گوش شنوا کو عمل .کاش انتخابات هر سال بود تا شاید مردم بهترتو ذهن میموند
همه جای دنیا مشکلات واضحه .ولی شجاعت گفتنش مهمه.اونم میتونست خیلی شسته رفته کارشو بکنه ولی نکرد
آقا شما اصلا معنی فمینیسم رو نمی دونی.اون دفعه که نوشتی هدیه تهرانی با قدرت "هوو" شد!!! این بار هم گریه کردن بازیگرهای زن پای یک قصه کلاسیک عاشقانه رو فمینیسم تلقی کردی!
رسانه ی میلی تا کی می خواد از واقعیت جامعه دور باشه؟ با حلوا حلوا گفتن و تظاهر به اینکه جامعه ی پاستوریزه و بهداشتی داریم اوضاع بدتر میشه نه بهتر
تا سریال خارجی هست چرا عاشقانه؟
بهترین گزینه برای وزارت خارجه در دولت دوازدهم باز هم دکتر ظریف هستن.
پاسخ ها
یکی از مهمترین دلایل من برای رای به آقای روحانی دکتر ظریف بود
از زینب موسوی که توی خندوانه هست اصلا خوشم نمیاد چون خیلی دختر بی ادبی هست
این کیارستمی رو هم دیگه دارن بد شاخش میکنن مرد تموم شدحالا 5 سال بیشتر عمر میکرد بازم میمرد دیگه ،نوح هم با اون همه ابهتش مرد .اون قدر ادما سر سهل انگاری دکترا و پرسنل میمرن که هیچ صداشونم در نمیاد ینی ادم مشهور یا معروفی نیستن تا خرشون بره یا پولشو ندارن.همین طبقه دومی ما بعد این همه هزینه و 7 سال چشم انتظاری سر دس دس کردن پرسنل نوزادشو از دس داد و حالا افسردگی گرفته .جمع کنین این مانور دادنا رو حالا اولین قدرت مملکتم نبوده .در حد حافظو مولوی هم نبوده شایدم وراثش فکرای دیگهای دارن تو سرشون مثل دیه.من موندم ادم چه طور میتونه پول دیه رو بخوره پول خون عزیزشو.یا تا مرحلهی خود زنی بره تا دیه بگیره.به من حدود 60 ملیون ارث پدری میرسه من میگم چه جور این پولو خرج کنم ینی دلم نمیاد اصلا اونو وارد زندگیم کنم اون وقت خلیا واسه دیه سر میشکونن.شور کیا رستمی رو در نیارین تا خیار شور شه بزارین راحت بخوابه
پاسخ ها
کیا رستمی یک آدم معمولی نبوده در دوران ما حافظ و مولوی نداریم که بخواین ایشونو با هاشون مقایسه کنید هر دوره ی زمانی افراد سرشناس خودشو داره
در ضمن هنرمند با مرگ از یاد مردم نمیره و تموم نمیشه چه یک سال چه صد سال مردم هنوز علی حاتمی رو فراموش نکردن دوست عزیز
بحث سر فرامئش شدن نیست بحث ااینه دلیل این همه پیگیری الکی واسه چی
نشستی حدود ارثی رو که قراره بهت برسه دقیق حساب کردی بعد میگی دلم نمیاد؟!خیلی توهم داری در مورد خوبیهای خودت :)
@هانا
مامانت گفته با زينب نگردي بي ادب ميشي؟
پاسخ ها
خخخخخخخخخخخخخخخخ خیلی عالی بود
منم اصلاازاین دختره موسوی خوشم نمیاد اصن ازلحن حرف زدنش خوشم نمیادمسخره رو حالا اینم براما آدم شده که بیادبه پرسپولیس توهین کنه فک کرده کیههه واقعا..
پاسخ ها
همه آدم اند .هممممه
آقای طارمی امیدوارم تو هر تیمی که میرین موفق باشین
حالا سوشا مکانی ونصرتی وشیث رضایی هم شدن خط قرمز؟!!! والا آدم خجالت میکشه جلو بچه اسم اینا رو بیاره،خصوصا سوشا مکانی کاری بود که نکرده باشه و تو اینستاگرامش مردم ندیده باشن؟خود برترینها چقدر عکس از این سه نفر میزاره و دستشون میندازه،کلا شدن سوژه طنز این چند سال.والا تو خندوانه هم بهشون توهین نشد
به رییس جمهور مملکت فحش میدن وحمله فیزیکی میکنن تو ملا عام کسی ککش هم نمیگزه حالا جنابان میگن به سوشا وشیث توهین شده!!! پس استنداپ کمدین بیاد چی بگه؟شما بگید.
هانا از کی خوشت میاد بگو ما هم بدونیم خودت خیلی بی عیب و نقصی !؟
فقط طارمی
میشه بگین توی خندوانه این شوخی سوشا مکانی یعنی چی؟ من نمیفهمم
سانسور ميکنن ميگن چرا سانسور ميکنى؟سانسور نميکنن،مردم شروع ميکنن به اعتراض کردن که اين چه شوخى هايى بود؟
تکليفمون با خودمون مشخص نيست
سلام. یک دو گانگی در عناوین مطلب شما بعضا وجود داره که دچار سو تفاهم میکنه خواننده رو, در بعضی موارد جمله نوشته شده در پرانتز منتصب به شخص یا اشخاص بیرون پرانتز هستش مثل: منتقدان خندوانه( نگرانی هفته) یعنی منتقدانی که نگران هستند و در بعضی موارد جمله درون پرانتز فاعلش کس دیگر است و شخص بیرون پرانتز مفعول واقع شده مثل : محمد جواد ظریف( تخریب هفته) یعنی محمدجواد ظریف تخریب شده, توسط کی؟؟ یا مردم اسلام شهر ( توهین هفته) یعنی بهشون توهین شده. توسط کی؟؟؟ این نکته کاملا اسم مطلب رو زیر سوال میبره, " چند چهره" کدوم چهره؟؟ اسم شخص ؟یا فاعلان داخل پرانتز؟؟؟ بهتر اسم مطلب این باشه: " یک هفته, چند پدیده" چون در بعضی عناوین شما دو چهره وحود دارد: ظریف و تخریب کنندگان!!!
موفق باشید
پاسخ ها
واااای من یکی به وقتش واسه کنکور این همه دقیق میخوندم مقامی بالاتر از ی رقمی رو میاوردم...به نظر من جواب داخل پرانتزا معلومهمثال توهین هفته.یعنی توهین توسط دست اندر کاران سریال عاشقانه .اگه به روز باشی داخل پرانتزا جوابش معلومه.فردا راحت میشی کنکوره خخ
درضمن اون کسى که گفته دختره بى ادبه،عزيزم همين که شما منظور حرفشو گرفتى و فهميدى "مکانى" يعنى چى،پس يعنى خودتم ميدونى جريان چيه اداى پاستوريزه هارو در نيار
پاسخ ها
وای مرد و این قدر خاته زنک
خاله زنکی مال زنهاست. مردها عمومردک میشن و اتفاقا فراوانی عمومردکها به اندازه خاله زنکهاست
پاسخ به کاربر ۱۲.۵۴
لحن تندتون مضمون درست حرفتون رو تحت الشعاع قرار داده( نظر شخصی من است البته)
اینکه پرداختن بیش از حد به یک موضوع و شخص بصورت افراطی و نماد سازی و سمبل سازی از یک شخصی که زمانی که زنده بود نصف این مقدار هم در معرض توجه نبود, قطعا اشتباه است. مثل قضیه مرحوم پاشایی. استاد کیارستمی وقتی زنده بودن اکثریت این بازیگران و افرادی که الان پرچم نماد سازی به دست گرفتن یاد ایشون هم نبودن, اما الان...
قطعا این کار جز عادی کردن اسم ایشون , کوچک کردن و پیش پا افتاده کردن شخصیت ایشون و استفاده ابزاری کردن از نام ایشون چیزی دیگری نیست. در واقع یکی دیگر از ابزار خود روشنفکر پنداری همین اقدامات هستش. اینکه با هدفی غیر از اصل موضوع, وارد جریانی بشیم که هیچ اطلاعی نداریم ازش و صرفا میخایم روشن فکر و اهل تفکر جلوه کنیم. مثل بازیگری که یک بار به ملاقات استاد نرفت, اما بعد از مرگش تی شرتی با عکس استاد به تن میکند در مراسم های پیش پا افتاده. این تحقیر است یا تجلیل؟!!! تظاهر است یا تکریم؟!!
پاسخ ها
نازیییییی
پاسخ به کاربر ۱۲.۵۴
لحن تندتون مضمون درست حرفتون رو تحت الشعاع قرار داده( نظر شخصی من است البته)
اینکه پرداختن بیش از حد به یک موضوع و شخص بصورت افراطی و نماد سازی و سمبل سازی از یک شخصی که زمانی که زنده بود نصف این مقدار هم در معرض توجه نبود, قطعا اشتباه است. مثل قضیه مرحوم پاشایی. استاد کیارستمی وقتی زنده بودن اکثریت این بازیگران و افرادی که الان پرچم نماد سازی به دست گرفتن یاد ایشون هم نبودن, اما الان...
قطعا این کار جز عادی کردن اسم ایشون , کوچک کردن و پیش پا افتاده کردن شخصیت ایشون و استفاده ابزاری کردن از نام ایشون چیزی دیگری نیست. در واقع یکی دیگر از ابزار خود روشنفکر پنداری همین اقدامات هستش. اینکه با هدفی غیر از اصل موضوع, وارد جریانی بشیم که هیچ اطلاعی نداریم ازش و صرفا میخایم روشن فکر و اهل تفکر جلوه کنیم. مثل بازیگری که یک بار به ملاقات استاد نرفت, اما بعد از مرگش تی شرتی با عکس استاد به تن میکند در مراسم های پیش پا افتاده. این تحقیر است یا تجلیل؟!!! تظاهر است یا تکریم؟!!
مهدی طارمی بازیکن بسیار خوبیه که جای پیشرفت و شناخته شدن در تمام دنیا رو داره اون میخواد به کشور های اروپایی بره تا با فوتبال اونها اشنا بشه و پیشرفت کنه و باز برگرده البته که رفتن اون در چشم هواداران دید خوبی ایجاد نمیکنه و به نظر شبیه یک بی انصافیه ولی اصلا اینطور نیس
والا خندوانه که نصفش سانسوره همین دیشب اجرای ارزو فلان رو یه دقیقه پخش کردن:(
بی نام ۱۳:۰۴
مامان تو گفته باهاش بگردی؟؟؟
فرناز خانوم منم بی عیب و نقص نیستم ولی بی ادبم نیستم که به همه بی احترامی کنم و خجالتم نکشم
هانا خانوم خودتو ناراحت نکن اصن این دختره(موسوی)ارزش اینونداره که بخوایم راجبش بحث کنیم وناراحت بشیم..مسخره است دیگه مسخره.. بااون صورتش
من موندم معیارها برای پخش در سینما و تلویزیون چیه؟ بعضی وقتا یه چیزایی توی فیلمای سینمایی می بینیم که آدم واقعا تعجب می کنه این فیلم چطور مجوز گرفته بعدش به یه چیزایی گیر سه پیچ می دند که قول میدم ۸۰درصد بینندگان بار اول که دیدند اصلا متوجهش نشدند.
اره ایدا جان راست میگی ارزششو نداره واقعا مسخرست
به هر حال يه گروه سني بايد براي خندوانه و فيلمهاي اكسيدان و ... تعريف بشه!
حالا طرفدارای پرسپولیس چرا اینقدر داغ کردن؟!!! خوب آدمی که براش مهم نیست و در انظار مردم همه کاری میکنن،اونم تو پخش زنده تلویزیون!!! تازه سوشا مکانی فیلم خودشو پخش کرد ومیگفت ازم دزدیدن بعدش معلوم شد کار خودشه وبه خاطر همین کار به زندان افتاد ودختره هم ولش کرد رفت،بقیه کارهاشم که میتونید لایو از اینستاگرامش ببینید!!! حرص وجوش اینا رو نخورید که اینا به فکر خودشون نیستن،یه شوخی کوچیک شده که ملت بخندن،شما هم بخندین وگیر ندین.
@هانا
نه عزيزم! من كه ديگه ني ني نيستم واسم مامانم تصميم بگيره!برنامه هاي اخر شب مناسب شما نيست حتي اگه تكرارش روز نشون داده بشه
اینا که دیگه بازیگرنیست که باهاشون لج هستین مگرقراره ازکسی خوشمون بیاد یه استنداپ میکنه میره رامبد وبرنامه اش عالیه دستش درد نکنه ازخنداننده ها حسین ومجیدافشاری ومیثم درویشان پورعالین
لیاقت مردمه ما همینه که فقط هر شبکه میزنن سخنرانی باشه اونوقت همینا مینالن چرا صدا و سیما هیچی نداره خوب تقصیره خودتونه دیگه حالا دو تا برنامه ی خوبم هست انقدر موش میدونید که دیگه کلن هیچی نشون نده
من قضیه مکانی رو نمیدونم ولی بهتر از شوخی اونی بود که میگفت تو دایرکت مردم نرین اخرشم چند بار داد زد نرین ...
در مورد خندوانه،با این همه محدودیت و ممیزی ساختن برنامه جذاب در تلویزیون ایران نیاز به خلاقیت و هوش خیلی زیاد میخواد که گروه خندوانه از پسش بر اومدن.مجری های معروف خارجی با دنیایی از امکانات و بدون محدودیت چه سیاسی و چه جنسی میتونن برنامه جذاب بسازن.
در مورد اکسیدان بی لطفی کردین
بابا پاشین جمع کنین کاسه کوزه هاتونو یه برنامه طنز هم که تو تلویزیون پخش میشه و دل مردم و شاد میکنه براش چرت و پرت مینویسین !! دم رامبد و تموم همکاراشون گرم من بعضی شبا با این که هزار تا غم دارم ولی از ته دل به خاطر این برنامه میخندم خدا براشون خوب بخواد که شادی مردم و میخان نه مثل یه عده غم و غصه و گریه هاشون و... اونایی هم که چرت میگن براش لیاقتتون همونه که همیشه عزا و غم و غصه تو دلاتون باشه انگارررر
ظریف.... هههههههههههه
اینکه در سینما ابتذال جولان میده دلیل بر این نیست که در تلویزیون هم میتونه قد علم کنه . سینما مخطب خودش رو داره و تلویزیون مخاطب خودش رو . ما خیلی وقته سینما نمیریم . درد اینجاست که مردم ایران مبتذل پسند شده اند و افراد بی اطلاعی مثل شما با ادعای روشنفکری این جامعه رو به گند کشیدید
عاغا یکی بگه منظور اون دختره راجع به سوشامکانی چی بود؟؟ من نفهمیدم!!!
منم نفهمیدم
طارمی لاویو